شهرستان ادب: چند روزی بیشتر به سالگرد درگذشت «پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران» باقی نمانده است؛ مهدی آذریزدی، نویسندۀ نامآشنای کتابهای «قصههای خوب برای بچههای خوب» که نسلی از کودکان ایران با آن بزرگ شدند. با تازهترین مطلب پروندۀ ادبیات کودک و نوجوان به استقبال این مناسبت میرویم. یادداشتی که خانم الهه عزیزیفرد دربارۀ شخصیتهای حیوانی در آثار کودک و نوجوان (فابل) بر اساس کتابهای «قصههای خوب برای بچههای خوب» نوشتهاند و در اختیار پروندۀ ما قرار دادهاند. شما را به خواندن این یادداشت دعوت میکنیم:
معرفی فابل
در ادبیات جهانی، داستانهایی به نظم و نثر وجود دارند که از زبان حیوانات گفته شدهاند و شخصیتهای آنان را حیوانات تشکیل میدهند. این نوع داستانها در اصطلاح «فابل» نام دارند و از کلمۀ لاتین «Fabula» گرفته شده است و معنای آن قصه، حکایت و افسانه است. داستانهایی که از زبان حیوانات نوشته شده باشند، حکایاتی ساده و اغلب کوتاه هستند و هدف نوشتن این داستانها تعلیم و آموختن است.
رابطۀ نزدیک انسان با حیوانات در طبیعت و محیط زندگی، از دلایلی است که سبب شده است انسانها، با حیوانات در ارتباط باشند و به رفتار آنان توجه نشان دهند. این رابطه موجب شده است تا گاه انسان از آنان تأثیر بپذیرد و حتی رفتارهای آنان را تقلید کند. مانند داستان «هابیل و قابیل» که در قرآن کریم مطرح شده است. در این ماجرا قابیل پس از کشتن برادرش نمیدانست با جنازۀ او چه کار کند تا این که عمل دفن کردن را از کلاغی آموخت.1 (قرآن کریم، مائده: 30-31)
علت دیگری که باعث شده است برخی داستانها از زبان حیوانات نقل شوند، محدودیتهای سیاسی و اجتماعی یک جامعه است. در این شرایط، نویسنده ممکن است به دلیل نداشتن آزادی بیان، پیغام خویش را به صورت غیرمستقیم به گوش مخاطبان برساند.
در حوزۀ ادبیات، داستانهای فراوانی از زبان حیوانات نقل شده است. در آثار بزرگان شعر فارسی نظیر عطار، مولوی و سعدی این نوع حکایات وجود دارند. در میان داستانهای نثر، مرزبان نامه، سندبادنامه، جوامع الحکایات و موش و گربه بدین گونه نوشته شدهاند. کتاب کلیله و دمنه از مهمترین آثار این حوزه است که ریشهای غیرایرانی دارد.
در ادبیات ما حیوانات نشانههای ویژهای دارند و هر کدام نماد یک شخصیت و ویژگی رفتاری هستند. مانند روباه که نماد انسانهای مکار و حیلهگر است. از زمان نوشته شدن قدیمیترین داستانها تاکنون «جانوران همین که وارد حوزههای انسانی میشدند، نماد و نشانۀ یک شخصیت میگردیدند. آنچه بین مردم در مورد حیوانات رایج بود، از فرهنگ عامه، اعتقادات دینی، تجارب شخصی، شکل و ظاهر حیوانات، نحوۀ زیست آنان و همۀ اطلاعاتی که بشر در مورد آنها داشت، در شکل دهی به شخصیت داستانی حیوانات مؤثر بود.» (ذاکری- جماران، 1390: 34)
معرفی کلیله و دمنه
کلیله و دمنه مجموعۀ حکایاتی است که به زبان هندی باستان، زبان «سانسکریت» نوشته شده است. ابوالمعالی نصرالله ابن منشی این کتاب را به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب مجموعهای از حکایات پندآموز و پر از دستورهای اخلاقی و اثری سرشار از حکمت و دانش است که بیشتر داستانهای آن، دارای شخصیتهای حیوانی هستند. «کلیله» و «دمنه» نام دو شغال است که از شخصیتهای کتاب هستند.
معرفی کتاب قصههای خوب برای بچههای خوب
«قصههای خوب برای بچههای خوب» مجموعه کتابی دارای هشت جلد است که به قلم مهدی آذریزدی نوشته شده است. «پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران» لقب اوست. در این مجموعه داستانهای کهن و قدیمی به زبان ساده و کودکانه برگردانده شده است. جلد اول این مجموعه، برگردان سادۀ داستانهای کلیله و دمنه است. «قصههای کلیله و دمنه» نام جلد اول این مجموعه است که در سال 1335 برای اولین بار منتشر شده است. زبان کلیله و دمنه زبانی مشکل است که برای کودکان به آسانی قابل فهم نیست، اما زبان کتاب آذریزدی زبانی مناسب کودکان است. این کتاب به چند زبان زندۀ دنیا ترجمه شده است. به دلیل خدمات ارزشمند این نویسنده به عرصۀ ادبیات کودک، روز درگذشت وی، هجدهم تیر ماه، «روز ملی ادبیات کودک و نوجوان» نامگذاری شده است. جلد اول کتاب قصههای خوب برای بچههای خوب دارای بیست و پنج قصه است که از کلیله و دمنه گرفته شده است.
