شهرستان ادب: به مناسبت سالروز درگذشت «دانته آلیگیری» خالق «کمدی الهی»، ستون داستان سایت شهرستان ادب را با یادداشتی از «علیرضا سمیعی» بهروز میکنیم:
دانته در ۱۴ سپتامبر ۱۳۲۱ در شهر راوِنا چشم از جهان فروبست؛ با اینکه در فلورانس به دنیا آمده بود. زیرا در زد و خوردی سیاسی شکست خورده بود و در دادگاه حکم عجیبی علیه وی صادر شده بود. او باید فلورانس را بدون همسر و فرزندانش ترک میکرد و چنانچه مسئولین فلورانسی پیدایش میکردند، میتوانستند بدون محاکمه اعدامش کنند. این حکم سرآغاز آوارگی دانته بود هر چند همهجا به گرمی پذیرفته میشد اما غم دوری از خانومان رهایش نکرد؛ طوری که میگویند در آخرین لحظه گفته «ای کاش در خانه خود میمردم». بعد از مرگش غوغایی بر پا شد؛ فلورانسیها جسد وی را از راونا میخواستند و حتی کار به لشگرکشی انجامید اما خوشبختانه جارو جنجالها بدون خونریزی پایان یافت و امروزه مردم ایتالیا در راونا قبر او را تبدیل به محلی توریستی کردهاند.
دانته اولین شخصیست که بدون آنکه پادشاه، قهرمان جنگ، پیامبر یا قدیس باشد، بزرگ داشته شد. اصلا با او بود که مفهوم نابغه (توسط یکی از دوستدارانش، بوکاچیو) طرح شد. مفهومی کاملا زمینی که بعد از آن در مورد هنرمندان و دانشمندان رواج یافت. در همه فهرستهای ادبی نام «کمدی الهی» را در میان شاهکارهای جهان مییابیم اما این اثر بیشتر از سایر آثارِ همین فهرستها بزرگ داشته میشود.
دانته کتابهای دیگری مانند ضیافت، زندگانی نو و آهنگها را هم دارد اما سهکتاب «کمدی الهی» از جنس دیگری است. او ابتدا «زندگانی نو» ترجمه شده به فارسی با قلم «فریده مهدوی دامغانی» را در نظم و نثر به زبان ایتالیایی نوشت. از اینرو هماکنون مورد توجه است؛ زیرا رسم بر این بود که آثار ادبی به زبان لاتین نوشته میشد. بهعلاوه عشق دانته به دختر جوانی به نام بئاتریس پورتیناری، اولینبار در این کتاب هویدا شد. زنی که با مرگش، شاعر را برای تمام عمر سودازده باقی گذاشت.
«کمدی الهی» نیز به زبان ایتالیایی نوشته شده است. دانته در مقدمه، این اثر را کمدی میداند زیرا اولاً شخصیت اصلی آن از وضعیتی وخیم نجات پیدا میکند و در ثانی، نوشتن چیزهای متعالی به زبان محلی خندهآور است. کمدی با گمگشتگی دانته در جنگلی تاریک و هراسناک آغاز میشود. سپس ویرژیل دانا(نویسنده و خالق انئید) که شاعر حماسی روم است ظاهر می-شود و او را به سیر در دوزخ و برزخ میبرد تا سرنوشت آدمیان را با چشم باطنی ببیند. آنگاه چون ویرژیل پیش از تولد مسیحِ نجاتبخش مرده است، اعلام میکند که نمیتواند در بهشت با دانته همراهی کند. از این رو بئاتریس که سمبل عشق پاک است وی را از دروازۀ بهشت عبور میدهد تا مناظر و ۹فلک ملکوتی را ببیند و مقام مسیح و قدیسان را بشناسد.
مقامهایی که در دوزخ و برزخ و بهشت میبینیم مبتنی بر آموزههای مسیحیت و در عین حال طبقهبندی اخلاقی ارسطویست و نشانگر طبع فلسفی دانته هستند. به این ترتیب دو راهنما که اولی یعنی ویرژیل سمبل خرد بشری است و بئاتریس که مظهر عشق الهی است ضامن رستگای انسان هستند که یکی راه را باز میکند و بعدی چونان مکملی، رستگاری را به بار مینشاند.
با کمدی الهی بود که هیمنه زبان لاتین(که زبان علم و دین و ادب و سیاست بود) شکست و ۱۰۰سال بعد نویسندگان اروپایی شروع کردند به اینکه به زبان محلی خود یعنی مثلا فرانسوی و انگلیسی و آلمانی و... بنویسند. از اینرو ملیگرایی زبانی و هویتیابی ادبی سرچشمهای جز دانته ندارد. این اثر از نظر دیگری حائز اهمیت سرنوشتساز است. شاعران بزرگ تا آن زمان معمولا قصهای را سامان میدادند که از پیش نزد مردم و سینهبهسینه وجود داشت. اصطلاحاً به ایشان شاعران شفاهی یا رفوگران میگویند که قصهای را از گوشه فرهنگ بومی یا بازمانده از گذشته، سردست میگیرند و بازمیسازند. به همین خاطر معمولا بهترین بازسراییهای شهرت مییافتند و قدرت قلمپردازی بود که شاعران را سرآمد میکرد. اما کمدی الهی ماجرای دیگری دارد. دانته نیز میراثدار منقولات مسیحی و اخلاقیات یونانی است؛ اما شخصاً پشت میز نشسته و گذاشته است که کل داستان با ساختاری که او تخیل کرده مرحلهبهمرحله پیش رود. به همین خاطر میتوانیم وی را مخترع فردیتگرایی در قصهپردازی بدانیم که خوب یا بد مرحله مهمی در تاریخ ادبیات اروپا و جهان است. به همین خاطر، خواندن کمدی الهی، نه تنها مطالعه شاهکاری ادبیست بلکه همزمان زیر نظر گرفتن لحظهای است که فرهنگ دگرگون میشود.