معرفی کتاب: قسم به زیتون
قسم به خاکِ مقدّس
به ناله های زنان
قسم به خون
به حمّامِ خون و
به استخرِ خونِ کودکان
گفتند سلاح پنهان شده
ما در پیِ سلاح بودیم
گفتند ما چارهای نداشتیم
صلح تهدید میشود
و صلح تانکِ مرکاوا بود
و گنبد آهنی!
و صلح غولِ بیابان بود
گفتند سلاح پنهان شده
در بیمارستان
در پارک
در شادیِ کودکان
در قلبِ زنان و مردانِ عاشق!
سلاح در اشکِ عروسکهای یتیمی بود که مادرانشان را خاک برده بود
سلاح در فریاد بود
و روزی از حنجره و قلبِ اینهمه آدم بیرون خواهد زد
و میزهای مذاکره را درهم خواهد شکست
سلاح در شعرِ عرب بود و در قرآن
آنجا که به زیتون سوگند یاد میکند و
به اسبها و زنبور عسل!
آنها
دنبالِ چاهِ جمکران بودند
میدانستند چاههای نفت خالیست
و میدانند در چاهِ کوفه هم سلاح ذخیره شده
برای آن روزی که نخواهند بود
سلاح
در منقارِ پرندگانیست که در راهاند