شهرستان ادب: ۲۱ اسفندماه در تقویم رسمی ایران روز بزرگداشت نظامی گنجوی نامگذاری شده است، به همین مناسبت یادداشتی میخوانیم از «امیر مرادی» که به بررسی ساختاری تحمیدیهها در خمسه نظامی پرداخته است:
0- به جای مقدّمه
سرآغاز عموم کتابهای کهن را تحمیدیهها تشکیل میدهند و شاعر خود را به نوعی ملزم میدانسته است که دفتر خویش را با ابیات تقدیمی به خداوند شروع کند. این شیوه، خصوصاً وقتی ارزشی دوچندان مییابد که این بخش را غنی از معارف دینی و معرفتی مییابیم. به نوعی شاعر گذشته، با خداوند هم گفتگو داشته است و بنا بر جایگاه خداوند، به عنوان مخاطب کلام، سیاق مناسبی را برمیگزیده است.
امروزه که دیوان شعر داشتن (در هر قالبی) چندان مرسوم نیست، طبیعتاً انتظار اینکه تمامی کتابها با تحمیدیههایی آنچنانی آغاز شوند، چندان انتظار درستی نیست ولی اینکه شاعر امروز با همۀ اجزای جهان صحبت میکند، خود را به جای همۀ اجزای جهان میگذارد و دلش برای همۀ اجزای جهان میسوزد جز خداوند، مسئلهای قابل تأمّل است.
به عبارت دیگر، حتّی در میان شاعران منسوب به دین و آیین هم، پرداختن به خداوند، در انتهای فهرست علاقهمندیهای سرایندگان قرار دارد؛ بگذریم از اینکه حتّی پرداختن به دیگر ذوات مقدّسه نیز منحصر در وقایع خاصّی است و عموماً بیاطّلاعی از فرازهای گوناگون زندگی این بزرگواران، در میان دفاتر اشعار بسیاری از شاعران، موج میزند.
1- جایگاه نظامی گنجوی
سؤال: با چه معیاری به سراغ دیوانهای گذشتگان برویم که نظامی جزو صدرنشینان فهرست شعرای برتر نباشد؟ جواب: چنین معیاری هنوز کشف نشده است.
نظامی در کنار خاقانی، دو شاعر مهم مناطق شمالی ایران هستند و آنقدر حق بر گردن ادبیات فارسی دارند که برخی را وسوسه کرده است، برای این دو –و البته برخی شاعران متوسّط دیگر- سبکی به نام سبکی آذربایجانی قائل باشند؛ حال آنکه اساس سبکشناسی معهود، بر تکرار عناصر است، نه منطقۀ زندگی.
وجه مشترک این دو شاعر، توجّه بی حدّ و حصر به مقولۀ زبان است که هر دو را به شاعرانی زبانآور تبدیل کرده است. در این میان، کار نظامی، بسیار ویژه است. اگر خاقانی در قصاید خویش (به خلاف غزلها که در آنها شاعر بسیار لطیفی است)، استوار میسراید و شعر او سرشار از آرایشهای کلامی است، چندان دور از ذهن نیست، چرا که قصیده جای این کار است و مخاطب با این پیشفرض سراغ قصیده میرود که با شعری سرشار از مطالب علوم مختلف و اصطلاحات ویژه مواجه است و حتّی شاید در مطالعات اوّلیه، چندان به وجوه گوناگون آن دست نیابد.
نظامی در مثنوی دست به این زبانآوری شگرف زده است و از این جهت، خود را به شاعری ویژه بدل کرده است. عموماً در مقابله با مثنوی، انتظار این است که مخاطب با ابیاتی رقیق – صرفاً به لحاظ زبانی- روبهرو باشد که پیشبرنده باشد و مخاطب بیشتر درگیر داستان و موضوع شود، تا زبان و بیت. امّا مثنویهای نظامی، به لحاظ زبانی –علاوه بر جنبههای دیگر- از غلظت بسیار بالایی برخوردار هستند و پیدا کردن بیتی که صرفاً در خدمت داستان باشد و خود آراسته نباشد، کار به شدّت دشواری است. البتّه این امر در مثنویهای مختلف او، با شدّتهای مختلفی دیده میشود امّا به طور کلّی، نسبت به میانگین مثنویهای فارسی، درجۀ غلظت مثنویهای نظامی به مراتب بالاتر است.
2- تحمیدیههای نظامی
نظامی در خلال پنج اثر خود موسوم به خمسه، شش تحمیدیه دارد (اسکندرنامه که مشتمل بر دو بخش است، دو تحمیدیه دارد). تقریباً تمامی این تحمیدیهها –به جز یک مورد- جزو تحمیدیههای پرکاربرد فارسی هستند، به حدّی که بسیاری از اهالی رسانه و آغازگران مجالس گوناگون، از این آغازهای زیبای نظامی برای شروع کار خویش استفاده کردهاند و خواهند کرد.
توجّه به صفات خداوند (اعم از سلبی و ثبوتی)، تعیین موقعیت بنده و خداوند، دعا و نیایش، سرفصل مطالبی است که تحمیدیههای نظامی بر آن استوار است. در ادامه سعی داریم به یک ویژگی خاص در خلال این تحمیدیهها بپردازیم.
