شهرستان ادب به نقل از خبرگزاری تسنیم: کتاب «حاشا» سرودۀ رضا یزدانی از شاعران جوان و بااستعداد روزگار ما است. آنچه در دیدار نخست با این کتاب توجه مخاطب را جلب میکند، ارتباط پرمفهوم روی جلد با نام کتاب است؛ برگهایی که با چسب کاغذی به شاخهها چسبیدهاند و این حکایت از «حاشا» کردن یک برگریزان دارد.
مجموعۀ «حاشا» تلفیقی از قالبهای نیمایی و کلاسیک است. حسن بزرگ این کتاب شناساندن شاعری است که علاوه بر توانایی در شعر کلاسیک، قالب نیمایی را خوب میشناسد و بهجا از آن بهره میبرد. درحقیقت یزدانی- برخلاف خیل کثیر نیماییسرایان و سپیدسرایان روزگار ما- از سر ناتوانی در فنون ردیف و قافیه به نیمایی پناه نبردهاست؛ بلکه او ظرفیت شعر نیمایی را درک کرده و از این بستر برای خلق لحظات شاعرانه با عاطفهای عمیق و زبانی قدرتمند سود بردهاست.
بحران زبان در شاعران همنسل یزدانی را میتوان در انبوه شعرهای اینستاگرامی و تلگرامی دید. زبان شعر اغلب شاعران نسل جوان ما سست و شکننده و مملو از ایرادات دستوری و بلاغی است. گویی شاعران جوان تفاوت زبان صمیمی و زبان سست را نمیدانند. اما این اتفاق در شعر یزدانی نمیافتد. در حاشا گاه شاعر آنقدر با مخاطب صمیمی است که انگار با رفیقی گپ میزند. میتوان گفت ترکیبی اعتدالی در اشعار یزدانی وجود دارد. او سخن تازه میگوید، اما زبانش سست و شکننده نیست. این ویژگی هم در اشعار کلاسیک او قابل بررسی است؛ مانند این بیت:
«ناگهان دیدم که پایم آنسوی آفاق بود
جایتان خالی! جهان سرشار از اشراق بود»
(صفحه 57)
و هم در اشعار نیماییاش:
«به گریه گفتمش
از لحظۀ فراق هنوز
از این گلوی پر از بغض
نرفته آب خوشی پایین
و این نگاه پر از اشک
ندیده خواب خوشی شیرین
ولی تو هنوزدر پی رنگی
هنوز شوخی و شنگی»
(صفحه 23)
یکبار دیگر بند بالارا بخوانید و توجه کنید که «قافیه زنگ مطلب است»؛ این را نیما گفته و اخوان – آن شاگرد صدیق نیما- با استفاده از ظرفیت آهنگین قافیه به توازنی موسیقایی در شعر رسیدهاست. در نیماییهای «حاشا» این استفاده از قافیه را میبینیم، استفادهای که بُعد موسیقایی شعر را غنی میکند.
از خصلتهای زبانی مهم که در شعر روزگار ما فراموششده است- شاید هم فراموشنشده! شاید چون هنرمندی بسیار میطلبد، مغفول مانده- توجه به دایرۀ تألیف الفاظ و قواعد همنشینی زبان است. به بیت زیر توجه کنیم:
«به سبزوار درخت رفتم سلام کردم به جانبهکفها
کفنبهتن آمدند گلها، کفن به تن مثل سربهداران»
(صفحه 45)
شاعر میخواهد به قافیۀ سربهدار برسد، اما بیمقدمه اینکار را نمیکند. کلماتی مثل «سبزوار» میتواند تداعیکنندۀ واقعۀ سربهداران باشد. همچنین پیوند بین سبزی و درخت و بهار در خدمت روند کلی شعر است. بنابراین دراین بیت شاعر هم به رابطۀ عمودی شعر-که در وصف بهار است- اندیشیده و هم به روند افقی شعر و همنشینی کلمات.
نکتۀ مهم صورخیال در «حاشا» صدق تجربۀ عاطفی است؛ صور خیالی که از تجربۀ شخصی شاعر نشأت گرفته باشد، شعر را حقیقت میبخشد و مخاطب آن را با تمام وجود میپذیرد و باور میکند. اغلب تصاویر ساخته شده در «حاشا» برآمده از تجربۀ عاطفی و نگاه بهخصوص شاعر است. اما نمونۀ بارز این شخصیسازی عواطف در شعر «دوشنبه» دیده میشود. تصویرهایی که در حاشا ساخته شده، نگاهی معاصر به عواطفی جهانشمول دارد. این که شاعری از پاییز سخن بگوید هیچ تازگی ندارد، اما تشبیه پاییز به دانشآموزی که بعد امتحانی «طاقتسوز و داغ» کتابهایش را پاره میکند یک تصویر جدید و معاصر است. یزدانی با چنین تلفیقهایی توانسته تصاویر جدیدی را وارد عالم شعر کند.
«شبیه دانشآموزیست
که بعد از امتحانی داغ و طاقتسوز
تمام برگهای دفترش را پارهپاره میکند
درخت سرخوش پاییز»
(صفحه 22)
اما از همۀ لحظات عاشقانۀ «حاشا» که بگذریم، تارهای طلایی فلسفه، هنرمندانه لابلای سطرهای نیمایی تنیدهشدهاست. شبیه به بند زیر در «حاشا» زیاد دیدهمیشود:
«آدمی به غیر اشک و آه چیست؟
آدمی به جز نگاه چیست؟»
(صفحه 33)
در کنار دقیقههای فلسفی، اندیشۀ اجتماعی نیز به عنوان یکی از عوامل اصلی شعر نیمایی در این مجموعه حضور دارد. یزدانی در نیماییها نمایندۀ تمام و کمال شعر جوانی است که از اندیشه لبریز است:
«تو هم توقع بیهوده داری ای شاعر!
از آدم این عصر؛
از آدم برفی»
(صفحه 35)
یا در بند زیر:
«حیرتآور است، نیست؟
این که اینهمه شهید
بر سر تمام کوچههای شهر ایستادهاند
تا نشانی مسیر خانههای ما شوند
این که اینهمه شهید رفتهاند
تا بهانۀ ترانههای ما شوند»
(صفحه 39)
یکی از برجستهترین اشعار نیمایی و اجتماعی حاشا، شعری است برای امام موسی صدر با ساختاری پخته و پایانبندی کامل. این شعر را هم میتوان نمایندۀ نگاه اجتماعی شاعر دانست و هم نشاندهندۀ قدرت تصویرسازی او:
«لیک تا همیشه و هنوز
آتش تمامی قیامها
آب میخورد
ازهمان دو چشم آبیاش
از همان نگاه انقلابیاش»
(صفحه 42)
میبینیم که برای «از زمان» و «در زمان» سخن گفتن هیچ نیاز نیست که از عاطفه و زیبایی دور باشیم. شاعر توانا میتواند زبان زمانۀ خود باشد و هیچ از زیبایی نکاهد.
یزدانی با مجموعۀ نوآور و ناب «حاشا»، خصوصاً با نیماییهای کامل و بینقص، بشارتدهندۀ روزهای خوب شعر جوان فارسی است.