شهرستان ادب: کرونا؛ همان بیماری واگیر این روزها، ویروسی نیست که محدوده زندگی و اماکن عمومی را تحتالشعاع قرار داده باشد بلکه در مقیاسی وسیعتر و عمیقتر روح و روان و ذهنیت اجتماعات انسانی را آلوده کرده است نوعی درگیری که با هیچ ضدعفونی کننده ای قابل برطرف شدن نیست و تا هنوزها خواهد ماند. وقتی هم عرض با شیوع فیزیکی، بحث ویروس کرونا نیز شیوع پیدا کرده و به حوزه های مختلف فرهنگی رسیده است. نمونههای اولیه آن از همان روزهای نخست در ادبیات نمود داشته و میرود که سالهای بعد که این بلیه از اجتماعات رخت بربست است ما آثاری ادبی و هنری از سراسر جهان و به زبانهای مختلف در ملل مختلف را شاهد باشیم.
همچنان که آثار هنری-ادبی فراوانی یادگار دوره فراگیری طاعون و وبا در تاریخ ماندگار شده. و در مقیاسی کوچکتر آثار هنری مرتبط با بیماریهایی همچون ایدز و... که نسبت گستردگی آنها محدود بوده است.
***
در ادبیات فارسی کمابیش شعرهایی با موضوع بیماری و یا به دلیل و متاثر از بیماری وجود دارد. محتوای اصلی این شعرها؛ به ویژه در قصاید، نوعا طلب شفا و سلامتی برای شاعر و پادشاه است.
اما نظر به غلبه ذهنیت بر عینیت در ادبیات کلاسیک ما، بیماری هم نوعا در نقشی نمادین و ناشی از یک رفتار غیر اخلاقی و نمود یک بیماری درونی است. این خصیصه با تقویت عرفان اسلامی دو چندان شده فلذا اگرچه جابجا در شعر فارسی لفظ «طبیب» وجود دارد اما این طبیب را کاری با دارو و شیمی درمانی نیست و نسخههای او هم از نوع حکمهای حکیمانه مرشدان طریقتست یک نمونه طبیبیست در داستان پادشاه و کنیزک مولوی که: زرگر را مسموم میکند تا پاشاه زن او را تصاحب کند.
عمده درد منتشر در شعر فارسی، «تب» است:
یکی را تب آمد ز صاحب دلان
کسی گفت شکّر بخواه از فلان
بگفت ای پسر تلخی مردنم
به از جور روی تُرُش بردنم
و این تب یعنی نشان یک بیماری که دلیل ان نامعلوم است و باید توسط طبیب مداوا شود آنهم طبیبی از این دست:
که را گویم که با این درد جان سوز
طبیبم قصد جان ناتوان کرد
در شعر گذشته، البته بیماران هم چندان در پی درمان نیستند چرا که درد؛ در عشقست و از یار است و درمان نیز هم!
بیمار عاشقی ست که: به ارادت ببرد درد که درمان هم ازوست!
این مصرع از همان شاعری ست که انسانی ترین شعر تاریخ ادبیات ایران و جهان به نام او سند خورده که فرماید:
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
باری، این بی قراری چندان جدی نیست چرا که ظاهرا بیماری از طرفی نمایاننده خللی وجدانی است که سالک باید در پی درمان برود :
و اصلا درد کشیدن چه ایرادی دارد وقتی:
یکی درد و یکی درمان پسندد/
طبعا: ... / پسندم آنچه را جانان پسندد!
البته این تحمل درد و بیماری پسندی در حوزۀ امور معنوی و درونی است
***
برگردیم به درد خودمان؛ دنیای نو یعنی ظهور انسان نو و نیازهای نو!
در دوره جدید آن منظر عرفانی جای خود را به کنکاشی روانکاوانه داد شعر جدید شعری انسانی است و مسائل آن مبتلا به و طبعا سلامت طبیعی انسان معاصر است. اما شان شعر بالاتر و والاتر از گزارش بیماری فردی و توصیف آنست. اگر چنین ضرورتی هم باشد گونه های دیگر ادبی امثال رمان مناسبترند. در کنار آثار متعدد داستانی متاثر از این نگاه، شعر هم آلوده شده و نمایشگر بیماری بوده. اما شعر اگر سخنی از بیماری میگوید اشارهای نمادین و بیانی نمادین دارد چندان که شعر نیما میگوید:
پا گرفته است زمانی است مدید
ناخوش احوالی در پیکر من
دوستانم رفقای محرم!
به هوایی که حکیمی بر سر ...مگذارید
این دلاشوب چراغ
روشنایی بدهد در بر من!
و تبدیل شدن شعر به زبان انسانی و جمععی:
من به تن دردم نیست
یک تب سرکش... تنها پکرم ساخته و دانم این را که چرا
وچرا هر رگ من از تن من سفت و سقط وشلاقی ست
که فرود آمده سوزن
دمبدم در تن من.
تن من یا تن مردم
همه را با تن من ساخته اند!
همین سرمشق استعانت از بیماری در آثار شاگردان نیما وجهی و صبغهای دیگر گونه دارد در شعر سهراب میبینیم:
آه، در ایثار سطحها چه شکوهی است!
ای سرطان شریف عزلت!
سطح من ارزانی تو باد!
امتداد نفوذ و نهادینه شدن این درد تا حدی ست که وجود شاعر یعنی درد:
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند
...
درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟
البته عمق درد در این شعر یک زمینه تجربی هم دارد شاعری مثل قیصر امینپور که سالها درگیر با بیماری بود و رنج کشید. با اینهمه موضوع شعرا و بیماری نیست بلکه همدردی با انسان و هم نوع است.
***
اما همه اینها به یک سو و ماجرای کرونا از نوعی دیگر ست. یک بیماری غیر کشنده و با قابلیت سرایت بالا که محدوده آلودگی آن نه یک منطقه و شهر و روستا که جهان با کل جغرافیا و طبعا کل تاریخ!
این بیماری و تبعات آن در تاریخ خواهد ماند به ویژه در آثار به شکلی دیگر نمایان خواهد شد و در واقع شعری دیگر رقم خواهد زد. شعرهایی که نخستین آنها را امروز شاهدیم.
صفحه پرونده «شعر کرونایی»