موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

«ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد»، به بهانۀ روز درگذشت حزین لاهیجی

23 مهر 1394 17:53 | 3 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.37 با 30 رای
«ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد»، به بهانۀ روز درگذشت حزین لاهیجی

شهرستان ادب: حزین لاهیجی شاعری است زادۀ اصفهان و اصالتاً گیلانی که در اوایل قرن دوازده زندگی می‌کرد. از او علاوه بر غزلیات نغزش، کتاب‌های دیگری شامل یک تذکره، یک مثنوی و یک کتاب تاریخی که شرح احوال خود اوست، برجای مانده است. همچنین از او قصایدی است که نسبت به غزلیاتش، چندان شایان توجه نیست. او از آخرین شاعران مطرح سبک هندی است که نیمۀ دوم عمرش را در هند سپری کرد.

اما بزرگ‌ترین سرقت ادبی معاصر، سرقتی بود که از اشعار او انجام شد. در دهۀ سی پیرمردی به نام کاظم غواص زنجانی که در گیلان زندگی می‌کرد، اشعار حزین را با جایگذاری تخلص خود (غواص) به‌جای «حزین» و با اندک دست‌کاری‌های ناشیانه‌ای، به نام خود منتشر می‌کرد و حیرت اهالی ادبی را برانگیخته بود. این امر ابتدا شک و تردید استاد امیری فیروزکوهی و سپس فریدون نوزاد را برانگیخت، حتی اشعاری از حزین لاهیجی منتشر شد که با اشعار غواص یکی بود؛ اما او همۀ آن‌ها را انکار کرده و نامه‌هایی برای امیری فیروزکوهی و فریدون نوزاد ارسال کرد و (ظاهراً) رباعی‌هایی برایشان سرود که قوۀ شعری خود را اثبات کند، و از طرفی اشعار مشترک خود و حزین را با بهانۀ این‌که به استقبال حزین رفته بوده است و شعر او اشتباه چاپ شده است، توجیه می‌کرد. حتی غواص با نیما نیز دیدار کرد و با غزلیاتش او را شدیداً تحت تأثیر قرار داد.

نهایتاً در سال 40 دکتر شفیعی کدکنی در کتابخانۀ آستان قدس رضوی نسخۀ خطی دیوان حزین را پیدا می‌کنند و یکی از ابیاتی را که از غواص در حافظه داشته‌اند، در دیوان حزین ‌می‌بینند و به این ترتیب ماجرای این سرقت ادبی افشا می‌شود. ایشان کتاب «شاعری در هجوم منتقدان» را درخصوص شعر حزین لاهیجی و گزیده‌ای از اشعار او نگاشته‌اند و در ابتدای این کتاب به ماجرای این دزدی نیز اشاره کرده‌اند.

به مناسبت روز درگذشت حزین لاهیجی، به خوانش چندغزل برجسته از او می‌پردازیم:

 

1)


کرده‌ام خاک در میکده را بستر خویش

می‌گذارم چو سبو دست به زیر سر خویش

دست، فارغ نشد از چاک گریبان ما را

آستینی نکشیدیم به چشم تر خویش

سرکشان را فکند تیغ مکافات از پای

شعله را زود نشانند به خاکستر خویش

بیخود از نشئۀ دیدار خودی می‌دانم

مست من! آینه را ساخته‌ای ساغر خویش

بلبل و گل همه دم هم‌نفسانند «حزین»

بینوا من که جدا مانده‌ام از دلبر خویش

 

 2)


پس از ما تیره‌روزان روزگاری می‌شود پیدا

قفای هر خزان آخر بهاری می‌شود پیدا

مکش ای طور با افسرده‌حالان گردن دعوی

که در خاکستر ما هم شراری می‌شود پیدا

پس از فرهاد باید قدر این جان‌سخت دانستن

که بعد از روزگاری مرد کاری می‌شود پیدا

من خونین جگر از بس که با خود داغ او بردم

کنی هرجا به خاکم لاله‌زاری می‌شود پیدا

به استغنا چنین مگذر ز من ای برق سنگین دل

مرا در آشیان هم مشت خاری می‌شود پیدا

فراموشم نخواهد کرد آن سرو روان اما

بهار رفته بعد از انتظاری می‌شود پیدا

«حزین» ار خویشتن را از میان گم‌گشته انگاری

درین دریای بی‌پایان کناری می‌شود پیدا

 

3)


ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد

در دام مانده باشد صیاد رفته باشد

از آه دردناکم سازم خبر دلت را

روزی که کوه صبرم بر باد رفته باشد

آواز تیشه امشب از بیستون نیامد

گویا به خواب شیرین فرهاد رفته باشد

شادم که از رقیبان دامن‌کشان گذشتی

گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد

پر شور از «حزین» است امروز کوه و صحرا

مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • «ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد»، به بهانۀ روز درگذشت حزین لاهیجی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: