شهرستان ادب: در نهمین مطلب از پرونده تخصصی بررسی ادبیات در کتابهای درسی مینو رضایی در گزارشی به بررسی ادبیات (شعرها، داستانها و...) در کتاب فارسی سال نهم در دورۀ اول متوسطه پرداخته است. این گزارش را با هم میخوانیم.
مشخصات گزارشگر این مطلب:
داستاننویس، فیلمنامهنویس انیمیشن کودکان، حضور فعال در کارگاههای مختلف فیلمنامهنویسی، داستاننویسی، ریویونویسی، جشنوارههای ادبی و ...
مشخصات کتاب:
گروه مولفان پایۀ نهم: علیرضا چنگیزی، حاتم زندی، محمّدرضا سرشار، محمّدرضا سنگری، اسدالله شعبانی، عبدالعظیم کریمی، زهرا السادات موسوی، شهین نعمت زاده و عبّاسعلی وفایی (اعضای شورای برنامهریزی)
حسین قاسمپور مقدمّ، فریدون اکبری شلِدره، علیرضا چنگیزی، محمدّرضا سنگری و عباّسعلی وفایی (اعضای گروه تألیف) سیّد اکبر میرجعفری (ویراستار)
سال انتشار و نوبت چاپ کتاب مورد بررسی: چاپ چهارم 1397
تیترها:
کتاب ادبیاتی که شبیه کتاب تعلیمات دینی است!
جا دارد که بابی دربارۀ شعر نو در کتابها باز شود
مشروح گزارش:
فارسی سال نهم یا اول متوسطه شش فصل دارد. ستایش ابتدای کتاب همان شعر زیبای حکیم فردوسی است: «به نام خداوند جان و خرد». عنوان فصل ابتدایی کتاب «زیبایی آفرینش» است و شروعش با شعر «آفرینش همه تنبیه خداوند دل است» از قصاید سعدی است. انتخابی زیبا که به بسیاری از نعمات خداوند اشاره دارد:
«بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
...که تواند که دهد میوۀ الوان از چوب؟
یا که داند که برآرد گل صدبرگ ز خار؟»
حکایت «سفر» از اسرارالتوحید متن بعدی است.
درس دوم با عنوان «عجایب صُنع حق تعالی» بریدهای از کیمیای سعادت امام محمد غزالی است. متنی با آهنگ کلامیِ آرام و لطیف در وصف پدیدههای آفرینش:
«اگر در خانهای شوی که به نقش و گچ، کنده کرده باشند، روزگاری دراز، صفت آن گویی و تعجب کنی و همیشه در خانۀ خدایی، هیچ تعجب نکنی!»
در شعرخوانی، «پرواز» نیما یوشیج را که مناظرۀ پیله و مرغ خانگی است، میخوانیم:
«... اینک تو را چه شد، کای مرغ خانگی
کوشش نمیکنی، پرّی نمیزنی؟»
تمام اشعار و متنهای انتخاب شده برای این فصل کاملاً محتوای جذاب و مناسب با سرفصلها را دارند. اما میشد به جای انتخاب یک شعر کهن از نیما یوشیج، شاعر دیگری را با این سبک اشعار انتخاب کرد. در فرصت کم کتاب ادبیات برای معرفی چهرهها و سبکهای ادبیات فارسی، انتخاب شعری کلاسیک از نیما، شائبۀ این را ایجاد میکند که مؤلفین بهعمد ویژگیهای اختصاصی ادبیات معاصر را نادیده گرفتهاند.
فصل دوم کتاب عنوان «شکفتن» را دارد. در این فصل عموماً با متنهای تعلیمی روبرو هستیم. درس اول آن متنی کوتاه دربارۀ نوجوانی است: «نوجوانی، تولد دوبارۀ انسان است... .» متأسفانه متن این درس، همانند تصویرش، بسیار کودکانه و ابتدایی و ضعیف است. سپس شعر «کار و شایستگی» پروین را میخوانیم. شعری که محتوایش با آنچه مؤلفین در عنوان فصل آوردهاند، هماهنگی کامل دارد:
«جوانی گهِ کار و شایستگی است
گه خودپسندی و پندار نیست»...