3- تناسب محتوای اثر و تحمیدیۀ آن در آثار نظامی
به نظر میرسد نظامی به این نکته توجّه داشته است که آغاز بیشینۀ مثنویهای او با کلّیت اثر در ارتباط باشد و به نوعی، ویترینی باشد که مخاطب با تماشای آن، تا حدّی بتواند بفهمد که با چگونه اثری روبهروست. برای بررسی این مطلب لازم است شمّهای از کلّیت اثر در کنار ابیات آغازین هر مثنوی مورد مطالعه قرار بگیرد.
3- 1- مخزنالاسرار
این مثنوی، اثر حکمی نظامی است و مشتمل بر مطالبی ارزشمند در زمینۀ خودشناسی، الگوشناسی و خداشناسی. در این اثر بیشترین جلوۀ نظامی، جلوۀ حکیم بودن اوست و دیگر عناصر شاعری او همچون داستانپردازی، ذیل این حکمت قرار میگیرند، تا جایی که برخی مخزنالاسرار را سختترین اثر نظامی به لحاظ توجّه به فهم مخاظب دانستهاند. امّا آغاز این کتاب:
«بسم الله الرّحمن الرّحیم
هست کلید در گنج حکیم
فاتحۀ فکرت و ختم سخن
نام خدای است، بر او ختم کن
پیشوجود همه آیندگان
بیشبقای همه پایندگان
سابقهسالار جهان قدم
مرسلهپیوند گلوی قلم»
توجّه به کلیدواژۀ حکمت در همان بیت نخست، پرسکته بودن مصراع نخست و نوع ترکیبسازیها در تمامی بیتهای آغازین بیانگر این مطلب هستند که با شاعری سر و کار داریم که قرار است در این اثر خود، با بیانی فخیم، به سخن بپردازد. شاید این نکته در آغاز اتّفاقی به نظر برسد امّا وقتی در دیگر مثنویها، جلوههایی دیگر از نظامی را ببینیم، این فرض به اثبات خود نزدیکتر خواهد شد.
3-2- لیلی و مجنون
این اثر، اثری است که نظامی آن را علیرغم میل باطنی و به اجبار پادشاه وقت سروده است (چه اجبار پرتوفیقی!) و در آن به بازسرایی اثری که در زبان عربی موجود بوده است، پرداخته است. لیلی و مجنون یکی از مهمترین آثار غناییِ عاشقانۀ زبان فارسی است که شاعران بسیاری نیز پس از نظامی به بازسرایی آن نشستهاند.
این اثر، داستانی است سرشار از جنبههای رمانتیک زیست دو قهرمان داستان. پس نظامی آغازی برگزیده است که با این فضا متناسب باشد:
«ای نام تو بهترین سرآغاز
بی نام تو نامه کی کنم باز
ای یاد تو مونس روانم
جز نام تو نیست بر زبانم
ای کارگشای هر چه هستند
نام تو کلید هر چه بستند
ای هیچ خطی نگشته ز اوّل
بیحجّت نام تو مسجّل»
کیست که نتواند عاشقانه بودن این اثر را از همین چند بیت نخست دریابد. قبول کردن اینکه ابیات را همان کسی سروده باشد که مقدّمۀ مخزنالاسرار را سروده است، دشوار مینماید. ابیات آغازین لیلی و مجنون لبریز است از صفات مهر و مهربانی خدا و توجّه به عنصر «نامه» به عنوان ابزار ارتباطی عاشقان و معشوقان قدیم، این پردازش نظامی را زیباتر جلوه خواهد داد. اگر در مخزنالاسرار صفات مبتنی بر حکمت و قدیم بودن و... مورد توجّه است، خداوندِ لیلی و مجنون، کسی است که جز نام او بر زبان شاعر نیست و میتواند هر گره کوری را باز کند.
3-3- هفتپیکر
این مثنوی که به نامهای هفت گنبد و بهرامنامه نیز شناخته میشود، اثری است که در آن بهرام به عنوان پادشاه در هفت نوبت، هفت داستان را از همسران خود که ساکن در هفت گنبد مختلفاند، میشنود. در این اثر، داستانپردازی نظامی در اوج خود قرار دارد و به دیگر سخن، کارویژۀ نظامی در این اثر قصّهگویی است. ببینید:
«ای جهان دیده بود خویش از تو
هیچ بودی نبوده پیش از تو
در بدایت بدایت همه چیز
در نهایت نهایت همه چیز
ای برآرندۀ سپهر بلند
انجمافروز و انجمنپیوند
آفرینندۀ خزاین جود
مبدع و آفریدگار وجود»
نظامی قرار است قصّه تعریف کند و چه شروعی برای قصّهها بهتر از «یکی بود، یکی نبود»؟ نظامی در مخزنالاسرار حکمی آغاز کرده بود و در لیلی و مجنون، رمانتیک، این بار کاملاً داستانی شروع میکند؛ ای خدایی که وقتی تو بودی، هیچ کسی نبود و جهان را تو آفریدهای، ای خدایی که آغاز همۀ داستانها تویی و پایانش نیز هم...
