موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
پرونده‌کتاب «ویلای کاکایی‌ها»

خرده‌نگاهی به داستان کوتاه از دریچۀ ویلای کاکایی‌ها | محمد شمس‌الدینی

01 تیر 1398 16:15 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای
خرده‌نگاهی به داستان کوتاه از دریچۀ ویلای کاکایی‌ها | محمد شمس‌الدینی

شهرستان ادب: تازه‌ترین مطلب پرونده‌کتاب «ویلای کاکایی‌ها» اختصاص دارد به یادداشتی از محمد شمس‌الدینی. این یادداشت را با هم می‌خوانیم:

 

داستان کوتاه را شاید بتوان نزدیک‌ترین صورت روایی در جهانِ جدید به صورت‌های نثر روایی کهن ایرانی دانست. فرهنگ انسان ایرانی و چه‌بسا انسان غرب آسیایی و فراتر، حتی انسان مشرقی، یک فرهنگ شفاهی بوده است -که شاید یکی از دلایل آن عدم وجود امکان نشر و چاپ انبوه مکتوبات بوده باشد - و در فرهنگ شفاهی به اقتضای حافظۀ آدمی، جزئیات، حذف می‌شوند و کلیات، در صورتی مثالی و کوتاه، بیان می‌شوند. در فرهنگ اسلامی نیز، حتی برخی از روایات و احادیث نیز در قالب داستان‌گونه‌هایی کوتاه، نقل شده‌اند. درهرحال، داستان کوتاه جدید اگرچه ظاهراً شبیه حکایات و روایات ایرانی و اسلامی است، اما خواصّ و لوازم خودش را دارد. فرهنگ و ادب شفاهی، ظرفیت تفصیل داستانی و تشریح جزئیات را ندارد و ازهمین‌رو شاید بتوان گفت که داستان کوتاه، ایرانی‌تر از رمان است. حتی در تاریخ این سرزمین، وقتی کسانی در تراز ابن‌سینا دست به نوشتن بلندنوشته‌هایی هم‌چون حی‌بن یقظان برده‌اند، نتوانسته‌اند به فرهنگ عمومی راه پیدا کرده و به هویت ایرانی پیوند بخورند و همین عدم استقبال عمومی و نیز عدم دنباله‌روی هنرمندان پس از او از این نحو پرداخت روایی، نشان‌گر ناهم‌خوانی این صورت روایت با فرهنگ و ادب ایرانی در طول تاریخ است و البته این به معنای تجویز إعراض از پرداختن به رمان و سایر هنرهای جدید نیست؛ استقبال از این روایت‌گری، لوازمی دارد که تا این لوازم، تدارک نشوند، از این روایت هم استقبالی نخواهد شد.

در داستان کوتاه، شخصیت‌پردازی و کاراکتریزه کردن، بسیار کار سخت و پیچیده‌ای است؛ چراکه کاراکتر یعنی فردیت هر انسان و فردیت یعنی به فعلیت رسیدن خواصّ و ویژگی‌های انحصاری هرکس که بالقَدَر در او نهفته است. این فردیت، فقط در کشاکش اتفاقات و حوادث و وقایعی که بر سر یک نفر می‌آید و او در این هنگامه‌ها، درگیر شده و درونیات خودش را در قالب اقدامات و کنش‌ها و تصمیمات و واکنش‌ها و احساسات و رفتارها، ابراز می‌کند، ساخت می‌یابد. انسان، در کنش‌ها و واکنش‌ها و ناکنش‌ها، برخی از مقدرات وجودی خودش را به فعلیت می‌رساند که جزء قوات و توانایی‌های او می‌شود و برخی را با بی‌عملی، سرکوب می‌کند که جزء ضعف‌ها و ناتوانی‌های او می‌شود و به فردیت قدری خودش، شاکله می‌دهد. در داستان کوتاه در فرصتی اندک، معمولاً فقط یک حادثه وجود دارد و در چنین فرصت اندکی از کنش و واکنش تقریباً فردیت‌سازی ناممکن است. ازاین‌رو عمدۀ شخصیت‌های داستان کوتاه، در حد تیپ و صورت مثالی هستند. تیپ، نوعی از شخصیت است که تمایز و تفاوت خاصی نسبت به بقیه افراد ندارد و «مثل» بقیه است. نخستین گام فردیت‌سازی در روایت، تسمیه است؛ چنانی که در زندگی انسان نیز، نخستین چیزی که پس از تولد، یک کودک را از سایر کودکان جدا می‌کند، نام‌گذاری است و جالب اینجاست که ظاهراً در فرهنگ اساطیری ایرانی، تسمیه، چنانی که در داستان نام‌گذاری فرزندان فریدون در شاهنامه دیده می‌شود، یکی از آخرین گام‌های فردیت‌سازی بوده است!

