موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از علی داودی

شاعری در کوچه شعر | به مناسبت سالمرگ فریدون مشیری

03 آبان 1400 21:13 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای
شاعری در کوچه شعر | به مناسبت سالمرگ فریدون مشیری

شهرستان ادب: به مناسبت سالمرگ فریدون مشیری، یادداشتی از علی داودی می‌خوانیم:

1- آغاز
اگرچه همۀ موجودات، دست‌‍کم جانداران، با جهان انس می‌گیرند، لکن این خصیصه بویژه در انسان دیده می‌شود (صرف‌نظر از نسبت لفظ انس و انسان) که نمود و نماد دلبستگی و عاطفه دارد. عاطفه، به عنوان محور ارتباط، پایگاه انواع هنرها از جمله شعر است. بر همین اساس است عارضۀ دلتنگی که درون‌مایۀ کتاب معرفتی شگفتی چون مثنوی کبیر که حکایت دلتنگی‌هاست و از جدایی‌ها حکایت می‌کند. گسترۀ جدایی چندان وسیع است که حتّی مفاهیمی چون آرمان و حماسه را نیز شامل شود، چرا که آرمان نیز در واقع جستجوی جهانی است که نیست و در پی آنیم، چندان که نوستالژی نیز طلب جهانی از دست رفته و در گذشته است. شعر به عنوان جهانی آرمانی، هماره توصیف این «بود و خواهد بود»های انسان است و شاعران، بویژه شاعران با رویکرد رمانتیک، همواره به ترسیم و توصیف آن پرداخته‌اند. از جملۀ این شاعران، یکی شاعر هم‌روزگار ما، فریدون مشیری است که بسیاری شعرهای او را می‌شناسند، حتّی اگر نام او را ندانند.

2- شناسنامۀ مشیری
فریدون مشیری، متولّد سی‌ام شهریور ماه ۱۳۰۵ در تهران است. وی، در شعر نه در مسیر سنّت‌گرایان است، نه در سلک و جرگۀ نوپردازان افراطی؛ شاعری که بیش از وجه شاعرانه و شکل صوری شعرها، محتوا و مضامین شعرش را می‌شناسیم که بارزترین آن‌ها، وجه عاطفی است.

3- جهان شعری مشیری
بازگشت به خاطرات خوش گذشته، حسرت از دست رفته‌ها، آزردگی از ناکامی یا نامرادی‌ها و یادآوری فضایل انسانی، جهان شعری مشیری را شکل می‌دهند:
«از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
آدمیت مرده بود
گرچه آدم زنده بود»

نگاه کنید به تأکید مشیری بر نوستالژی که گاه اجتماعی، گاه فردی و گاه شبه‌فلسفی است:
«کسي باور نخواهد کرد
امّا من به چشم خويش مي‌بينم
که مردي پيش چشم خلق بي‌فرياد مي‌ميرد
نه بيمار است
نه بر دار است
نه در قلبش فروتابيده شمشيري
نه تا پر در ميان سينه‌اش تيري
کسي را نيست بر اين مرگ بي‌فرياد تدبيري
لبش خندان و دستش گرم
نگاهش شاد
تو پنداري که دارد خاطري از هر چه غم آزاد
امّا من به چشم خويش مي‌بينم
به آن تندي که آتش مي‌دواند شعله در نيزار
به آن تلخي که مي‌سوزد تن آيينه در زنگار
دارد از درون خويش مي‌پوسد»

مضامین شعری مشیری، شامل حوزه‌های فرهنگی و انسانی و اجتماعی است:
«اندیشة محبّت و خدمت به دیگران
نقش و نگار باخته با تار و پود ماست
آیین خیرخواهی و یاری و مردمی
با خون ما سرشته روان در وجود ماست»

