شهرستان ادب به نقل از روزنامۀ صبح نو: مصاحبهای میخوانیم از محمدقائم خانی با سجاد خالقی که پیرامون کتاب «روز داوری» شکل گرفته است:
محمدقائم خانی: چه شد که در این رمان، سراغ موضوع انقلاب رفتید؟ از قدیم طرحی داشتید یا ناگهانی به چنین طرحی رسیدید؟
سجاد خالقی: سال ۹۱ طرح این داستان به ذهنم رسید؛ چون معمول داستانهایی که در مورد انقلاب خوانده بودم کلیشهای بودند. سوژۀ جدیدی پیدا کردم که در قالب ژانر جنایی بشود کار کرد؛ چون معتقدم ژانرنویسی، بهتر و بیشتر مخاطب را جذب میکند.
محمدقائم خانی: چطور؟ میشود بیشتر توضیح بدهید؟
سجاد خالقی: تاریخ در کل و تاریخ کشور ما حرفها و عبرتهای زیادی دارد، اما متأسفانه بهخاطر برخی روایتهای کلی، مداوم و کلیشهای از بعضی مقاطع خیلیها بهسمت خواندن و دانستن تاریخ نمیروند و این خیلی بد است که نسلهای بعدی چیزی از گذشته نمیدانند. برای همین بیان تاریخی مسائل در لفافه و با افزودنیهایی مثل ژانر، میتواند به راحتالحلقومشدن و فهم بهتر تاریخ کمک کند. البته و مسلماً منظورم بیان مستندهای تاریخی صرف نیست، منظورم یکداستان تاریخی بر پایۀ واقعیت است. البته ژانر معمایی و پلیسی همیشه محبوب بوده، اما بین ژانرهای جذاب کنونی ژانر فانتزی و علمیـتخیلی بهخاطر انعطاف بالایی که دارد و سهولتش در رفتن به زمانهای مختلف و همینطور اقبالی که بین جوانها و نوجوانها دارد، میتواند برای بیان تاریخ بسیار مفید باشد. ما در اکثر فیلمهای بهاصطلاح خنثی و فانتزی هالیودی ردی از بیان تاریخ میبینیم مثل «زن شگفتانگیز» و حتی «انتقامجویان» که اشارههایی به وقایع تاریخی دارد.
محمدقائم خانی: انتخاب مسألۀ یهود از کجا آمد؟ منظورم این است که چهمقدار سعی داشتید ماجرا را از لایۀ سیاسی خارج کنید؟ چون چندباری بحث کتاب مقدس پیش میآید.
سجاد خالقی: مسألۀ این داستان ارتباط خیلی کمی به سیاست و حتی رژیم پهلوی دارد. مسأله و دغدغۀ من ضربههایی است که از بخشی از قوم یهود در طول تاریخ خوردیم که البته باز هم در حال متضررشدن هستیم و غفلت میکنیم. از ماجرای قتل هامان تا دربار پهلوی و حتی زمان حال، یهودیان مخفی و نفوذی که توانستند ضربههای مهلکی به ایران بزنند. البته همانطور که در رمان هم آورده شده، بحث یهودیهای بد و یهودیهای خوب کاملاً از هم جدا شده و مثل همۀ ادیان، یهودیها هم خوب و بد دارند.
محمدقائم خانی: چرا ماجرای آرش را اینطور تمام کردی؟ نمیشود مخاطب آن را ببیند؟ مسأله صرفاً تعلیق بود یا چون جزو یکپروژۀ بزرگ رفته بود، به این نوع رفتار با او رسیدید؟
سجاد خالقی: بعد از پخششدن کتاب، خیلیها پیام دادند و اولین سؤالی که پرسیدند در مورد سرنوشت آرش بود. حتی بعضی خواستند جلد دوم را بنویسم و آرش را برگردانم، اما فعلاً آرش که جزوی از یکطرح پیچیده و بزرگ است، سرنوشت نامعلومی دارد تا در جلدهای بعدی مشخص شود. نکتۀ مهم این است که این آزمایشها کاملاً جدی و مستند هستند و بارها انجام شدهاند.
محمدقائم خانی: طراحی این همه صحنه و این همه ماجرای تعقیبوگریز چقدر طول کشید؟ منظورم این است که ابتدا در یکدورۀ فشرده این کار را کردید؟ یا اول بخشی از طرح را نوشتید و بقیه را همزمان با نوشتن و به موازات آن طراحی کردید؟
سجاد خالقی: اول کار را برای نمایش رادیویی در چندقسمت نوشتم که با نام «تولد یکپروانه» از رادیو پخش شد. سال ۹۲ داستان را با تغییری کم بهصورت رمان درآوردم که یکسال تقریباً طول کشید. تا اینکه اواخر سال ۹۵ بعد از حدود پانزدهبار ویرایش به ناشر سپردم. در طول این چندسال که بهطور گاهوبیگاه کار را پیش میبردم یا ویرایش میکردم، صحنهها کامل شد و شکل گرفت.