مجموعه‌داستان «ویلای کاکایی‌ها»، یکی دیگر از مجموعه‌داستان‌های گروهی انتشارات شهرستان ادب است که نویدبخش ظهور نسل جوانی از داستان‌کوتاه‌نویسان ایرانی است و نیک می‌دانیم که داستان کوتاه، میدان تربیت رمان‌نویسان توانا است. در داستان کوتاه، زمان، یکی از مسائل اساسی است و باید به این نکته توجه داشت که داستان کوتاه، به معنای کوتاهی زمان داستان نیست، بلکه چنانی که فی‌المثل در داستان نسبتاً جذاب و نوستالژیک «خشک و خالی» به قلم محمد سرابی، در این مجموعه‌داستان می‌بینیم در 14 صفحه سال‌های سال سپری می‌شود.

محیط زیست، موضوعی اساسی و مغفول در هنر ایرانی است. «ویلای کاکایی‌ها» یکی از تلاش‌های نخستینی است که در جهت ورود به موضوع مهم مسائل اقلیمی و محیط زیست، صورت گرفته است. مجموعۀ ده داستان کوتاه از ده نویسندۀ جوان که البته به در دسترس‌ترین لایۀ مسائل محیط زیست پرداخته است. تجاوزات انسانی در محیط زیست مانند ویلاسازی مفرط، تخلیۀ نخاله‌ها در طبیعت، حفر غیرقانونی چاه آب، انقراض برخی گونه‌های حیوانی، شهری‌سازی و روستازدایی، تغییرات اقلیمی مانند خشک شدن تالاب‌ها و آلودگی هوا و تصرفاتی ولایی در خلقت مانند نماز استسقا، دست‌مایۀ ده داستانی شده‌اند که نمایان تلاش نویسندگان این داستان‌ها شده است.

در کشور ما، هنوز اهمیت محیط زیست و اتفاقاتی که دارد برای این سیارۀ فِراش انسان و محل جعل خلیفۀ خدا می‌افتد، مسئله و دغدغۀ مردم و حاکمیت نشده است و فقط عوارض و تبعاتی همچون کم‌آبی، خشک‌سالی، ریختن زباله در طبیعت، انقراض حیوانات، آلودگی و غبارآلودی هوا، خشک شدن دریاچه‌ها، ساخت و سازهای غیرقانونی و تغییر کاربری زمین‌های زراعی -آن هم به صورت سطحی و کم‌مایه- به عنوان خطرات محیط زیست معرفی می‌شوند. اما آنچه که مورد غفلت عمومی و بنیادی قرار گرفته است، همان نکته‌ای است که فی‌المثل در مبحث آلودگی و غبارآلودی هوا در داستان سیدمحمد قارونی با نام «هوایی که در آن نفس می‌کشم»، مورد اشاره قرار گرفته است: «یک چرک محوی توی هوای این شهره، یک چیزی که از آسمون نمی‌آد، از درون این آدم‌ها می‌آد. دیگه مطمئن نیستم که من اشتباهی‌ام یا اینا عوض شدن؛ چرک شدن». هوای هر دیار، ظهور حال و هوای باطنی آدم‌های آن دیار است و چنانی که گفته شده است، چرک هوا، چرک درونی آدم‌هاست که ظاهر شده است.