نقش داستانهای فابل در دنیای کودکان
عوامل بسیاری وجود دارند که باعث گرایش کودکان به داستانهای مورد بحث میشوند. کودکان به دلیل داشتن خیالپردازیهای عمیق در دنیای خودشان، به این نوع حکایات علاقۀ بسیاری نشان میدهند و از کودکی با چنین داستانهایی انس داشته و حتی شبانه با شنیدن آنان به خواب میروند. از طرفی کودکان از این که کسی بهطورمستقیم انجام کاری را به آنان تحمیل کند، بیزارند و از آن سر باز میزنند و به این نوع نصیحتها توجه نشان نمیدهند. همچنین آنان عاشق طبیعت و عناصر آن هستند و میل باطنی آنان گرایش به طبیعت را از گرایش به محیط محدود یک خانه یا اتاق بیشتر دوست دارد. این علتها باعث شده است قصههای نوشته شده به زبان حیوانات برای آنان دلپذیر باشد. در ادامه به توضیح بیشتر موارد طرح شده میپردازیم. شاهد مثالهای ذکر شده، از کتاب قصههای خوب برای بچههای خوب انتخاب شده است.
شخصیتهای انسان گونه در داستانهای فابل و خیال پردازی کودکانه
کودکان به مقتضای سنشان علاقۀ فراوانی به موضوعات تخیلی دارند و حتی دربارۀ مسائل عادی خیالپردازی میکنند. خیالپردازی محدودۀ سنی مشخصی ندارد، ولی در کودکان بیشتر از بزرگسالان است. در مورد حکایات مورد بحث ما، فرض کردن صفات انسانی برای حیوانات، یک موضوع تخیلی به حساب میآید. حرف زدن، فکر کردن به شیوۀ انسانی، داشتن ویژگیهای خوب و بد، گرفتن دوست و دشمن برای خود و بسیاری صفات دیگر در این داستانها وجود دارند که از شخصیت انسانها و از نحوۀ ارتباط آنان با یکدیگر الهام گرفته شده است. این موضوع برای بزرگسالان امری گذراست که بهراحتی و در حد یک داستان، با آن برخورد کرده و از کنار آن عبور میکنند، اما ذهن کودکان را به خود درگیر میکند و کودک ممکن است مدتهای طولانی با آن زندگی کند. در نظر گرفتن این ویژگیها برای حیوانات سبب شده است تا این امر برای کودکان جذابیت بهخصوصی داشته باشد. گرایش کودکان به آنها امکان باورپذیری آن را در عالم خیالانگیز کودکانه افزایش میدهد. «تأثیر داستانهایی که با شخصیت حیوانی نوشته میشوند آن قدر فراوان است که موجب پیدایش آثار متنوعی از زبان جانوران برای کودکان گردیده است و شرکتهای بزرگ انیمیشن سازی، شخصیتهای برجستۀ فیلمها و کارتونهای کودکان را از حیوانات انتخاب میکنند و برخی از این شخصیتها به چهرههای جهانی مبدل میشوند.» (ذاکری- جماران، 1390: 36)
برای مثال داستان «گربۀ روزهدار» ماجرای دو پرندۀ کبک و تیهو را بیان میکند که بر سر خانهای با هم نزاع دارند. هر کدام از آن دو ادعا میکند که مالک خانه است تا این که تصمیم میگیرند گربۀ خوشخطوخال -که هیچکس از او بدی ندیده است- بین آنها داوری کند. اما گربه نقشۀ شکار و خوردن آن دو را کشیده بود.
«در این وقت گربه سرفهای کرد و بعد گفت: آه که من دیگر پیر شدهام و از ضعف قلب نمیتوانم حرکت کنم و گوشم هم سنگین شده و درست سخنان شما را نفهمیدم، خوب است قدری نزدیکتر بیایید و حرفهای خود را دوباره بلندتر بیان کنید تا من درست بشنوم و به وضع خانه و سابقۀ آن آشنا شوم و مطابق قول خدا و پیغمبر و قانون عدالت میان شما حکم کنم.» (آذریزدی، 1353: 47-48)
سرفه کردن، سخن گفتن، توجه به حالات روحی و جسمی خویشتن و مهمتر از همه نام خدا و پیغمبر را آوردن و داوری کردن براساس قانون، از صفات انسانی هستند که گربه در این داستان از آنان برخوردار است و باعث میشود که یک کودک در خیال خود او را بالاتر از یک گربۀ معمولی تصور کند.