حکایت «باغبان نیکاندیش» ِمرزباننامه نیز گرچه در بازنویسی کوتاهتر شده، اما شیرینترین بخش این فصل است. همان حکایتِ: «دیگران نشاندند، ما خوردیم، اکنون ما بنشانیم تا دیگران خورند».
درس چهارم با عنوان «همنشین» متنی حدوداً دو صفحهای سراسر پند و اندرز دربارۀ دوست و دوستیابی است. نویسنده هرازگاهی برای سند ادعای نصیحتش بیتی از شاعران را هم ضمیمه کرده است: «چه بسیارند کسانی که لاف دوستی میزنند، اما درحقیقت گرگهایی در جامۀ گوسفندان هستند. مولانا جلال الدّین گفته است:
تا توانی میگریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد»
این متن با اینکه بدترین روش (یعنی نصیحت مستقیم) برای آشنایی نوجوان با اشعار کهن (بخوانید نکات اخلاقی!) را برگزیده، اما تاحدودی دارای ارزش ادبی است.
در بخش روانخوانی «دریچههای شکوفایی» را میخوانیم که انتخابی است از «سه روز برای دیدن» اثر «هلن کلر».
درس پنجم، درس ادبیات آزاد یا بومی است که جزء تکالیف دانشآموز محسوب میشود.
فصل سه، عنوان «سبک زندگی» را دارد. درس ششم با عنوان «آداب زندگانی» صفحهای است از قابوسنامۀ عنصرالمعالی و سپس اخلاق ناصری خواجه نصیر. اما محتوای هر دو متن به ادبیات تعلیمی نزدیکتر است تا چیزی که در قرن بیست و یکم به عنوان سبک زندگی شناخته میشود. از تصاویر هم که چیزی گفته نشود، بهتر است.
بخش حکایت «شو، خطر کن!» است دربارۀ سرگذشت امیر خراسان از چهار مقالۀ نظامی عروضی.
درس هفتم با مقدمهای کوتاه از خرمشاهی دربارۀ جناب حافظ آغاز میشود. در ادامه غزل «یوسف گمگشته» بهعنوان نمونۀ شعر حافظ برای دانش آموز ارائه شده است که به نظر میآید محتوای آن و زبان بهروز غزل، دانشآموز را جذب کند.
درس هشتم عنوان «همزیستی با مام میهن» را دارد و در مقدّمۀ آن، خوانش با شور و حرارت را از ویژگیهای لحن میهنی برشمردهاند. متن چند صفحهای این درس به جلوههای مختلف میهنپرستی از زمان دور و نزدیک پرداخته و عکسی از دیدار رهبری با خانوادۀ شهدای اقلیت ضمیمه شده است. با توجه به اینکه بخش مهمی از هویت در دوران نوجوانی شکل میگیرد، وجود درسهایی با محتوای اینچنینی برای نوجوانان لازم و واجب است.
آخرین نوشتۀ این فصل، شعری بسیار زیبا و پرمحتوا و داستانگونه از مخزنالاسرار نظامی است با عنوان «دوراندیشی»:
«کودکی از جملۀ آزادگان
رفت برون با دو سه همزادگان
پای چو در راه نهاد آن پسر
پویه همی کرد و درآمد به سر»
فصل بعد، عنوان «یادها و نامها» را به خود اختصاص داده است. درس «راز موفقیت» متنی داستانی و نهچندان پرکشش است از کودکی و مراحل رشد و آموزش خواجه نصیرالدین توسی.
سپس درسی با عنوان «آخرین پرسش» به داستان همان دانشمند در حال مرگ میپردازد که در لحظات آخر دنبال پاسخ پرسش خود است. مؤلفین با گنجاندن این درس سعی در زنده نگهداشتن نام ابوریحان بیرونی کردهاند، ولی کلیت متن مفهومی دینی دارد و ارزش ادبی ندارد.
درس دهم کتاب عنوان «آرشی دیگر» را دارد. این درس شعری طولانی (با اندکی تغییر و کاهش) از محمد دهریزی است دربارۀ جنگ. همانطور که از نام شعر پیداست (کودکی از جنس نارنجک) روایت قهرمانیهای شهید حسین فهمیده است. محتوای شعر در سطح قابل قبولی است، ولی شاید با لحنی که دارد برای ادبیات حماسی مقاطع پایینتر از این پایه مناسبتر باشد.