 سرزمین ما هنوز نسبت به جهان توسعه‌یافته، یک امتیاز دارد و آن هم همین آلودگی هواست. اگر آگاهی پیدا کند بر اینکه چون آلودۀ به چرک درونی شده است، هوای شهرش نیز آلوده است، می‌تواند راهی منطبق بر خلقت، برای رفع آلودگی درونی و بیرونی خود پیدا کند، اما همین که با توسل و توکل بر تکنولوژی، علائم ظاهر بیماری باطنی خود را از ظاهر شهر، بزداید و معلول‌درمانی کند -که معلوم نیست این را هم بتواند انجام دهد- ظاهراً هوای شهرش پاک می‌شود، اما چرک درونش همچنان برقرار است؛ درست مانند خیلی از مگاسیتی‌های مدرن کشورهای توسعه‌یافته.

در جهان مدرن، برای ایجاد امکان هرگونه دخل و تصرف و تجاوز به زمین، باطن وجود را انکار کردند تا ظاهر آن، اصالت و بلکه موجودیت انحصاری پیدا کند. وقتی عالم، باطن و شعور و روح نداشته باشد، هر گونه تصرف در آن و استخدام هرگونه تکنیک و تکنولوژی جهت تصرف و تجاوز به آن ممکن می‌شود و این نکته، ریشۀ همۀ بحران‌های اقلیمی و زیست‌محیطی است. انسان، در هیچ گاهی از تاریخ، این‌قدر از زمین و طبیعت و خلقت فاصله نگرفته بود که اکنون؛ اما امروز این اتفاق افتاده است و دیگر ذی‌شعور دانستن زمین در روزگار ترنس‌مدرن، اعتقاد بسیار غریبی است و «بی‌بی خدیجۀ داستان نفرین قنات حاج میرزا میر»، نمایندۀ آخرین نسل از انسان‌هایی است که در مشرق سیاره، طبق و وفق چنین معتقداتی «مطمئن است که تا وقتی صدای موتور آب بلند است، باز هم خبری از میرزاآقا نخواهد شد».

«قنات»، فرهنگ غالب انسان ایرانی در تاریخ برای تأمین آب بوده که طبیعت‌دوست‌ترین و مهربانانه‌ترین شیوۀ این کار بوده است که تا حد ممکن، به أعماق زمین، تعدی نکرده و یک رویکرد افقی دارد. اما در دوران جدید، با استخدام تکنولوژی‌های حفاری عمیق، حفر «چاه عمیق» که تعدی و تجاوز جدی به أعماق زمین است، جایگزین این شیوه شده است. در این مجموعه داستان، سه داستان «نفرین قنات حاج میرزا میر»، «خشک و خالی» و «مالکین اصلی»، به این موضوع پرداخته‌اند.

آخرین داستان مجموعه‌داستان ویلای کاکایی‌ها، «اگر باران نبارد؟ اگر باران ببارد؟» به قلم صبا چزانی است که در باطن آن تقابل میان «ولایت تکوینی» و «ولایت تکنولوژیک» روایت شده است. جهان جدید، جهانی است مستقر بر ولایت تکنولوژیک و تصرف تکنیکال در خلقت، درحالی‌که جهان موعود الهی جهانی است مستقر بر ولایت تکوینی. وقتی خشک‌سالی و کم‌آبی، بلای بلادی شود، تجویز مدرن، استفادۀ از تکنولوژی‌های جدید برای دخالت در روندهای خلقت جهت بارورسازی ابرها و ساخت بارش‌های مصنوعی و حفر چاه‌های عمیق و ساختن کانال‌های سیمانی و فلزی انتقال آب و شیرین‌سازی آب دریاها با تکنولوژی‌های هسته‌ای و... است که همۀ این‌ها ذیل ولایت تکنولوژیک، قرار می‌گیرد؛ اما تجویز دینی، توسل به ولایت تکوینی است؛ یعنی شفیع و واسطه کردن ارجمندان و صالحان و پاکان و پاکیزگان امت و استدعای خداوند در مدار آنها. این همان چیزی است که در داستان آخر این مجموعه و با گذری به روزگار علی‌بن‌موسی‌ارضا (ع) و نگرانی برخی از شیعیان در اجابت یا عدم اجابت نماز إستسقای امام (ع)، به آن پرداخته شده است.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • خرده‌نگاهی به داستان کوتاه از دریچۀ ویلای کاکایی‌ها | محمد شمس‌الدینی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.