3-4- اسکندرنامه
نظامی را همه شاعری بزمسرا میدانند که در این بزمسرایی در مقابل رزمسرایی ابرشاعر حماسهسرای ایران یعنی فردوسی قرار میگیرد. هر اندازه نظامی در سرایش جزئیات عاشقانه زبردست است، فردوسی هم در کلاننگری مختصّ حماسه استاد است. نقد اسکندرنامۀ نظامی مجالی دیگر میطلبد و در اینجا بنا داریم آغازهای این کتاب را مورد بررسی قرار دهیم. همانطور که پیش از این اشاره شد، این کتاب دو بخش و دو تحمیدیه دارد:
آغاز شرفنامه
«خدایا جهانپادشایی تو راست
ز ما خدمت آید خدایی تو راست
پناه بلندی و پستی تویی
همه نیستند آنچه هستی تویی
همه آفریدهست بالا و پست
تویی آفرینندۀ هر چه هست
تویی برترین دانشآموز پاک
ز دانش قلم رانده بر لوح خاک»
این اثر داستان اسکندر را بیان میکند و نظامی برای آغاز این کتاب، آغازی مبتنی بر پادشاهی و حکومت خداوند بر جهان برگزیده است. یه واقع، اگر اسکندری آمده و رفته و اگر هر زورمندی در طیّ تاریخ جنگیده و به حکومتی رسیده و قدرتی به هم زده است، در نهایت، سقوط کرده است و از میان رفته است و قدرت حقیقی متعلّق به خداوند است. پس طبیعی است که نظامی کلیدواژۀ «پادشاهی» و عناصر مرتبط با قدرت را در آغاز شرفنامه بگنجاند.
آغاز خردنامه
«خرد هر کجا گنجی آرد پدید
ز نام خدا سازد آن را کلید
خدای خرد بخش بخردنواز
همان ناخردمند را چارهساز
رهاییده بستگان سخن
تواناکن ناتوانان کن
نهان آشکارا درون و برون
خرد را به درگاه او رهنمون»
بسمالله نظامی در خردنامه، همانطور که از نام این بخش کتاب نیز برمیآید، مبتنی است بر خرد. توجّه به عنصر خرد در این تحمیدیه که عنصر وزن نیز آن را تقویت میکند، یادآوری ابیات آغازین شاهنامه (به نام خداوند جان و خرد/ کز این برتر اندیشه برنگذرد...) است. نظامی در این آغاز خود، بر عنصر خرد تأکید فراوان دارد که این خرد غیر از عقل معاشاندیش منفعتطلب است و شاید معنایی نزدیک به روح یا دل بیابد که فرصت پرداختن به آن در این مقاله نیست. به هر صورت، نظامی در اثری که نزدیکترین اثر او به شاهنامه است، نزدیکترین تحمیدیه به فردوسی را نیز سروده است.
3-5- خسرو و شیرین
مثنوی خسرو و شیرین که ناگزیر نام فرهاد را به هم خاطر میآورد، داستان عاشق شدن خسرو بر شیرین است که در این میان پای فرهاد و بیستون کندن و عشق بی چون و چرای او به شیرین نیز به داستان کشیده میشود. شاید این مثنوی تنها اثری باشد که نگارنده ربط معناداری میان ابیات نخست آن و محتوای کلّی اثر نیافت.
این آغاز نظامی شاید کمکاربردترین آغاز او در میان شش آغاز او در خلال مثنویها باشد که دلیل این امر شاید وجود نام خود نظامی در بیت نخست باشد که جنبۀ کاربری عمومی آن را کاسته است:
«خداوندا در توفیق بگشای
نظامی را ره تحقیق بنمای
دلی ده کو یقینت را بشاید
زبانی کآفرینت را سراید
مده ناخوب را بر خاطرم راه
بدار از ناپسندم دست کوتاه
درونم را به نور خود برافروز
زبانم را ثنای خود در آموز»
البتّه در همین تحمیدیه و در ادامه از شیرین نام برده شده است و نظامی از جناس تام موجود در دو کلمۀ شیرین استفاده کرده است (شیرین به معنی طعم و به معنی شخص) امّا هماهنگی بین تحمیدیه و محتوای اثر، از آنگونه که در موارد پیش دیده شد، در این اثر دیده نمیشود.
4- پایانه
نظامی به عنوان یکی از شعرای برجستۀ کهن، آغاز کلام خود را به تحمیدیههای جاندار آراسته است و این تحمیدیهها جز در یک مورد (که حتماً ناشی از ضعف نگارنده در کشف است) تطابقی مثالزدنی با محتوای کلّی هر اثر دارد. تفاوت این آغازها در حدّی است که گاه گویا با شاعری دیگر روبهرو هستیم امّا در واقع این هنر نظامی است که توانسته است، مهارتهای خود را هر بار به جلوهای رو کند و مخاطب را شگفتزده کند.
این آغازهای زیبا در کنار دیگر لوازم شاعری که نظامی از آنها به بهترین وجه بهرهمند است، سبب شده است که نظامی با هر معیاری، یکی از شاعران سرآمد فارسی باشد.