سالهای قبل شعر «در امواج سِند» مهدی حمیدیشیرازی بهعنوان شعر حماسی در این پایه تدریس میشد که گویا به پایۀ دوازدهم منتقل شده است.
حکایت «نیکرایان» از بهارستان جامی در ادامۀ درس آمده است که:
«... نه مرد به عمل، بزرگ و شریف گردد، بلکه عمل به مرد بزرگ و شریف گردد...»
درس یازدهم با عنوان «زن پارسا» یکی از حکایات زندگی رابعه است از تذکرةالاولیای عطار. حکایتی که بهجز یادآوری نام رابعه، باری کاملاً عرفانی دارد.
قسمت روانخوانی با عنوان «دروازهای به آسمان» دلنوشتهای است از شهید آوینی برای شهید جهانآرا:
«آنجا که تو پا مینهادی خرّمشهر نبود، خونینشهر نیز نبود... این شهر، دروازهای در زمین داشت و دروازهای دیگر در آسمان...»
این متن به خودی خود زیباییها و زبان ادبی خاص خود را دارد، اما با توجه به اینکه یکی از فصلهای قبلی کتاب به میهنپرستی پرداخته است، شاید بهتر بود این متن هم در آن جای میگرفت یا در فصل پنجم با عنوان اسلام و انقلاب اسلامی.
«اسلام و انقلاب اسلامی» فصل پنجم کتاب سال نهم است. درس دوازدهم کتاب بخشی از توصیههای پیامبر است به ابوذر غفاری. این گزیده از کتاب «پیامِ پیامبر» با ترجمۀ خرمشاهی و انصاری نقل شده است. همانطور که از عنوان این فصل پیداست، محتوای این درس اسلامی و دینی و تعلیمی است و از نظر ادبی بسیار متوسط است. تصاویر هم مانند دیگر درسها بسیار قدیمی و سادهانگارانه در حال و هوای کتاب های درسی دینی و انیمیشنهای داستان پیامبران دهههای هفتاد طراحی شده است. تصاویری فاقد جذابیت بصری و ارتباط محتوایی.
حکایت «سیرت سلمان» راوی مردمداری و فروتنی سلمان فارسی در زمان امیری است که از روضۀ خُلد محمد خوافی آمده است.
درس سیزدهم شعر «آشنای غریبان» قیصر است و در مقدمۀ شعر از لحن عاطفی در شعر سخن گفته شده است. «آشنای غریبان» انتخاب بسیار بهجا و مناسبی برای این فصل است، اما حیف و صد حیف که سه بیت از این غزل زیبای نُه بیتی با بدسلیقگی حذف شده است؛ آن هم چه شاهبیتهایی!
«...از نشابور با موجی از لا گذشتی
ای که امواج طوفان تو را میشناسند
بوی توحید مشروط بر بودن توست
ای که آیات قرآن تو را میشناسند...»
در مقدمۀ شعر بعدی با توضیح لحن شاد، ابیاتی کوتاه از امام خمینی(ره) دربارۀ ظهور منجی آمده است. گرچه این ابیات طربانگیزند، اما نه به اندازۀ «آب زنید راه را/ هین که نگار میرسد» از مولانا که سالهای پیشین در کتاب بود.
درس چهاردهم کتاب با عنوان «پیدای پنهان» منتخبی از توحید مفضل است. توحید مفضل شامل درسهای خداشناسی امام صادق علیهالسلام به یکی از یارانش با نام مفضل است. این کتاب یکی از زیباترین و بهترین کتب و موجزترین کتب دینی است که پیشنهاد بسیاری از اساتید علوم دینی گنجاندن آن در کتب دینی مدارس بود. با تمام احترام قلبی که نگارندۀ این یادداشت برای توحید مفضل قائل است، اما جای آن در کتاب ادبیات فارسی نیست؛ آن هم بعد از چندین و چند متن پندآموز و اخلاقی از بزرگان دین. این روش بمباران تعلیمات دینی در قالب ادبیات که مؤلفین محترم در پیش گرفتهاند، نتیجهای جز گریزان کردن دانشآموزان از ادبیات و دین نخواهد داشت.
بخش شعرخوانی فصل پنجم با پنج دوبیتی از باباطاهر به پایان میرسد.
