شهرستان ادب: در تازهترین مطلب از پرونده «ادبیات و فوتبال» یادداشتی از «سیدوحید سمنانی» باعنوان «فوتبال علیه ادبیات» میخوانیم:
فرایند نامگذاری پدیدههای نو و اختراعات تازه را میتوان از زاویههای گوناگون زبانشناسی به تماشا نشست. شکی نیست استحالۀ ادبی اکثر این کلمات نوپدید، حتی در کاملترین زبانهای دنیا امری فراگیر و میسر نیست. یعنی با شکلگیری پدیدههای تازه، فرهنگهای بومی ناگزیر از پذیرش حجمی از کلمات تازه هستند که اصالتی همسو با پیشنۀ زبانی و فرهنگی جامعۀ مقصد ندارند. در نگاه اول اگرچه این کلمات زاییدۀ نیازهای نوپدید در جامعۀ مقصدند و قابل توجیه اما نکتۀ اصلی اینجاست که ورود این کلمات تا چه اندازه با ساختار زبانی یک جامعه –که بنیان و اساس فرهنگ آن جامعه هستند- همگونی یا ناسازگاری دارد. شرح این ماجرا به درازا خواهد انجامید که چگونه میتوان مشکل نیاز به کلمات بیگانه را در زبان بومی که مقصود ما در اینجا زبان فارسی است در این مجال نمیگنجد. تنها به ذکر چند نمونه از کلماتی که به درستی ترجمه شدهاند اکتفا میکنیم: این کلمات غالباً زاییدۀ اختراعات تازۀ بشریاند: teran، rail way، airplane، bicycle و کلماتی از این دست. این کلمات، محصول اختراع یا ابداع محصولاتی هستند که پیش از این به دلیل فقدان مابهازاء بیرونی در زندگی مردم، در زبان ما نیز وجود نداشتند. آگاهی و هوشمندی مردم و ادبای آن زمانه در مواجه با این پدیدهها ستودنی است؛ زیرا با تأمل در نحوۀ کارکرد این ابزار، معادل آن را در زبان فارسی فراهم آوردند؛ چنانچه به جای کلمات بالا «قطار»، «راهآهن»، «هواپیما» و «دوچرخه» در زبان فارسی روایی گرفت. این مسأله در حالی اتفاق افتاد که در آن روزگار بهکار بردن کلمات فرنگی نوعی تفاخر به شمار میرفت و این سنتی است ناپسند که تا هنوز در جامعۀ ما جاری است. البته باید اضافه کرد که جایگزین شدن این کلمات به همین سادگیها نبوده است و گاه با موضعگیری روشنفکران مواجه میشده است؛ مشهور است وقتی کلمۀ «دانشگاه» به جای «university» پیشنهاد شد برخی از استادان بنام، این تغیر را به فال نیک نگرفته و به دیدۀ تمسخر به آن نگریستند.
با اینحال آنچه در بررسی این مسیر، مسلم میشود این است که گذر زمان، کلمات به ظاهر نامأنوس فارسی را به کلماتی عادی و روزمره تبدیل خواهد کرد؛ همانطور که امروزه ما از بهکاربستن کلماتی از قبیل «پیامک»، «هواپیما»، «دوچرخه»، «دانشگاه»، «رایانه»، «دورنگار» و حتی «بالگرد» احساسی قرین غرابت و سنگینی نداریم.
واماندگی سازمان عریض و طویل فرهنگستان ادبیات فارسی در پیشنهاددادن بهموقع کلمات به جای کلمات نوورود امری است واضح و روشن که با عدم تجانس اغلب کلمات پیشنهادی با نیازهای جاری در زبان روزمرۀ مردم گره خورده است. بر وظیفهشناسیهای دیرهنگام یا نامتعارف فرهنگستان باید ترویج رسانههای مجازی و عدم همسویی یا دستکم نظارت صحیح و دقیق بر گفتمان جاری در رسانهها را نیز افزود. در هر حال از مجموع این عوامل یقیناً آنچه در زبان ما رسوب میکند امری مطلوب نخواهد بود. سنجش نوع سخنگفتن نسلهای متفاوت در روزگار ما مبین همین امر است. تفاوت گفتاری نسلهای متفاوت تا جایی است که بسیاری از اصطلاحات اصیل فارسی که تا هنوز بر زبان سالمندان جاری است از سوی نسل نوجوان و جوان قابل درک نیست و واقعیتی تلختر است جریان داشتن عکس این واقعه!
