موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به بهانۀ زادروز دکتر شفیعی کدکنی

«شفیعی کدکنی» در هجوم منتقدان

19 مهر 1394 15:54 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 10 رای
«شفیعی کدکنی» در هجوم منتقدان

شهرستان ادب: امروز نوزدهم مهرماه است؛ تاریخ تولد مردی از دیار خراسان. مردی که نام آشنای او با تصحیحات گنجینه‌ها و تألیفات انتقادی گوناگون ادبیات گره خورده است. امروز روزی است که محمدرضا شفیعی کدکنی، متخلص به م.سرشک، هفتاد و شش ساله می‌شود.

مردی که مؤلف «صور خیال در شعر فارسی» است و ضرب «موسیقی شعر» را به خوبی احساس می‌کند و در ساحت پژوهشی نورانی و پرانعکاس، بیدل دهلوی را  «شاعر آیینه‌ها» خطاب کرده است. او را به علت همین تألیفات، فردی با گرایش‌های فرمالیستی می‌دانند و تعبیر او از شعر با عبارت «رستاخیز زبان» را نیز بیانگر همین گرایش او به صورتگراییِ برگرفته از مبانی فرمالیسم روسی تلقی می‌کنند. تألیفات او همواره پرطرفدار و بیدار بوده و به یاری خفتگان و ازکاروان‌ماندگانِ شعر و ادب ایران و جهان آمده است.

کتاب اخیر او تحت عنوان «با چراغ و آینه» مورد انتقاد برخی از اهالی ادب و طرفداران احمد شاملو واقع شد و البته سال گذشته نیز مقدمۀ او بر گزیده‌شعر پرویز خانلری موجبات انتقاد پیاپی نیمادوستان را فراهم آورد و حتی واکنش سایت رسمی این شاعر را در قالب یادداشتی انتقادی در پی داشت؛ مقدمه‌ای که در کتاب ذکر شده (با چراغ و آیینه) نیز به عنوان مقاله‌ای مستقل سابقاً چاپ شده، اما چندیست به قول خود نیما، آب در خوابگه مورچگان ریخته است!

البته این چندان دور از ذهن نیست که در چنین مواقعی طرفداران فرد یا جبهۀ مورد انتقاد، به علت خشم و بعضاً احساس دلخوری نسبت به منتقد، جانب انصاف را نگاه  ندارند و سخنان پژوهشگر ادیب را -  که نهایتاً فرضیه‌ای‌ست درست یا غلط- از اساس یاوه بشمارند. اما به‌راستی «به کجا چنین شتابان»؟! اگر شفیعی کدکنی با چراغ و آیینه به میدان آمده، قصدش ایجاد روشنی‌ست. در حالی‌که ما گاه در لباس مخالفت، خواسته و ناخواسته طوری سخن می‌گوییم که بیشتر به تاریکی دامن می‌زنیم. چه بهتر که ما هم با چراغ به عرصه بیاییم!

اصلی‌ترین نقطه ضعف این مخالفان در مواجهه با نقد و تحلیل همین است؛ در واژۀ انتقاد ناپذیری، و ترس از زیر سؤال رفتن شخصیتی که ارزش و اعتبار خود را با پژوهش و فرضیه‌سازی‌های ادیبان و شعردوستان، مسلماً از دست نمی‌دهد. بلکه چه بسا ما را به تفکر و طرح سؤال و کسب شناخت بیشتر نسبت به آثار و جزئیات حیات طلایی هنرمندان رهنمون شود. چرا که اگر باران حقیقت‌جوست، باید غبار زمین را ببیند و بشوید.

«آخرین برگ سفرنامۀ باران این است

که زمین چرکین است»

 زمانی که پژوهشگر قصد دارد در خصوص ریشه‌های تحول شعر معاصر سخن بگوید، ممکن است به اسناد و مدارکی بر بخورد و آنها را- چه از نظر ثبتی مورد رجوع باشند و چه در حد یک سرنخ - به کار بگیرد و نظریه خود را بیان کند؛ اما روشن کردن باقی راه و دیدن باقی نادیده‌ها و گفتن سایر ناگفته‌ها، پژوهش دلسوزان‌ و علاقمندان دیگر را می‌طلبد. درواقع ایجاد این تحرک و تکاپو خود به نفع ادبیات کشور است.

روزنامه‌نگاری[1] در یکی از یادداشت‌هایش پیرامون این موضوع نوشته بود که اگر واقعاً می‌خواهیم برای فردی که با وی مخالفیم جوابیه بنویسیم، باید حداقل نیمی از سواد او را داشته باشیم و مانند او با دست پر حاضر شویم. چه سخن کارسازی.  شفیعی کدکنی سفره‌ای گشوده است و بهره و تمتع هرکس از این خوان گسترده متفاوت است و اصلاً شاید مقدمه‌ای باشد بر چیدن سفره‌های رنگارنگ دیگر از طعام ادبیات. امید که به حق قلم بزنیم.

 

  



[1] خانم «ندا عابد»، در مطلبی با عنوان «شک، آغازی بر نقد و شناخت» منتشر شده در تاریخ 8 شهریور 94



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • «شفیعی کدکنی» در هجوم منتقدان
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.