درس بعدی باز هم ادبیات بومی و درس آزاد است.
«ادبیات جهان» آخرین فصل کتاب سال نهم است. درس شانزدهم آن با نامهای از ویکتور هوگو شروع میشود (با اندکی تغییر). هوگو در این نامه برای یکی از نزدیکانش توصیههای تربیتی را در قالب آرزوهایش بیان میکند:
«... برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند
که این کار سادهای است
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ میکنند...»
درس هفدهم کتاب «شازده کوچولو» از آنتوان دو سنتاگزوپری است. این درس در ادبیات جهان انتخاب بسیار والایی است؛ چه از نظر داستانی و ادبی و چه از نظر جهانی.
بخش روانخوانی حکایت «دو نقاش» یونانی است از کتاب داستانهایی برای فکر کردن رابرت فیشر. انتخابی که هم داستانی است و هم پایانی دارد که مخاطب را به تفکر وامیدارد؛ البته اگر قبلاً نمونۀ ایرانی کار را نخوانده باشد.
بخش پایانی کتاب «نیایش» است. نیایش اولی شعری است از بوستان سعدی:
«بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گل...»
و نیایش پایانیِ قبل از واژهنامه و اعلام، سخنانی است از مرحوم دکتر علی شریعتی:
«خداوندا! به من زیستنی عطا کن که در لحظۀ مرگ، بر بیثمری لحظهای که برای زیستن گذشته است، حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگیاش سوگوار نباشم.»
در جمعبندی پایانی لازم است گفته شود که بعد از پایان هر درس نکات دستوری متناسب با محتوای همان درس آورده شده است. بنابراین خواهناخواه شیوۀ تدریس معلمین در دستور زبان، متنمحور خواهد شد که این امر ایراداتی دارد.
همچنین طبق نظر مؤلفین محترم در پیشگفتار، متون این کتاب «با هدف پرورش مهارتهای خوانداری، ایجاد نشاط و طراوت ذهنی، آشنایی با متون مختلف و مهمتر از همه، پرورش فرهنگ مطالعه و کتابخوانی» انتخاب شدهاند. اما متأسفانه باید گفت کتاب ادبیاتی که دقیقاً شبیه کتاب تعلیمات دینی دبستان است، هرگز باعث ایجاد طراوت ذهنی و کتابخوانی در دانشآموزان نمیشود، بلکه بالعکس. کتاب ادبیات نهم خالی از هرگونه روح ادبی است. کتابی که نه نمایشنامه و فیلمنامه دارد و نه متون طنز، نه سبکهای ادبی دارد و نه نامی از بزرگان ادبیات (بخصوص داستان ایرانی معاصر) دارد، بزرگترین هنرش در کتابخوان کردن دانشآموزان این است که آنها را به سمت هری پاتر و هانگرگیم و گیم آو ترونز سوق دهد. همه میدانیم دستهبندی کلی انواع ادبی به حماسی، غنایی، نمایشی و تعلیمی تقسیم میشود. اما در این کتاب هفتاد درصد کار ادبیات تعلیمی است! مؤلفین محترم به بهانۀ تقویت روانخوانی، متون کهن را آن هم با بازنویسی و ویراستگی ضعیف پشتسرهم ردیف کردهاند. اگر واقعاً هدف تقویت روانخوانی است، چرا از جمالزاده، جلال آل احمد یا ابراهیم گلستان اثری نیست؟ اگر هدف آموزش لحن شاد یا عاطفی یا حماسی به دانشآموز است، چه راهکاری بهتر از فیلمنامه و نمایشنامهخوانی؟... گفتنی بسیار است.
نظر شاعران دربارۀ بخش ادبیات کتاب فارسی سال نهم
حسن صنوبری، شاعر و معلم:
به عنوان کسی که این دورۀ سنی را میشناسم و دبیر پایۀ نهم هم بودهام، نکتۀ اول این است که اکثریت متون انتخابشده، چه خوب و چه بد، چه متن دشوار و چه روان، از حس و حال نوجوانان این دوره بسیار دور است. البته بعضی از متون کهن و ماندگار ما قابل تغییر نیستند و این ما هستیم که باید سعی کنیم خودمان را به آنها نزدیک کنیم، اما در مورد برخی متون این اجبار وجود ندارد و باید در انتخاب آنها طوری عمل کرد که بیشتر به مخاطب نزدیک شویم. به نظر میآید مؤلفین این کتاب بیشتر از آنچه با مخاطبشان آشنا باشند، با متون آشنا هستند. مخاطبین این کتاب بچّههای دنیای مدرن و پسااینستاگرامی و شبکههای مجازی هستند. دنیایی که به نظر میآید مؤلفین هنوز وارد آن نشدهاند! به دورۀ زمان و مخاطبشان اصلاً توجهی ندارند.
