شهرستان ادب: به مناسبت زادروز زندهیاد «هوشنگ گلیشری»، ستون داستان سایت شهرستان ادب را با بخشی از مقالۀ «در باب متن مرجع ترجمۀ قرآن مجید» از کتاب «باغ در باغ» بهروز میکنیم:
با مقایسۀ سورۀ يوسف و داستان یوسف در تورات میتوان دریافت (هرچند جای دیگر هم گفتهام) که فرض قبلی سورۀ يوسف این است که مخاطب روایتی را در ذهن دارد. این نحوۀ روایت همان تذكر افلاطونی است که انگار این قصه در لوح روح مخاطب هست، حال اگر بهجایجای آن اشاره شود (شیوۀ اشارتی به جای عبارتی) تمامی قصه بیدار خواهد شد، به همین جهت قصه نه از آغاز که از میانه شروع میشود، مثل نقل خواب یوسف به پدرش. يعقوب هم با ذکر کاری که برادران خواهند کرد، آینده را باز میآورد، که شکستن شیوۀ خطی و توالی منطقی است. باز میان خواب دیدن يوسف و توطئۀ برادران خلئی است که با کنار هم دیدن آن دایرۀ خواب و گفتگو با يعقوب و این توطئه میتوان حجم قصه را بازآورد...
میتوان گفت که در ترجمۀ قرآن شاید بتوان با تغییر در نحو مألوف زبان و تکیه بر موسیقی کلمات، و نه استمداد از اوزان عروضی، از سه جنس زبان سود جست: زبان مقاله و زبان شعر و زبان داستان. پس میتوان قبول کرد که در ترجمۀ مثلاً النجم باید زبان شعر به کار برد و در ترجمۀ سورۀ مائده (که بیشتر حاوی احکام است و جدل با اهل کتاب) زبان مقاله و در ترجمۀ سورههای قصص و يوسف و همۀ آیاتی که با زبان اشارت و تذکر، داستانی فرایاد میآید، زبان داستان. با این مقدمات است که من معتقدم که سود جستن از یک زبان در مجموعۀ ترجمه خطی کردن متن است و فروکاستن آن است تا سطح مقالات پیوستهای همین کتاب. دیگر اینکه این کار را البته بهغیر از عاشقان و صادقان، خالقان در زبان میتوانند و بس تا بکنند آنچه باید.
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز