شهرستان ادب: به مناسبت روز جهانی ادبیات کودک و نوجوان، امیر مرادی گفتگویی داشته است با غلامرضا بکتاش، شاعر نامآشنای کودک و نوجوان که در ادامه این گپوگفت صمیمانه را با هم میخوانیم.
■ آقای بکتاش! بسیاری بر این اعتقادند که ذهن کودک و نوجوان امروز در تسخیر داستان و رمان و حتّی اشعار ترجمهای است که بعضاً با فرهنگ ایرانی و اسلامی فرزندان این مرز و بوم چندان همخوانی ندارد. ضمن اعتقاد به لزوم تعامل فرهنگی، آیا به طور کلّی، این امر را خطرناک میدانید؟ اگر بله، چه راهکارهایی برای برونرفت از این موضوع پیشنهاد میکنید؟
□ هنرمندان در اتاق دربسته زندگی نمیکنند؛ اثر خویش را خلق میکنند و آن را پیش روی جهان میگذارند. همانطور که ما به فکر ترجمۀ آثار تألیفی خود هستیم، دنیا هم به دنبال آن است. با هر دلیل و توجیهی نمیشود و نمیتوان دست بر دهان ترجمه گذاشت که به گوش فرزندان ما نرسد. نویسنده مینویسد، منتشر میکند. مخاطب هم میخرد و میخواند. شک نکنید که تا مخاطب، خود و جهانش را در اثری نبیند، وقتی برای آن نخواهد گذاشت. بنابراین فکر میکنم بر ماست که به فهم درستی از مخاطبان ایرانی دست پیدا کنیم و در تاریکی ننویسیم. شناخت روزآمد و دقیق از مخاطب امروز به مثابۀ نوشتن در روشنایی است. من نگرانی خاصّی ندارم، چون تا بوده به سهم خود کوشیدهام با مخاطبان خود همدلی و همپایی کنم. هنرمندی که فکر میکند آمده است تا مبصر و ناظم خوانندگان خود باشد که مبادا پا را کج بگذارند، سرنوشتی جز شکست نخواهد داشت. کودک و نوجوان امروز بسیار فهمیده و آگاه است و نمیتوان سرش کلاه گذاشت. اتّفاقاً فکر میکنم هر چه تعداد آثار خوب ترجمه بیشتر باشد، انگیزۀ مؤلّفان ایرانی هم بیشتر خواهد شد تا در آثارشان به روحیات، دغدغهها و آرزوهای کودک و نوجوان ایرانی بپردازند. رابطۀ مخاطب و اثر، یک رابطۀ دوسویه است. نمیشود در این روند دخالت کرد. مهمترین کاری که میشود در این زمینه کرد، حمایت همهجانبه از آثار تألیفی است. شاعران و نویسندگان ایرانی باید بدانند در رقابت با کلّ دنیا، حامی مطمئنّی دارند تا با قدرت پیش بروند.
■ در سالیان اخیر، درد دلهای شاعران و نویسندگانی که برای گروههای سنّی پایه میسرایند و مینویسند، زیاد میشنویم. به عنوان شاعری که در حوزۀ شعر کودک و نوجوان فعّالیت دارید، وضعیت شاعران و نویسندگان این حوزه را چگونه ارزیابی میکنید؟
□ اجازه بدهید من در حوزۀ شعر که تخصّص من است، بیشتر پاسخگو باشم. ایرانی ها عاشق شعرند. با شعر به دنیا میآیند. حافظ و سعدی در زندگی ما جریان دارند. کودکان با سرودها و شعرهای کودکانه بزرگ میشوند و با ادبیات آشنا میشوند. دوست دارم بچّهها شعری بخوانند که تأثیرش در تمام عمر با آنها باشد. دوستان شاعر هم بیکار نیستند؛ خلق میکنند امّا نوآوری و خلّاقیت و دوری از تکرار است که یک نویسندۀ خوب و یک شاعر خوب را به ما معرّفی میکند.
ما نمیتوانیم طبق سلیقۀ عدّهای خاص که شعر ما را رد یا قبول میکنند، بنویسیم. بررسها گاهی خلّاقیت اثر را متوجّه نمیشوند و برخی از آثار چون با مزاج آنها سازگار نیست، تصویب نمیشوند. شاعران حوزۀ کودک و نوجوان را نباید فرآیند طولانی و معیوب تصویب کتاب، خسته و دلسرد کند.