به هر تقدیر زبان فارسی در گریز از تمام موانع تاریخی امروزه در شکلی اصیل و موثر به دست ما رسیده است. جای دریغ فراوان است که این فرهنگ، پویایی خویش را در مقابل هجوم چنگیز و تیمور -به عنوان تهدیدی سیاسی- و پذیرش اسلام -به عنوان فرصتی فرهنگی- از دست نداد اما اینک با سهلانگاریهایی با خطر مسخ روبرو شده است.
تأمل در کلمات زیر که مکرر در گزارشهای ورزشی رسانۀ ملی (هم در صدا و هم در سیما) به کار میرود مبین این واقعیت تلخ است که زبان فارسی -خواه یا ناخواه- بیش از پیش به حاشیه رانده شده است:
clean sheet (کلین شیت)
fair play(فرپلی)
hat trick (هت تریک)
Com back (کام بک)
presscing )پرسینگ)
legionnaire (لژیونر)
start (استارت)
tournament (تورنمنتت)
Risk (ریسک)
Cut Backs (کات بک)
Double (دبل)
Forward (فوروارد)
Cover (کاور)
Back (بک)
Anti-Football (آنتی فوتبال)
coach (کوچ)
Fair play (فر پلی)
Half Time (هاف تایم)
Derby (دربی)
Sweeper (سوییپر)
Tiqui-Taca (تیکی تاکا)
با اندکی تامل و دقت در گزارشهای پخش شدۀ فوتبال در یکی دو سال اخیر، به موج عظیمی از این کلمات برمیخوریم و میتوانیم لیستی بلند بالاتر از کلماتی که نوشتهایم فراهم بیاوریم؛ کلماتی که تا چندی قبلتر عملاً جایگاهی در ادبیات فوتبالی ما نداشتند. با کمی تأمل درمییابیم که معادلسازی کلمات و اصطلاحاتی اینچنینی چندان کار سخت و غیرممکنی نیست و چه بسا بتوان برای تعدادی از این کلمات در ذات زبان فارسی همزاد یا دستکم همخانوادهای یافت. چنانچه گزارشگران نسلهای پیشین، اندکی قبلتر به جای اصطلاح «تیکی تاکا» از اصطلاح «پاسکاری کوتاه و سریع» بهره میبردند و به جای کوچ میگفتند «مربی» و بیآنکه دلشان با زمرمۀ عبارات لاتین غنج برود به جای فرپلی میگفتند بازی جوانمردانه و شگفت اینجا بود که مردم نیز میفهمیدند که منظور چه بوده است!
حقیقت این است که احتمالاً مفسران و گزارشگران پیشین به دلیل کم اطلاعی از اصطلاحاتی اینچنینی بیشتر از امروز دل به کلمهسازی میدادند؛ چنانکه عبارتهای دلنشینی از جمله شوت سر ضرب ، یارگیری نفر به نفر را میتوان زاییدۀ ذوق ایشان به شمار آورد. این در حالی است که امروزه برخی گزارشگران به جای «دفاع آخر» از Sweeper (سوییپر) استفاده میکنند! شاید به یقین بتوان گفت با بالارفتن سطح سواد گزارشگران در سالهای اخیر و تسهیل مراجعه به صفحات اینترنتی تیمهای اروپایی توسط ایشان؛ به یکباره موج تازهای از اصطلاحات فوتبالی به زبان فارسی تحمیل شد.
تلخی این ماجرا به ورود کلمات و اصطلاحات تازه ختم نمیشود؛ بلکه تلاش برای پسزدن اصطلاحاتی اینچنینی توسط گزارشگران فوتبال را (که برخی از آنها مانند چند نمونۀ مذکور عملاً معادلسازی فارسی شده بودند) نباید جز تبختر آمیخته با حماقت نام دیگری نهاد. غمانگیز است وقتی گزارشگران به جای کلمۀ دلنشین و پر مغز دروازهبان یا سنگربان، عبارت مجعول و بیهویت «گُلر» را به کار میبرند. کلمهای که حتی در زبانهای لاتین نیز هیچ مفهومی ندارد. بیتردید اگر ساخت این کلمه محصول بیسوادی سازندگان آن باشد (که بیگمان همینگونه است زیرا goal را با پسوند فاعلساز er در هم آمیختهاند در حالی که در زبان مبدأ عملاً چنین اصطلاحی وجود ندارد) ترویج و پافشاری بر اشاعۀ این اشتباه گناهی نابخشودنیتری است. «دبل لایی» را هم میتوان با این قافله همراه ساخت!