نکتۀ بعدی اینکه اکثر چهرههای انتخاب شده در این کتاب از چهرههای ادبیات کلاسیک هستند. آن معدودی هم که از دورۀ جدید یا مدرن هستند هم با اشعار کلاسیکشان معرفی شدهاند! مثلاً از نیما یک شعر تمثیلی کلاسیک با قالب کهن انتخاب شده است. از اخوان هم چند بیت قصیده انتخاب شده است و دیگران هم. انگار در این کتاب ادبیات امروز به رسمیت شناخته نشدهاست. حتی در ادبیات بینالملل هم همان ویکتور هوگو و هلن کلر انتخاب شدهاند که ایرادی ندارد اگر در کنارِ ادبیات امروزشان به مخاطب معرفی شوند. در ادبیات انقلاب هم شعری انتخاب شده که مربوط به دهۀ اول انقلاب است، نه مثلاً دهۀ چهارم. درکل نگاه مؤلفین بسیار گذشتهگراست.
نکتۀ سوم دربارۀ انتخابهاست که بدون در نظر گرفتن دو نکتۀ قبلی انتخابهای بدی نیستند، اما بعضیشان خوب نیست؛ مثل ابیاتی که از قصیدۀ بهاریۀ سعدی انتخاب شده است. این قصیده جزء کارهای برتر استاد سخن نیست و چندان هم قابلیت برقراری ارتباط با مخاطبش را ندارد. در هر اثر هنری یک اصطلاحی وجود دارد؛ یا ایصال یا جمال! یا رسانایی یا زیبایی! مخاطب با یکی از این دو مشخصه در اثر ارتباط میگیرد و اگر نگیرد بهتر است آن اثر را کنار بگذاریم. به نظر من این قصیدۀ سعدی این مشخصهها را ندارد. در اواخر کتاب هم یک شعر نیمایی بسیار ضعیف از آقای دهریزی آورده شده که در باب دفاع مقدس است. این شعر بسیار ابتدایی و ضعیف است. من به عنوان کسی که در ادبیات انقلاب و شعر نیمایی کار کردهام، از ضعیف بودن این شعر بسیار متعجب شدم. این نوع اشعار باید از کتابهای درسی حذف بشوند. این اشعار سفارشی هستند تا ادبی. شاعری که در واقعیت جامعۀ ادبی هیچ حضوری ندارد، چرا باید شعرش در کتاب درسی باشد؟ آن هم شعری به این ضعیفی! حتی برای من این شائبه پیش آمد به علت اینکه شاعر، کارمند آموزش و پرورش است، توصیهای در کار بوده است! در بخش ادبیات بینالملل هم داستانی است از رابرت فیشر که بسیار نزدیک است به داستان دو گروه نقاشی که در دفتر اول مثنوی آمده است. ما این تمثیل را نه در ادبیات بینالملل، که در ادبیات ملی خود داریم و تمثیل خیلی دیرینه و زیبایی است که به نکتهای عرفانی میرسد. خب به نظر میآید آقای فیشر داستان مثنوی را تغییر کوچکی داده و استفاده کرده است. پس این حکایت هیچ آوردهای برای مخاطب به عنوان ادبیات بینالملل ندارد و اینکه خود رابرت فیشر هم اهمیت چندانی در ادبیات بینالملل ندارد! وقتی قرار است دریچۀ کوچکی به ادبیات بینالملل باز کنیم، باید بهترین و درخشانترینها را بگذاریم؛ چه دیروزی و چه امروزی. علت انتخاب رابرت فیشر در گزیدههای ادبیات بینالملل برای دانشآموز ایرانی چیست؟
