بازنشر یادداشتی از امیر مرادی
وطن یا وطن | دربارۀ کتاب «آزادی یا مرگ» اثر کازانتزاکیس
04 آبان 1401
08:00 |
0 نظر
|
امتیاز:
1 با 17 رای
شهرستان ادب: سال گذشته و به مناسبت سالمرگ نیکوس کازانتزاکیس، مطلبی دربارۀ کتاب «آزادی یا مرگ» با محوریت وطن و وطنپرستی بارگذاری شد. در ادامه، بازنشر همین مطلب به قلم امیر مرادی، قرار داده میشود.
چیست وطن؟ و چیست این میل بینهایت به خاک؟ چرا باید به جایی که از آن برآمدهایم، عرق داشته باشیم و چرا خود را باید نسبت به آن مسئول بدانیم؟ چرا انسان با همۀ ادّعای دهانپرکن جهانوطنی، هنوز هم وقتی در دورترین نقطۀ جهان، صدای هموطنی را میشنود، چون طفلی که به آرزویی رسیده باشد، چشمانش برق میزند و برای باز کردن سر سخن، به هر دستاویزی چنگ میاندازد؟
دوست دارم این نوشته، مجموعهای از پرسشهای انکاری باشد؛ پرسشهایی که پاسخ آنها را میدانم و گفتن نمیتوانم. میهن آدمی با او چه میکند و چگونه از او، موجودی میسازد که حاضر است در کار آرمانهایش، از خیر سر و همسر و خیل و خانواده بگذرد؟ وقتی جنگجویی، خرد و خراب و زخمی، افتاده بر خاک سرزمین مادری، آخرین نفسهایش را میکشد، به چه میاندیشد؟ آیا وطن چه حقّی بر گردن او داشته که هماکنون میپندارد حقگزاری خویش را به جا آورده است؟
دوست دارم این نوشته، مجموعهای از پرسشهای انکاری باشد و در حین نوشتن، انگار میتوانم تشدید جریان خون را در رگهایم به نظاره بنشینم و تپش قلبم را در جایی نزدیک گونههایم حس کنم. اینها را مینویسم و عشق متقابل و مادر-فرزندی من و وطن، قدرت خود را باز به رخ چشمهایم میکشد.
مسئلۀ اصلی و دستکم یکی از مسائل اصلی کتاب «آزادی یا مرگ» همین مسئلۀ وطن است که در قالب عشق رزمندگان سلحشور به جزیرۀ خویش، کرت، جلوهگر شده است. کرت، جزیرهای است که جزو یونان بوده است و پس از قدرت گرفتن عثمانی، ترکان در آن اجازۀ سکنی یافتهاند. در آغاز کتاب، همزیستی ترکان و کرتیان، یعنی مسلمانان و مسیحیان، مسالمتآمیز است امّا این آرامش، آتشی است زیر خاکستر که با سلسلهای از اتّفاقات، باری دیگر سر برمیآورد و گُر میگیرد و میسوزد و میسوزاند. اهالی کرت به سرکردگی پهلوان میکلس، درصدد پس گرفتن موطن خویش، دست به شورش میزنند و ترکان به رهبری پاشا و کمکهایی که از حکومت مرکزی به آنها میرسد، در تلاشند از قدرت گرفتن دوبارۀ اهالی، جلوگیری کنند.
نیکوس کازانتزاکیس که خود متولّد هراکلیون، مرکز استان کرت است، عشق بیپایانش به جزیره و نفرت خویش از دشمنان خارجی را با قلم سحرانگیزش به نمایش گذاشته است؛ عشق و نفرتی که سبب شده است جانبداری نویسنده به عنوان دانای کل، هرگز از چشم خواننده پنهان نماند. «آزادی یا مرگ» در واقع شعار کهن و کلیدی اهالی کرت در تمامی انقلابهای حال و گذشته و احتمالاً آینده است که کازانتزاکیس بر اساس آن، قهرمانانان راستین و دروغین را از یکدیگر جدا میکند و به نظر میرسد خواهان آن است که نشان بدهد چگونه ممکن است در مکان و زمانی خاص و در قهرمان داستان، پهلوان میکلس، این شعار به شکل «آزادی و مرگ» دربیاید. بیهوده نیست که نام اصلی کتاب «پهلوان میکلس» است که در ترجمهها به زبانهای دیگر، نام «آزادی یا مرگ» بر کتاب گذاشته شده است.
از منظری دیگر، اگر کرت را نمایندۀ جهان و کرتیان را نمایندۀ انسانها بدانیم، جهان جایی است که آدمی بدان قدم میگذارد تا برای آزادی و آزادگی بجنگد: «آری، پهلوان سیفاکس! از بردگی میآییم و به طرف آزادی میرویم. برده به دنیا میآییم و در تمام عمرمان مبارزه میکنیم تا آزاد شویم.» کازانتزاکیس سپس از زبان پهلوان مانداکاس، این مبارزه را برای کرتیان چنین تعبیر میکند: «برای ما کرتیان فقط یک راه برای آزاد شدن وجود دارد و آن هم آدمکشی است. من به این علّت بود که عثمانیان را میکشتم.»
اثر کازانتزاکیس با آن که مستند محض نیست ولی بر واقعیتهای تاریخی استوار است. کرت از دیرباز مورد علاقۀ قدرتهای بزرگ بوده است و مردم آن، در چندین قیام، برای آزادی آن کوشیدهاند و سرانجام در سال 1898 سرانجام پس از کشتارهای بسیار، سربازان عثمانی این جزیره را ترک کردند و الحاق کامل این جزیره به یونان که آرزوی دور و دراز اهالی جزیره بوده است، سرانجام در 1913 صورت پذیرفته است. داستان آزادی یا مرگ، به یکی از آخرین قیامهای مردمی در حدود سال 1889 اختصاص دارد.
نویسنده تنها سالهای ابتدایی عمر خویش را در کرت گذرانده است (کرتی که هنوز به یونان ملحق نشده بود) و در اصل از جمله نویسندگان جهانگرد محسوب میشود امّا اثر سترگ او، تأیید محکمی است بر اینکه عشق به مام وطن، علاقه به خاک سرزمین و تلاش برای رهاسازی آن از یوغ بیگانگان، وظیفهای است نانوشته و ناگزیر که سربازان مبارز با خون خویش به ادای پرداختهاند و نیکوس کازانتزاکیس با قلم خویش؛ قلمی که در سرتاسر کتاب آزادی یا مرگ به تمسخر گرفته میشود ولی اگر نبود، کدام شمشیری قادر بود فریاد انقلابی و آزادیخواهانۀ عاشقان کرت را از هزاران کلیومتر آنسوتر، به من، به یک عاشق ایران، برساند؟ این هم از آخرین پرسش انکاری این یادداشت!
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.