جای بسی اندوه است که گزارشگرانِ سرخوش با لحنی سرمستانه که ریشه در خطگیری و استحالۀ زبانی ایشان از اصطلاحات سایتهای بینالمللی دارد خواسته یا ناخواسته به تخریب زبان فارسی قیام کردهاند و این مشکل آنقدر در زندگی و زبان ایشان جاری شده است که قباحت آن اصلاً به چشم نمیآید. به این جمله که بیکم و کاست از ایشان صادر شده است توجه کنید: «برای یه تایم کوچیک سیستم داون شده بود». در گذشته در خصوص کسانی که در به کاربردن عبارات عربی افراط میکردند عبارت «از بیخ عرب شدن» را به کار میبردند با این توضیح نام ایشان را که زبان مادری را تا این اندازه فراموش کردهاند چه باید گفت؟
باور کنیم غفلت و سهلانگاری رسانۀ ملی در این زمینه عواقب جبرانناپذیری در پی خواهد داشت. این درست است که با ورود بازی فوتبال در زندگی مردم نمیتوان مانع حضور برخی کلمات کلیدی آن مانند «آفساید» شد (زیرا شاید معادلسازی این کلمه کار چندان سادهای نباشد و نتوان به این سادگیها کلمهای را پیشنهاد کرد که بار معنایی آن را به تمامی منتقل کند) اما بیشک اگر از همانروزهای آغازینی که فوتبال مورد توجه قرار گرفته بود به جای «کرنر» میگفتند «ضربۀ کنج یا گوشه» یا به جای «پرتاب اوت» عبارت «پرتاب دستی» را به کار میبردند امروز دست کم این عبارات در ادبیات فوتبالی ما جایی نداشتند. اندوه ما محدود در بهکار بستن کلماتی از قبیل اوت و آفساید و کرنر و پنالتی نیست؛ زیرا تجربه نشان داده است که با ریشه دواندن این کلمات در فرهنگ مردم عملاً تلاش برای تعویض آنها راه به جایی نخواهد برد. درد و دریغ اینجاست که اگر امروز در برابر سیل کلماتی که با افتخار و ذوقزدگی عجیب و غریب از سوی گزارشگران و مفسران فوتبال به کار میرود دست به معادلسازی مطبوع نزنیم زمینه را برای ورود بسیاری از کلمات نامربوط به زبان فارسی باز کردهایم.
مسخ شدن در گرتهبرداریها به کلمات و اصطلاحات ختم نمیشود و خزنده و آرام در نحو ادبیات فارسی نیز پا گذاشته است. تا چندی پیش گزارشگران برای معرفی مسابقات ورزشی میگفتند: المپیک 1994(هزار و نهصد و نود و چهار)، جام جهانی 2002 (دو هزار و دو) و... اما این روزها صرفهنظر از این که نحوۀ این نوع خوانشها تحت تاثیر گرتهبرداریهای زبانهای غربی دچار تغییر شدهاند صراحتاً ویژهبرنامۀ جامجهانی اخیر به «بیست بیست» نامگذاری میَشود و کک، هیچکسی را نمیگزد!
توجه به زبان فارسی و اهتمام برای حفظ آن نیازمند توجه دلسوزانه متولیان فرهنگی و رسانهای کشور است. اتفاق مهمی که جای تکاپو و نمایش آن در رسانۀ ملی خالی است. تقریباً هیچ نظارتی بر ادبیات رسانهها (دست کم در زمینۀ ادبیات ورزشی وجود ندارد و عرصه برای جولان مفسران، مترجمان و گزارشگران (باسواد انگلیسی بالا و تعصب به زبان مادری پایین) تا جایی باز است که هرچه دلشان بخواهد میگویند و هرچه بخواهند میکنند.
فیفا بعد از جام جهانی آفریقای جنوبی و تجربۀ غمبار استفاده از شیپورهای آفریقایی، «بووزیلا»، رسماً اعلام کرد که ورود هرگونه شیپورهای سنتی آفریقایی در ورزشگاهها ممنوع خواهد بود. چه خوب است که سختگیریهای فیفا در ورود ابزار تازه که زیباییها فوتبال را تحتالشعاع قرار میدهند الگویی باشد برای رسانههای ما تا بدانند اصطلاحات بیگانه زبان فارسی را به صورت خزندهای تهدید میکنند.