توجّه به انسان در اشعار او جلوه‌گر است:
«پرواز آفتاب و نسیم و پرنده را
می‌دانم و صفای دل‌آویز دشت را
امّا من این میان
پرواز لحظه‌ها را
افسوس می‌خورم
پرواز این پرندۀ بی‌بازگشت را»

دلتنگی‌های شاعرانه:
«چگونه پیچک غم، ارغوان شادی را
به باغ خاطر ما جاودانه پژمرده‌ست
چگونه کم‌کم زنگار ناامیدی‌ها
جلای آیینة شور و شوق را برده‌ست»

ولی بن‌مایۀ اصلی شعر وی، عشق و انسان‌دوستی است:
«گاهی میان خلوت جمع
یا در انزوای خویش
موسیقی نگاه تو را گوش می‌کنم
وز شوق این محال
که دستم به دست توست
من جای راه رفتن
پرواز می‌کنم»

4- جایگاه شاعری مشیری
در هر روزگاری، تنی چند، بخت آن را داشته‌اند که از شهرت عام برخوردار باشند. از میان شاعران معاصر، شهریار، سهراب، شاملو، نیما، اخوان ثالث، قیصر و فروغ به نسبت مشهورترند. فریدون مشیری نیز صرف‌نظر از قوّت شعری، یکی از مشاهیری است که اوّلین کتابش را در سنین جوانی منتشر کرد و به شهرت رسید.
این شهرت دلایل مختلفی دارد که از آن جمله، آشنایی با اصحاب موسیقی، اساتیدی چون شجریان و افتخاری و اصفهانی است که شعرهای وی را خوانده‌اند امّا همین انتخاب شعر نیز ناشی از ویژگی‌های شعر مشیری است و امکانی که برای ارائه دارد؛ او زبانی ساده و روشن دارد، به میزانی همه‌فهم و همه‌گیر و عام. شعر وی بازتابی از وضعیت انسان، زندگی، مظاهر و حوادث آن است.
مشیری در کنار نقل فضایل اخلاقی و عشق و پاکی و زیبایی و سرنوشت، دوستی، در شکلی خاص، راوی تجربیات انسانی خویش است و این، وجه تمایز و هنرمندانۀ وی است. نمونۀ اعلای این وجه تجربی و خودِ شاعر بودن را در شعر معروف کوچه می‌بینیم:
«بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه كه بودم»

این میزان تأکید بر منِ شخصی، او را محور توجّه قرار می‌دهد و مخاطب، با او و سخنانش همراهی و هم‌ذات‌پنداری می‌کند. مخاطبان، بویژه مخاطبان عام که شعر را به لحاظ فنّی تحلیل نمی‌کنند و چه بسا قالب آن را هم تشخیص ندهند، این شعر را حفظند، چون حرف دل آن‌هاست و حرف دل، لزوماً پیشروانه و مدرن نیست. همین میزان کفایت می‌کند که مبتنی بر سنّتی انسانی و کلاسیک است با زیباشناسی امروزی. شعر مشیری همۀ این لوازم جذب مخاطب را دارد، از موضوع و محتوا تا صورت:
«من آنچه را احساس باید کرد
یا از نگاه دوست باید خواند
هرگز نمی‌پرسم
هرگز نمی‌پرسم که آیا دوستم داری؟
قلب من و چشم تو می‌گوید به من آری»

مردم یعنی معجونی از همه چیز و شعر برای مردم، وسعتی به گسترۀ مخاطبانش دارد:
«اي همه مردم، در اين جهان به چه کاريد؟
عمر گران‌مايه را چگونه گذاريد؟
هرچه به عالم بُوَد اگر به کف آريد
هيچ نداريد اگر که عشق نداريد
وايِ شما دل به عشق اگر نسپاريد
گر به ثريّا رسيد، هيچ نيرزيد
عشق بورزيد
دوست بداريد»


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • شاعری در کوچه شعر | به مناسبت سالمرگ فریدون مشیری
  • شاعری در کوچه شعر | به مناسبت سالمرگ فریدون مشیری
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.