نکتۀ دیگر وجود ناهماهنگی بین انتخابهاست. در بخش غزل حافظ یک معرفی از استاد خرمشاهی آورده شده که به ویژگیهای انتقادی و طنزآمیز شعر حافظ اشاره دارد. اما غزلی پیوست شده که نه انتقادی و نه طنزآمیز است. از این بیارتباطیها باز هم در کتاب دیده میشود؛ مثلاً در بخش ادبیات انقلاب اسلامی یک تک بیت از سنایی هست راجع به فراگرفتن علوم دینی! خب این چه ارتباطی با ادبیات انقلاب دارد؟! درمجموع به نظرم این کتاب باید یک خانهتکانی اساسی شود، بهجز بخش تکبیتهای سنایی و بیدل و اشعار سعدی و نظامی و دیباچۀ شاهنامه و متن بهارستان و تذکرۀ الاولیا و روضۀ خلد که نقاط قوت کتاب هستند. باز هم میگویم مؤلفین این کتاب با ادبیات کهن و متون کهن آشنایی دارند، ولی با مخاطب نه. این کتاب تبدیل شده به کتابی تأکیدکننده بر معنا و مفاهیمی بالاتر از سن نوجوانی و یا فاقد جذابیت برای نوجوان. این نکته در بخشهای ضعیف و حتی قوی کتاب دیده میشود.
زهره رضایی، شاعر:
من کتاب ادبیات سالهای قبل و بعد را ندیدهام که بفهمم پیوستگی مطالب در چه حدی است، اما یک نکته هست که در نوجوانی من را به مقولۀ شعر بسیار علاقمند کرد و آن اینکه من ابتدا به زندگی شاعران علاقمند شدم و بعد شروع به خواندن اشعار و حکایاتشان کردم. به نظر من زندگینامۀ شاعر و چگونگی رسیدنش به این مرحله از سرایش به همراه تاریخ ادبیات باید ابتدای هر درس مربوط به شعر باشد. مثلاً یادم هست معلم ادبیات ما یکبار گفت بچّهها! میدانید همسر سعدی خیلی بداخلاق بوده؟! خب من دربارۀ زندگی سعدی کنجکاو شدم و به خیال خودم میتوانستم چیزهایی از زندگیاش را در گلستان پیدا کنم. این شد که گلستان را تورق کردم و علاقمند به خواندن شدم. یا داستان پیدایش قبر رودکی یا داستان عشقی رابعه قزداری که برای من در نوجوانی خیلی جالب بود و البته فکر میکنم به خاطر همین داستان عشقی کلاً در کتابهای ما ممنوع شده است! برای خود من خواندن داستان زندگی ناکام پروین اعتصامی در نوجوانی باعث شد بهشدت به او علاقمند شوم و با شعرهایش خیلی بیشتر احساس همذاتپنداری کنم. به نظر من علاوه بر شعر شاعر، زندگی او و دورۀ زیستنش بسیار اهمیت دارد؛ مثلاً دانشآموز باید بداند حافظ در چه دورهای میزیسته که شعرهای انتقادیاش را در آن پوشش مطرح میکرده. ما شعر حافظ در کتابهای درسی زیاد داریم، اما عناصر و شخصیتهای شعرهای حافظ هم باید به دانشآموز معرفی شود. یا شعرهای مولانا در کتابهای درسی هست، اما از شمس تبریزی که سرچشمۀ سرودن و ذوق مولاناست اسمی به میان نیست! خب این دادن اطلاعات ناقص و گزینشی به دانشآموز است.
