شهرستان ادب: در تازهترین مطلب شعر پرونده «شعر کرونایی»، شعری از جناب آقای «محمدحسین نجفی» میخوانید:
در سینهام طوفان و کولاک است از درد این مردم دلم چاک است
«آیا امید رستگاری نیست؟» در خانهها در حال پژواک است
میخواهد از من کودکم با من بیرون بیاید؛ خانه غمناک است
دیوارها او را نمیفهمند او کودک است و چُست و چالاک است
میگویمش: «چون قصّۀ دیشب حتی هوا در بند ضحّاک است
اینجا کنار خواهرت باش و بیرون نیا، بیرون خطرناک است
تا چند روز دیگر اینجا باش پشت تمام غصّهها خاک است»
اینها که من میگویمش اما او را ورای هر چه ادراک است
بیتابی تاب است در بغضش: «پس کی هوای پارکها پاک است»
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز