موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
معرفی کتاب «صورتک‌های تسلیم» محمد ایوبی

نقب به ژرفای تاریخ

07 دی 1391 21:44 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
نقب به ژرفای تاریخ

معلم بازنشسته‌ و سالخورده‌ای روی تختش دراز کشیده و به آرامی خاطراتش را مرور می‌کند تا شاید بتواند همة زندگی‌اش را در چند برگ کاغذ خلاصه کند. از دوران کودکی و هوای شرجی جنوب گرفته تا سال‌های پایانی عمرش در خانه‌ای اجاره‌ای. دانیال بویایی (معلم نویسنده) با یادآوری هر دوره از زندگی‌اش، بخشی از تاریخ را برای مخاطب روایت می‌کند و در این بین به سفری در زمان می‌رود و در دل تاریخ همسخن می‌شود با محمد میانجی (قاضی‌القضات هگمتانه در قرن‌ها پیش‌) و در طول گفتگو با او غبار زمان را از دست‌نوشته‌ها و خاطراتش می‌زداید.
سطرهای بالا خلاصة داستان «صورتک‌های تسلیم» است؛ داستانی پیچیده که از ذهن خلاق «محمد ایوبی» ‌نشأت گرفته و حاصل سال‌ها دست و پنجه نرم کردن او با کلمات در عرصة داستان است. پیچیدگی‌های داستان به دلیل قصه‌های تو در تو، تغیر شخصیت، زمان و راوی آن است. راوی در طول داستان بارها تغییر می‌کند و گاه قصه از زبان دانای کل روایت می‌شود و گاه از زبان خود دانیال بویایی است. گاه به داستان پیرمرد سرک می‌کشد و در بعضی مواقع شخصیت‌های داستان خود به روایت اتفاقات زندگی‌شان می‌پردازند؛ همچون محمد میانجی که با ورودش به داستان قصة زندگی‌اش را خودش شرح می‌دهد.
«صورتک‌های تسلیم» برای مخاطب خاص نوشته شده است و خواندنش برای کسانی که داستان را به صورت جدی دنبال می‌کنند، لذت بخش‌تر است؛ این موضوع را ایوبی در همان صفحة شروع کتاب به خواننده اعلام ‌می‌کند. نخستین جملات کتاب از قرآن کریم نقل می‌شود: «والعصر، ان‌ الانسان لفی خسر». پس از آن عباراتی از لسان‌الغیب حافظ، گات‌های زرتشت و فدریکو گارسیا لورکا آورده شده و به نوعی انتخاب جملات، نوع برخورد مخاطب با داستان را تعیین می‌کند. ایوبی در «صورتک‌های تسلیم» سبکی خاص خودش را دنبال می‌کند و بسیاری از قواعد و اصول شناخته‌شده در رمان را به هم می‌ریزد؛ گاه قصه‌ای را نیمه‌‌کاره ‌رها می‌کند، گاه بدون هیچ مقدمه‌ای روایت دیگری را شروع می‌کند، گاه فصل‌ها را در ادامة هم قرار می‌دهد و به بازی‌های فرمی می‌پردازد؛ اما نکتة جالب این است که گاه در انتهای برخی از فصل‌ها یادداشتی را می‌آورد که توضیحی دربارة اتفاقات آن فصل و شخصیت‌های آن بیان می‌کند. اتفاقی که هم برای خواننده غافلگیر کننده است و هم در پریشانی داستان، با زبانی غیر داستانی و روزنامه‌ای، انسجامی نسبی به ذهن مخاطب می‌بخشد.
مرحوم محمد ایوبی نویسندة بی‌حاشیه و موفقی بود که کمتر از او خوانده و شنیده‌ایم؛ نویسنده‌ای که مسیر داستانی‌‌اش همواره رو به پیشرفت بوده و کتاب‌هایی همچون «صورتک‌های تسلیم» نشان از تجربه و قوت قلمش در داستان‌نویسی دارد. بیش از چهار دهه حضور موفق ایوبی در بالاترین سطح داستان کشور از ویژگی‌های این نویسندة فقید است.

نشر «افراز» در سال 1387 «صورتک‌های تسلیم» را منتشر کرد. این کتاب نامزد دریافت جایزة جلال آل احمد هم شده است. قطع کتاب رقعی است و از 280 صفحه تشکیل شده و برای خرید آن باید 5500 تومان هزینه کرد. در پشت جلد کتاب می‌خوانیم:

آن‌گاه تمام‌ قد برابرم ایستاد: «اینک اجازه بدهید آفتابه ‌لگن بیاورم تا پاهایتان را بشورم، آب را چگونه می‌پسندید؟ صاحب! گرم؟ خنک؟ یا میانه و ولرم؟»
خدا می‌داند، خودم طاقت بوی گند پاهایم را نداشتم، هر چه با عطریات هندی خیسشان می‌کردم انگار بلانسبت شما که می‌خوانید، فروشان کرده‌ام تو چاهک مستراح و مبال! آن‌وقت این زن زیبا، این سبزة خوش‌خلق ساری‌پوش، خم بر ابرو نمی‌آورد وقت شستن پاهایم. آن‌قدر اصرار می‌کرد، آن‌قدر قربان‌صدقه‌ام می‌رفت و التماس می‌کرد تا مجبور می‌شدم بگویم: آب ولرم بهتر است! لطفا این‌قدر هم صاحب صاحب نکن دخترجان!

گفت: «چشم صاحب!...»


معرفی از محمد غفاری


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • نقب به ژرفای تاریخ
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.