نظر نویسندگان و داستاننویسان دربارۀ بخش ادبیات کتاب فارسی سال نهم
مروج، نویسنده و پژوهشگر:
در کتاب بیشتر از حکایات و نکات اخلاقی صحبت شده؛ یعنی دربارۀ ادبیات نیست، بلکه ادبیات وسیلهای برای انتقال پیام قرار داده شده است. مؤلفین با این پوشش سعی کردهاند ذهنیت دلخواه خودشان را به دانشآموز اعمال کنند. خصوصاً در قسمت خودارزیابی هر درس، میبینم که بیشتر دنبال نتیجۀ این هستند که این درس تأثیر مدّ نظر مؤلفین را بر دانشآموز گذاشته؟! درحالیکه این قسمت میتوانست یک بخش با عنوان «نظر آزاد خودتان» داشته باشد. خودارزیابی فعلی کمی تأکید و اجبار دارد و دانشآموز را به سمت نظر مؤلفین دربارۀ درس جهت میدهد. همچنین به نظر من کتاب ادبیات علاوه بر معرفی ادبیات باید به معرفی مشاغلی که با ادبیات سروکار دارند، بپردازد. در ذهن دانشآموز علاقمند به ادبیات این است که اگر ادبیات را انتخاب کند، یا باید شاعر شود یا معلم! درصورتیکه میتوان به او مشاغلی که مربوط به نوشتن و استعداد نویسندگی است را معرفی کرد؛ مثلاً تأمین محتوا که این روزها بازار آن بسیار داغ است، یا نمایشنامه و فیلمنامهنویسی برای دانشآموز علاقمند به سینما و تئاتر، مستندنویسی، نویسندگی برای رادیو، ویراستاری و حتی تدریس برای کنکوریها و... همه مشاغلی هستند که مرتبط با ادبیاتند و دانشآموز علاقمند به ادبیات نباید از ترس آیندهاش و نداشتن شغل سراغ رشتهای برود که به آن بیعلاقه است. بههرحال مخاطب این کتاب در آستانۀ انتخاب رشته است و باید به او تا جایی که میتوان آگاهی بیشتری برای آینده داد.
معصومه میرابوطالبی، نویسنده:
این کتاب به جز اشعار، حکایتهایی از متون کلاسیک دارد؛ مانند اسرارالتوحید و تذکرة الاولیا و... . خب اینها را نمیشود از لحاظ داستانی نگاه کرد، چون داستان نیستند. اما از لحاظ اینکه در این سن نوجوان را با منابع و متون و کلمات جدید ادبیات کلاسیک آشنا میکنند، ارزشمند هستند. درسهایی در کتاب هست که میشود گفت جنبههای داستانی در آن وجود دارد که یکبهیک ذکر میکنم. یکی داستان «دریچههای شکوفایی» هلن کلر است که روایتی نزدیک به داستان دارد، اما درحقیقت داستان نیست و هدفش آشنایی خواننده با هلن کلر است. میتوان گفت این متن از عناصر داستان خالیست. درست است که ما گاهی متنهای داستانی داریم که به زندگی کسی میپردازد، ولی این متن این جنبه، یعنی جنبۀ داستانی، را دارد. نویسنده وارد عناصر داستان نمیشود و عجله دارد که هرچه زودتر به نتیجۀ خودش برسد؛ پس درکل این متن را داستانی نمیبینم. درس نهم کتاب با عنوان راز موفقیت است که روایتی است از زندگی پسری به نام نصیرالدین که میخواهد بیشتر بداند. رگههایی از عناصر داستانی در این متن دیده میشود، چون در مورد شخصیت نصیرالدین توضیح میدهد و کمی توصیف و دیالوگ داریم، اما متن فاقد طرح یکپارچه است. از این عناصر استفاده شده که پیامی را غیرمستقیم به خوانندۀ نوجوان منتقل کند. برای همین باز هم من میتوانم بگویم که این متن یک داستان کامل نیست، بلکه فقط در راه هدف خودش از عناصر داستانی استفاده کرده است. در ادامۀ این درس متنی هست به نام آخرین پرسش که دقیقاً همین وضعیت را دارد؛ یعنی هرچند بهرهگیری کمی از عناصر داستانی داشته است تا مفهومش را در ذهن خوانندۀ نوجوان ماندگار کند، ولی در هر صورت داستان نیست و من نمیتوانم لفظ داستان را دربارۀ این متن به کار ببرم. درس بعدی متنی است از داستانهایی برای فکر کردن از رابرت فیشر و تلخیصی از شازده کوچولو که در ادبیات ملل هستند. در کلّ کتاب نهم درسی