و در داستان «همکاری موش و زاغ» گروهی از حیوانات با همکاری و دوستی، یکدیگر را از دست شکارچی نجات میدهند. همدلی، اتحاد، دوستی، یکدلی، حرف زدن، نجات دادن، نقشه کشیدن و... از صفتهای انسانی است که در این داستان برای حیوانات در نظر گرفته شده است. در نظر گرفتن این ویژگیها برای جانوران یک موضوع تخیلی است.
در مثال زیر منتظر بودن، نگران شدن، خبر آوردن، فداکاری، ماجراجویی و هیجان از سوی حیوانات، همگی برای کودکان جذاب است، درحالیکه این خصوصیات اگر برای انسانها در نظر گرفته شود یک امر عادی به حساب میآید و تأثیر پذیری آن نیز عادی خواهد بود، زیرا آمیخته با تخیل کودکانه نیست.
«یک روز زاغ و موش و سنگپشت در محل ملاقات مدتی منتظر بودند و آهو نیامد. این بود که نگران شدند و به زاغ گفتند: در اطراف صحرا چرخی بزند و خبری از آهو بیاورد. زاغ پرواز کرد و فوری برگشت و گفت: در نزدیکی درخت بید مجنون صیادی دام گذاشته و آهو در دام افتاده.» سنگپشت به موش گفت: موقع همکاری و فداکاری تو است، بشتاب و آهو را از بند نجات بده. پس زاغ، دم موش را گرفت و نزدیک دام آورد و موش شروع کرد به بریدن رشتههای دام. موقعی که آخرین رشتۀ دام بریدۀ شده و آهو خلاص شده بود، سنگپشت هم رسید و اظهار همدردی کرد. آهو گفت: ای دوست عزیز، ما همه از تجربههای تو استفاده کردهایم و حالا موقع فرار است، تو که پای گریز نداری چرا به این جا آمدی؟ سنگپشت گفت: شرط دوستی را به جا آوردم که اگر بلایی رسیده باشد، باهم باشیم.» (همان: 37)
نصیحت غیرمستقیم در داستانهای فابل
از ویژگیهای داستانهایی نظیر داستانهای کلیله و دمنه این است که چون نصیحت در آن از زبان حیوانات گفته شده است، برای کودک غیرمستقیمتر و در نتیجه قابلقبولتر است؛ زیرا یک کودک انتظار شنیدن نصیحت از یک حیوان را ندارد، بنابراین در ذهن او جذابیت این موضوع سبب گرایش به سمت آن است. از سویی دیگر نصیحت در داستانهای کلیله و دمنه صریح نیست و کودک را دلزده نمیکند؛ یعنی این طور نیست که فلان مسئله خوب است یا بد، بلکه در قابل داستان و مکالمهها و یا رفتارهای بین حیوانات قرار گرفته است.
داستان «احتیاط روباه» داستان روباهی است که صیاد برای شکار او دام پهن کرده بود. «هنوز ساعتی نگذشته بود که روباه از سوراخ بیرون آمد و دنبال بوی لاشه آمد تا لب چاله، بعد ایستاد و با خود فکر کرد: در این که بوی گوشت میآید، حرفی نیست. گوشت هم خیلی خوراک خوبی است، این هم به جای خود صحیح است. من هم خیلی گرسنه هستم، این هم مطلبی است. شکی هم ندارم که هرچه هست زیر این خس و خاشاک است. ولی چیزی که هست ممکن هست که اینجا حیوانی مرده باشد و بعد این خارها و علفها را باد روی او ریخته باشد. این هم ممکن است که یک شکارچی در اینجا تله گذاشته باشد و چون همه مرا یک حیوان زیرک و باهوش میدانند، اگر به طمع یک شکم خوراک در تله بیفتم برای من ننگ است. پس شرط عقل این است که احتیاط کنم و از خیر چیزی که در آن احتمال خطر هست بگذرم و دنبال چیزهایی بروم که بدانم در آن اشتباهی نمیکنم.» (همان: 88)
در داستان «شغال سیاستمدار» آمده است : «زاغ گفت: من تصمیم دارم انتقام خودم را از مار بگیرم و اگر موفق شدم، بعدش خیالم راحت باشد؛ بالاخره مرگ یک بار است و شیون هم یک بار و اگر من همیشه از ترس جان ساکت بنشینم، هیچوقت از شر آزار و اذیت مار در امان نخواهم بود.» (همان: 66)
در مثالهای ذکر شده، امر «احتیاط» و «دفاع از حقوق خویشتن» مانند یک نصیحت غیرمستقیم بیان شده است و امر و نهی در آن وجود ندارد تا کودک را دلزده کند. گاهی اوقات علت گوشهگیری کودکان از شنیدن نصیحتهای مکرر والدین است. کودکان از شنیدن نصیحت پیاپی و رودررو و مستقیم بیزار هستند. بنابراین نصیحت دادن به آنان باید طبق الگوهای رفتاری مشخص انجام پذیرد. در آن دسته از داستانهای تعلیمی و آموزشی که شخصیتهای آن افراد انسانی هستند، کودکان با گروهی از افراد انسانی سر و کار دارند و وقتی از سوی یکی از آن شخصیتها نصیحت میشنوند، چه بسا آن را مانند فردی واقعی تصور کنند و از شنیدن نصیحت او سر باز بزنند.
