شهرستان ادب به نقل از روزنامۀ وطن امروز: شعر، درواقع عکسالعمل ناخودآگاهیست به کششهای درونی شاعر. صورت اولیۀ شعر، همواره در ناخودآگاه شاعر ایجاد میشود و سپس در بالا و پایین کردنهای متعدد در کارگاه خودآگاه، صیقل میخورد و به ثمر مینشیند. معمولاً جوهرۀ شعر -که همان محتواست- با یکسری ادا و اطوارهای شاعرانه در هیئت کلمات شکلمیپذیرد و پردازش نهایی آن از وظایف هدفمند شاعر است. دراصل شاعر به منزلۀ نقاشیست که باید تصاویر ذهنیاش از واقعیات یا جهان انتزاع را به بهترین شکل ممکن نقاشیکند.
«مریم کرباسی» در مجموعۀ «خبرهایخوب» مضامین اشعار را غالباً از جهان زیستهاش میگیرد. او تمایل زیادی به بیان حالات روحی خود و بازتاب حقیقی غم، عشق و آنچه در اطرافش میگذرد، دارد و اصالت واقعیت برایش از هر چیزی مهمتر است.
حتی وقتی که شعری مذهبی با محوریت حضرت رقیه(س) مینویسد، از دنیای اطرافش جدا نمیشود:
یک شمع، یک عروسک و یک روسری سبز/ آوردم و کنار اتاقم گذاشتم
روی دلم که حسرت دختر همیشه داشت / این شعر را به نیت مرهم گذاشتم
او مفاهیم ذهنیاش را در بیپردهترین شکل ممکن، آن هم با صداقتی دوستداشتنی، بیانمیکند:
من یقیندارم به تعداد تمام شاعران/ بارگاهت تا همین امروز شاعر داشته
هنوز عاشق آن مادرم که وقتی رفت/ گذاشت روی مزارش بهار، دستهگلی
خستهام از راه طولانی بگو جا میدهی/ گوشۀ خاک خراسانت «نجفآباد» را؟
این روزها از خانه کمتر میزنم بیرون/ اقوام هم حتی مرا سالانه میبینند
از طرفی میدانیم که در پرتو تغییر و تکامل ساختارهای فرهنگی در دنیای امروز، همسر در نقش معشوق، جایگاه قابل تأملی در شعر یافتهاست که عاشقانههای «خبرهایخوب» هم از این شاخصه برخوردارند: مینشینم در آشپزخانه که بیایی و بعد عصرانه/ هم به فکر من و خودت باشی، هم به اوضاع خانه فکرکنی
با یک بررسی اجمالی میتوان پیبرد که مریمکرباسی تمایلی به پیچاندن مفهوم در لایههای تصویر و تخیل ندارد؛ بهعلاوه کمتر به سراغ بازیهای زبانی برای تشخّص بخشیدن به شعرش میرود. اما چند نمونۀ موفق از این دست، لابلای ابیات به چشممیخورد که نشان میدهد شاعر میتواند ازظرفیتهای هنریاش بهخوبی کاربکشد. یکی از این ظرفیتها، آشناییزدایی است که نوعی هنجارشکنی در حوزۀ زبان است. درواقع شاعر با غریبه كردن مفاهیم آشنا و مشكل كردن فرمها میتواند لحظهۀ ادراك مخاطب را به تعویق بیندازد و باعث ایجاد لذت و ذوق ادبی در او شود:
چقدر پنجره خشکیده پشت گلدانها/ چقدر چشمه شد آواره از روایتشان
اولین ویژگی این تصویر، تناقضی است که ذهن مخاطب را درگیرمیکند. معمولاً گلدانها پشت پنجره خشک میشوند. پس چگـونه شاعـر، پنجره را پشت گلدانها خشکیده میبیند؟ و چه اتفاقی در دنیای بیرون ممکن است باعث اینگونه دیدن شود؟ یا اینکه چشمهها معمولاً خشک میشوند، چگونه میتوان چشمه را آواره تصورکرد؟ درواقع پنجرۀ خشکیده و چشمۀ آواره، چهارچوبهای عادت را در ذهن و ضمیـر مخاطب میشکنند.
در غزلی که به شهید محمد حجتی تقدیمشده، میخوانیم:
پرنده رفت و نیامد، پرنده بال نداشت/ پرنده آمدنش دیگر احتمال نداشت
این هم غزلی تصویریست. اما شبکة خیال آن، سادهتر است و ابهامی را برای خواننده به دنبال ندارد. پرنده، تصویر نوجوانیست که شهادتش کوچی بدون بازگشت قلمداد شده. درواقع این تصویر در سطح، شکل گرفتهاست. تصویری واقعی و قابل درک در قلمرو محسوسات که نیازی به تبیین آن نیست و یا تصاویری که در این بیتهاست:
هر کسی که ذرهای مهر تو بوده در دلش/ در میان سینه صندوقی جواهر داشته
(داشت در من زندگی شور قشنگی مینواخت/ رفتی و هم دل شکست و هم شکستی ساز را
وزید باد و به هم زد دوباره این در را/ مرا ورق زد و آشفتهکرد دفتر را
همینطور تشخیص و جانبخشی که شاعر برای تانکها قائلشده:
چه نخلها و رطبهای نارسی که نکرد/ دهان پرطمع تانکها رعایتشان
هرچند که سالم نبودن زبان (حذف را مفعولی و فاصله افتادن میان اجزای فعل مرکب) توانستهاندکی از لذت تصویری شعر بکاهند، اما توانایی شاعر را در خلق تصویر نمیتوان انکارکرد. اگرچه با اینگونه هنرمندیها در کتاب «خبرهایخوب» کمتر از حد انتظار مواجهمیشویم.
مسلماً هدف از این نوشتار، بارز کردن برخی اشکالات زبانی و فرمی نبودهاست. بلکه مقصود بررسی جهان ذهنی شاعر و تحلیل نگاه اوست. مریم کرباسی میداند که یک شعر، برای تأثیرگذاری بیشتر و ماندگاریاش باید از حیث تخیّل عمیقتر باشد و شاعر، باید با شگردهای گوناگونی که در دست دارد، خوانندﺓ خود را به فضاهای ذهنی و انتزاعی سوقدهد. او میداند که باید به سالمبودن زبان، اهمیت بیشتری بدهد و علاوه بر آن به هنجارشکنیها و نوآوریهایی در حوزۀ زبان هم نیاز دارد.
مجموعۀ «خبرهایخوب» توسط انتشارات شهرستانادب در بهار 95 منتشر شده است.