موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به قلم «رقیه کیه»

آن روی سکه | یادداشتی بر مجموعه‌شعر «هنوز از عشق می‌گویند» سرودۀ «سعید حدادیان»

03 آذر 1398 16:43 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 2 رای
 آن روی سکه | یادداشتی بر مجموعه‌شعر «هنوز از عشق می‌گویند» سرودۀ «سعید حدادیان»

شهرستان ادب به نقل از روزنامه جوان: کاش ‌‌می‌توانستم به‌جای واژۀ «سلبریتی» واژۀ دیگری پیدا کنم! بگذارید بگویم «چهره»؛ آدم‌ها وقتی چهره ‌‌می‌شوند، جزئیات زندگی‌شان برای همه جالب ‌‌می‌شود، حتی اگر طرفدارشان نباشید.

اما هرچه از آن‌ها بدانید، تنها اخباری از ظاهر زندگی‌شان است. تمنیات و درونیات آن‌ها تنها زمانی رو ‌می‌‌شود که لب به سخن بگشایند، حرفی بزنند یا چیزی بنویسند.

به نظرم وجود آدم‌ها دو رو دارد؛ مثل یک سکه! رویی که با آن با مردم، کسانی غیر از خودت معاشرت ‌می‌‌کنی و رویی که مال خودت است. فقط خودت ‌می‌‌دانی در آن رو، چه ‌می‌‌گذرد، فقط خودت از احوالات خودت خبر داری. یک‌جور علم حضوری که نمی‌‌توانی آن را همان‌جور که هست، برای دیگران شرح دهی یا دیگران آن را دریابند.

 اما خداوند کلمه را آفرید تا رازی باشد بین او و انسان و کلمه، شعر شد برای شرح گاه‌گاه این علم حضوری!

یک کبوتر آمد
دور صحن مسجد

پرو بالی زد و گفت

‌‌می‌شود از نفس صبحدلان

شاعر شد

 

خبر‌ها را که بخوانی تیتر زده‌اند «کتاب جدیدی از مداح معروف». مداح معروف بودن یعنی چهره بودن و چهره بودن خودش یعنی خبر؛ حالا اگر کتاب شعری هم از یک چهره چاپ شود که ‌‌دیگر می‌شود خبر پربازدید!

 

   دفتر شعر مرا

         شعر نیمایی و آزاد و غزل

آب زد زیر بغل

نرم‌نرمک که جلوتر ‌‌می‌رفت

به درختان ‌‌می‌گفت:

کاش از رایحۀ شعر کسی حس ‌‌می‌شد اخوان‌های دگر در راه‌اند

اخوان اول

اخوان دوم

 

یادتان هست گفتم وجود آدم‌ها دو رو دارد؟ «هنوز از عشق ‌‌می‌گویند» آن روی شخصی سکۀ وجود «سعید حدادیان» است؛ همان مداح معروف که خبرگزاری‌ها نوشتند کتابش چاپ شد. اجازه دهید راحت‌تر بگویم آن روی سکۀ «حاج سعید»!

 

نام من

بهترین لقب برای عید

نام من سعید

 

رویی که شاید آدم‌های دور و برت خیلی انتظار ظهورش را ندارند، اما خودت ‌می‌دانی که هست و واقعیت دارد و وقتی گوشه‌ای از آن را رو ‌می‌‌کنید، شاید تعجب‌آور باشد.

شاعر بودن به سعید حدادیان ‌می‌‌آید، همان‌گونه که اشعار بسیاری از روضه‌هایش را خودش سروده است و سال‌ها در دانشگاه تهران گردانندۀ محافل شعر بوده؛ اما چه شعری و چه قالبی؟

حتماً ‌می‌‌گویید شعر، کت‌و‌شلوار نیست که به کسی بیاید یا نیاید! اگر چنین اعتراضی کنید حق با شماست، اما قضیه روی سکه‌هاست! به آن روی سکۀ حاج سعید که خبرها به آن ‌می‌‌گویند «مداح معروف»، قصیده ‌می‌‌آید، کمی هم غزل! مثنوی را فراموش نکنیم.

حالا تصور کنید مردی که موهایش را در روضه‌های ابا‌عبدالله سفید کرده است، نیمایی بسراید! مردی که چین‌های صورتش رد اشک‌ها و داغ‌هایی است که در روضه‌ها دیده، ترانه بگوید!

 

یه خونه، یه خونواده

یه حیاط خلوت ساده

سکۀ گوشه چارقد

بچه‌های قد و نیم قد

دخترا و خاله‌بازی

پسرا و یکه‌تازی

.

.

.

‌می‌‌وزه با هر نسیمی‌

یه ترانۀ قدیمی‌:

این حیاط و اون حیاط و

‌می‌‌پاشن نقل و نبات و...

 

اینکه شعرها را نقد کنیم، وزن و قافیه و ردیف و مضمون شعرها را بسنجیم، کار من و شمای مخاطب نیست! «کار ما این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم!» و در شعرهای حاج سعید شقایق‌ها هنوز از عشق می‌گویند...

 

سراپا نیازم

سراپا تمنا

پر از آرزوی به آیینۀ خود رسیدن

در آیینه

آیینه دیدن

به از خود بریدن

و چون مرغ بسمل به نام تو در خون تپیدن... 

 

حتماً انتظار دارید این ترانه‌ها و نیمایی‌ها و غزل‌ها با مضمون همان روضه‌ها باشد، اما گفتم که این کتاب، آن روی سکۀ سعید حدادیان است. اگر ‌‌می‌خواهید آن روی سکه این روضه‌خوان اباعبدالله را مرور کنید، به «هنوز از عشق ‌‌می‌گویند»، دو‌مین کتاب شعر منتشر شده از او، سری بزنید.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  •  آن روی سکه | یادداشتی بر مجموعه‌شعر «هنوز از عشق می‌گویند» سرودۀ «سعید حدادیان»
  •  آن روی سکه | یادداشتی بر مجموعه‌شعر «هنوز از عشق می‌گویند» سرودۀ «سعید حدادیان»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.