گرایش به طبیعت در داستانهای فابل
ارتباط کودک با طبیعت مزایای بسیاری دارد. کودک در طبیعت جنبوجوش، حرکت، پویایی و سلامت فکر پیدا میکند. از سوی دیگر سر و کار داشتن دائم با تکنولوژی و دنیای پیشرفته، کودک را از خوی ذاتی و آرامش درونی اش جدا میکند. این امر همانگونه که در دنیای واقعی اهمیت دارد در دنیای قصهها نیز مهم است. داستانهای مربوط به حیوانات اغلب در جنگل اتفاق میافتند. عناصری که محیط این داستانها را تشکیل میدهند رایانه، تلفن و دیگر تکنولوژیهای امروزی نیست، بلکه کودک در آن با خورشید، ماه، ستاره، جنگل، درخت، کلبه، خاک، برکه، آبادی و... مواجه است. همین عناصر فضای داستانهای کلیله و دمنه را تشکیل داده است. نشأت گرفتن از عناصر طبیعت، سبب شده است کودک بهواسطۀ خوی ذاتیاش، از اینگونه داستانها نتیجۀ بهتری بگیرد و این فضای داستانی موجب حفظ ارتباط کودک با طبیعت است. نکتۀ قابل اهمیت این است که شایسته است برای ایمن ماندن از آسیبهای تفریحات دنیای جدید، کودکان را به خواندن این داستانها تشویق کنیم تا با داستانی که فضای طبیعی دارد، انس بگیرند.
در داستان «کبوتر جهانگرد» آمده است: «روزی بود و روزگاری بود. در صحرایی که چاههای قنات آب زیاد بود و کبوتران چاهی در سوراخهای بالای چاه آشیانه داشتند، دو بچه کبوتر بودند که باهم خیلی رفیق بودند. شبها در لانه قصه میگفتند، صبحها باهم آواز میخواندند، روزها در صحرا دانه میجستند و با سایر همسایهها بازی و پرواز میکردند و زندگی خوش و خرمی داشتند. نام یکی از آنها بازنده و نام دیگری نوازده بود.» (همان: 17)
داستان «اشتباه اردک»: «روزی بود و روزگاری بود. یک اردک جوان بود که در باغی زندگی میکرد و در آن باغ دریاچهای بود که ماهی بسیار داشت. اردک شنیده بود که گوشت ماهی بسیار خوشمزه است، اما ماهی را ندیده بود و یک شب مهتاب به قصد گرفتن ماهی به دریاچه رفت. قدری در آب نگاه کرد و در روشنایی مهتاب عکس ماه را در آب دید و تصور کرد که ماهی همین است... .» (همان: 96)
در این مثالها عناصر طبیعت در کنار هم چیده شده و فضای طبیعی و سرشار از آرامش را در داستان به وجود آوردهاند که برای کودکان مناسب است.
یادداشت
1- فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرينَ (30) فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُواري سَوْأَةَ أَخيهِ قالَ يا وَيْلَتى أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ (31)
آن گاه (پس از این گفتگو) هوای نفس، او را بر کشتن برادرش ترغیب نمود تا او را به قتل رساند و بدین سبب از زیانکاران گردید. (30) آن گاه خدا کلاغی را برانگیخت که زمین را به چنگال حفر نماید تا به او بنماید چگونه بدن مردۀ برادر را زیر خاک پنهان کند. (قابیل) گفت: وای (بر من) آیا من از آن عاجزترم که مانند این کلاغ باشم تا جسد برادر را زیر خاک پنهان کنم؟ پس (برادر را به خاک سپرد و) از این کار سخت پشیمان گردید. (31)
منابع
- قرآن کریم
- آذریزدی، مهدی، 1353، قصههای خوب برای بچههای خوب (قصههای کلیله و دمنه)، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ دهم
- ذاکری، احمد و فایزه جماران، 1390، حیوانات در آثار سعدی، فصلنامۀ تخصصی زبان و ادبیات فارسی، بهار 1390، شمارۀ 6