شهرستان ادب به نقل از روزنامۀ وطن امروز: محمدقائم خانی از زمرۀ آن دسته از نویسندگانی است که طی سالهای اخیر بسیار خوانده و نوشته و آنهایی که او را ميشناسند، آگاهند که ریزبینی در مطالبی که دربارۀ کتابها و داستانها نوشته، بسیار برجسته است و او به عنوان یک داستاننویسِ ریزبین شناخته میشود. کتاب «حوای سرگردان»، که اولین مجموعهداستان مستقل خانی بهشمار میرود، دربردارندۀ نُه داستان است که اولین نکتهای که توجه خواننده را به خود جلب میکند، جغرافیایی است که اتفاقات کتاب در آن رخ میدهد؛ نویسنده در این کتاب جغرافیای خاصی را برای روایت قصههایش برگزیده و شمال کشور را با ویژگیهایی که دارد، برای فضاسازی قصههایش انتخاب کرده است. گویش یا لهجۀ مردمان شمال کشور در سراسر قصهها دیده میشود و به همین خاطر باید اذعان کرد که این کتاب داستانی محلی و بومی در مختصات شمال کشور است که با کنار هم قرار دادن جغرافیا و این زبان، نویسنده داستانی شمال خلق کرده است.
با خواندن داستانهای کتاب «حوای سرگردان» پی به این نکته میبریم که خانی نویسندۀ توصیف است؛ توصیفهایی که گاهی آنقدر زیاد میشود که ضرورت آنها برای خواننده موجب ابهام میشود که آیا ضرورت دارد این میزان توصیف در داستان گنجانده شود؟ هرچند در بخشهایی این ویژگی به لذت خواندن دامن میزنند، ولی در بخشهایی نقش آنها در داستان روشن نیست، بهخصوص که با داستان کوتاه روبهروییم؛ برای مثال اشاره به فردی که سیگار از او خریده شده، «اصغرآقای زیرپلهای پاساژ» و اینکه او وینستونهاش شیرین است، بدون اینکه دلیلی برای این مسئله نقل شود از مواردی است که کارکرد آن در قصه روشن نیست.
خانی در خلق موقعیتها برای پیشبرد داستانهایش موفق است؛ ولی گاهی آنقدر فرعیات وارد داستان میشود که اصل داستان گم میشود. این مجموعه، که نُه داستان آن را شکل داده، قصههایی دارد که خواننده برای دریافت برخی از آنها باید تأمل کند و به ذهن فرصت پیدا کردن حرف نهایی را بدهد. این مسئله میتواند هم نقطۀ قوت باشد و هم در روزگاری که درنگ و تأمل محلی از اعراب ندارد و سُر خوردن روی محتوا امری رایج است، پاشنۀ آشیلی برای داستانهای «حوای سرگردان» باشد؛ زیرا خواننده را دعوت به تفکر میکند و از او میخواهد که روی داستانها و اتفاقات آن اندکی توقف کند. اما خب از زاویۀ دیگر اگر بنگریم، این پاشنۀ آشیل درواقع نوعی خلاف جریان عمومی تولید محتوا در این روزگار حرکت کردن است و خانی نخواسته همرنگ جماعت باشد و با این حرکت در خلاف جهت تلاش کرده مخاطب را از فضای حاکم بر ذهن عموم جامعه، که ناشی از غلبه شبکههای اجتماعی است، دور کند. درواقع خانی در قصههایش پیامی را نهفته که البته رو نیست و در لایههای زیرین قصه نهفته است؛ او قصه گفتن و ماجرا داشتن برایش اهمیت بیشتری دارد و با وجود اینکه هدفش زدن حرفش بوده، اما آن حرف را در میان قصه و لابهلای اتفاقات داستانش بیان کرده و اگر خواننده بیدقت باشد، متوجه آن نمیشود و با توصیفها و قصهپردازیهای نویسنده همراه میشود و در لذت خواندن یک مجموعه از اتفاقات همراه میشود. از این منظر خواندن قصههای مجموعهداستان «حوای سرگردان» میتواند رضایت هر خوانندهای را کسب کند.
او در تمام داستانها یک ایدۀ مرکزی دارد و حول آن قصه و فضای داستانش را شکل داده؛ از این حیث داستانهای مجموعۀ «حوای سرگردان» داستانهایی خنثی و بیخاصیت نیستند و در دستۀ «هنر برای هنر» قرار نمیگیرند. برای مثال او علیه رسوم و باورهای کهنه و پوسیده در داستان «گورزا» میشورد. در این داستان با شخصیتهایی روبهرو هستیم که هرکدام به پیشه و عنوان اجتماعیشان معرفی میشوند، اما تنها کسی که قرار است علیه ساختار کهنه شورش کند با عنوان «مرد» خوانده میشود که این نشان میدهد نویسنده بهعمد نشانههایی در داستانش قرار داده تا خواننده را به این دریافت نزدیک کند.
باور داشتن و معتقد بودن در داستانهای «حوای سرگردان» بروز بسیاری دارد. نویسنده برای اینکه از باورهایش سخن بگوید، واهمهای ندارد. در داستان «سایه سر» یا داستان «سرود خون» این مسئله برجسته است که نویسنده میخواسته از یک باور و اعتقاد سخن بگوید و خب شاید اینطور به نظر بیاید که برای یک دکمه، دست به دوختن کت زده است؛ ولی درواقع او با ساخت جهان داستانی حرفی که مدّنظر داشته را نیز بیان کرده است.
او به خرافات و باورهای غلط نیز در داستانش میتازد و آنها را نیز با زبان داستان به نقد میکشد. او در داستان «شگون» نشان میدهد که چطور باورهای خرافی میتواند زمینۀ نابودی و ازهمپاشیدگی یک زندگی را فراهم کند. این داستان از آن جنس داستانهایی است که خواننده در آن همهچیز میبیند و جذابیتهای قصهگویی توسط نویسنده فراموش نشده است.
درمجموع این مجموعهداستان، که انتشارات شهرستان ادب آن را منتشر کرده، به عنوان اولین مجموعهداستان مستقل محمدقائم خانی اتفاقی متفاوت در فضای داستان کوتاه فارسی است که رقم خورده و این روزها شاهد آن در بازار کتاب هستیم. مجموعهداستانی که نشان از تسلط نویسنده بر فرم و قالب داستان کوتاه دارد و خواننده میتواند در مواجهه با آن از لذت خواندن بهره ببرد. مجموعه داستان «حوای سرگردان» در ۱۶۰ صفحه منتشر شده است.