که بتوان به آن به عنوان متن داستانی نگاه کرد، همین تلخیص شازده کوچولو است. هرچند میشد این متن تلخیص نباشد و برشی از داستان انتخاب شود، اما ظاهراً نظر مؤلفین این بوده که کلّ طرح روایت بشود و برای همین به تلخیص دست زده است. یک نکته اینکه ما در تیتر داستان داریم «شازده کوچولو» ولی در متن داستان داریم «شاهزادۀ کوچک»! همینطور شایسته بود اشاره میشد تلخیص از کدام ترجمۀ شازده کوچولو انجام شده. این داستان به متن اصلی وفادار است و عناصر داستانی در آن بهوضوح دیده میشوند. ما توصیف و دیالوگ میبینیم، شروع و میانه و پایان داریم، پیام نویسندۀ اثر هم تا حدی رسانده شده، با توجه به اینکه فقط یک سیاره را در این تلخیص میخوانیم. اهلی کردن روباه و پایانبندی صحبتهای خلبان برای خوانندۀ نوجوان مناسب است. از جهت ادبی خود شازده کوچولو قاعدتاً اثر درخوری است. خیلی خوب است که خوانندۀ ما بعد از خواندن این تلخیص، ترغیب شود که شازده کوچولو را بخواند. بهتر بود تصاویری که در این درس آمده، از تصاویر اصلی کتاب بود. الآن هم شباهتهایی دارد، ولی تصاویر اصلی نیست. درکل، این درس از لحاظ داستانی درست است. متن داستانی دیگر، درس دو نقاش رابرت فیشر است که پایانبندی کار به صورت سؤالی است تا ذهن خواننده را به تأمل وادارد. میتوانم بگویم این کار یک حکایت است. هرچند که چون فضاسازی و توصیف دارد، از ساختارهای داستانی بهرهمند است، پس فقط در بخش ادبیات جهان کتاب نهم چند داستان داریم که آن هم مربوط به نویسندگان ایرانی نیست. امیدوارم این مهم حداقل در درسهای آزاد کمی جبران شود. گرچه جا داشت حداقل یک متن داستانی از نویسندگان ایرانی در کتاب ادبیات فارسی جا میگرفت.
نظر آموزگاران دربارۀ بخش ادبیات در کتاب فارسی سال نهم
آقای معقولی: سر کلاس با دانشآموزانی بسیار کلافه و فراری از ادبیات روبرو هستم. محتوای کتابها برای سن نوجوانی بسیار خستهکننده است. دلم میخواهد به دانش آموزان بگویم همۀ ادبیات این نیست! در پایههای بالاتر گاهی منتظرم تا به درس کباب غاز برسیم و دلی از عزا دربیاوریم، ولی با وجود دستکاریهایی که در زبان اصلی این داستان شده، بعد از درس دانشآموزانم میگویند آنطورها هم که میگفتید جذاب نبود! مؤلفین در انتخاب دروس بسیار متنگرا عمل کردهاند و دانشآموزان در سن نوجوانی نمیتوانند تا این حد با گذشته و متون کهنه ارتباط بگیرند. سن نوجوانی سن کشف چیزهای جدید است، نوجوان به گذشته و به تاریخ چندان علاقه ندارد.
آقای صادقی، شاعر و دبیر بازنشسته: ببینید در کل انتخاب اشعار برای کتاب رویۀ درستی دارد. مواردی هست که احتمالاً بیشترش اختلاف سلیقه است. من بهشخصه با این موضوع که بیشتر اشعار انتخابی از اشعار کهن باشد، خیلی موافقم، اما خب مثلاً اینکه هم در کتاب سال نهم و هم در کتاب سال دهم از نیما یوشیج که پدر شعر نوی ایران است، شعر کلاسیک بیاوریم مخالفم. به نظرم این کار یک نوع دهنکجی به این شاعر و این سبک شعر است. سالهای قبل شعر «تو را من چشم در راهم» از نیما در کتابها بود که بیشتر در ذهن دانشآموز میماند. ضمن اینکه من با انتخاب شعر از شاعران تکراری هم مخالفم. از دبستان تا دبیرستان نباید فقط از حافظ و سعدی شعر انتخاب شود. با توجه به اینکه دبیر بودهام، میدانم سال بعد هم باز از نیما شعر هست و باز هم شعر کلاسیک. خب این اشتباه است، به نظر من جا دارد یک باب دربارۀ شعر نو در کتابها باز شود و از نیما یوشیج شروع کند و حداقل دو شاعر صاحب کتاب و صاحب شعر وزین در شعر نو و حتی شعر سپید به دانشآموز معرفی شود.