■ سرودن و نوشتن برای هر سنّی، الزامات و بایستههای خود را دارد. به نظر شما، شاعر و نویسندۀ حوزۀ کودک و نوجوان، از نظر نوع نگاه و ابزار شاعری و نویسندگی، به چه چیزهایی باید مجهّز باشد؟ چون عموماً شاعران و نویسندگان به لحاظ سنّی با مخاطبان خود اختلاف زیادی دارند و نحوۀ سرایش و نویسندگی از دریچۀ ذهن و فهم مخاطب کودک میتواند برای خوانندگان این مصاحبه جذّاب باشد.
□ شاعر کودک، بزرگسالی است که کودکی را تجربه کرده و لحظههای کودکی را با سرودن شعر یادآوری میکند امّا کودک دیروز با کودک امروز فرق دارد. وقتی میگوییم شعر کودک، یعنی تکلیف ما با شعر مشخّص است. پس شعر کودک، اوّل باید شاعرانه و بعد کودکانه باشد. شاعر کودک باید ریزهکاریهای شعر را بشناسد، روانشناسی بخواند، روحیۀ بچّهها را بفهمد و شعری بنویسید که مخاطب کودک، آن را چون شکلات دوست داشته باشد. شاعر کودک باید مانند یک کودک کنجکاو و کاشف باشد تا شعرش به دل مخاطبش بنشیند.
■ یک سؤال که قطعاً برای شما تکرای است امّا با توجّه به حوزۀ فعّالیت شما، جوابتان قطعاً راهگشا خواهد بود، این است که در دنیای رسانهای و به نوعی رسانهزدۀ امروز، ارتباط تمامی نسلها به نوعی با کتاب کمرنگ و بعضاً قطع شده است؛ چگونه میتوان کودکان و نوجوانان را به مخاطبان کاغذ و کتاب تبدیل کرد؟ چه نقشی برای مدارس در این زمینه قائلید؟
□ خانواده مسئولیتش از مدرسه مهمتر است. در مدارس، درس و کتاب درسی، لذّت مطالعه را از بچّهها سلب میکند. مطالعه در خانواده است که ما را با کتاب و دانایی آشتی میدهد. هر کاری که ارتباط خانوادهها و کتاب را تقویت کند، طبیعتاً میتواند به ارتباط کودک و کتاب نیز یاریرسان باشد.
■ اگر مسئولیت تامّ شعر کودک و نوجوان به شما سپرده شود، خشت اوّل بنای شما برای آیندۀ این حوزه چه خواهد بود؟ به نظر شما، چه معضلی از میان انبوه معضلات این حوزه است که اگر حل شود، دوباره ادبیات ما میتواند روی ریل بیفتد و آن اثرگذاری مطلوب را داشته باشد؟
□ شعر کودک و نوجوان نباید از فقدان اندیشه رنج ببرد. شعر، خصوصاً شعر کودک و نوجوان، ابزار تربیتی است. شعر اگر اندیشه و معنا نداشته باشد، گردویی بیمغز است. تولید آثاری که اندیشۀ قوی دارند و خلّاقند، نباید متوقّف شود، تنها به حساب اینکه یک کارشناس آن را نپذیرفته است. بنابراین من فکر میکنم رفع موانع چاپ و تصویب اثر، اولویتی جدّی در این حوزه است.
■ یکی از نکات جالب در خلال آثار شما، از جمله «تا کی اسیر قلّاب؟» که با شهرستان ادب به چاپ رساندهاید، توجّه به قالب نیمایی است. در مورد تجربۀ بهکارگیری پیشنهادهای نیما برای نسل جدید و بازخوردهایی که داشته است، برایمان بگویید.
□ قالب نیمایی فرمی مناسب برای بیان احساسات و اندیشۀ نوجوانهاست. اگر قالب نیمایی و پیشنهادهای جذّاب و تازۀ نیما نبود، شعر نوجوان از نفس افتاده بود. من بخش مهمّی از نوآوریهای خود در اشعارم را مدیون امکاناتی میدانم که نیما و شعر نیمایی در اختیارم قرار دادهاند. خوشبختانه بازخوردها هم همواره مثبت بوده است و کودکان و نوجوانان هم از قالب نیمایی استقبال کردهاند.
■ چه کار یا کارهایی در دست چاپ دارید؟ اگر امکان دارد، بفرمایید که منتظر چه آثاری از غلامرضا بکتاش و از سمت چه نشرهایی باشیم که باز بخوانیم و بیاموزیم و لذّت ببریم؟
□ چند مجموعهشعر در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و سورۀ مهر و انتشارات علمی و فرهنگی زیر چاپ دارم که امیدوارم کودکان و نوجوانان، آنها را بخوانند و بپسندند.