شهرستان ادب: شب شعر از دولت قرآن از ویژه برنامه های جایزه ادبی حافظ، یکشنبه 28 آذرماه از ساعت 17:30 در موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب با حضور جمعی از شاعران شاخص و جوان کشور برگزار شد. عنوان این برنامه که با هدف ارائه نمونه هایی از شعر قرآنی معاصر برگزار شد، از یکی از ابیات حافظ برگرفته شده است: «صبحخیزی و سلامتطلبی چون حافظ/ هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم»
در ادامه گزارش مشروحی از این شب شعر می خوانیم.
در ابتدای شب شعر، سیدمحمدجواد شرافت مجری توانمند کشور، از شاعر و دبیر علمی جایزه ادبی حافظ علیمحمد مؤدب دعوت کردند تا به ایراد سخن و شعرخوانی بپردازند.
علیمحمد مؤدب ضمن خیرمقدم به حاضران بیان کرد: در تاریخ ادبیات ما قرآن نقش عمده ای داشته و شاعران بزرگ ما اساساً در گفتگوی با قرآن سخن خود را آغاز کرده اند. شعر فارسی در سایهی قرآن رشد کرده و در این مسیر بالیده است. نکته ای که در ادامه دبیر علمی جشنواره بر آن تاکید کرد این بود که منظور ما از شعر قرآنی منظوم کردن قرآن نیست، بلکه منظور شعری است که با توجه به تجربه زیسته شاعر، طعم معارف قرآنی داشته باشد. آنچه برای ما مهم است روایت تجربههای زیسته شاعران است.
دبیر علمی جایزه ادبی حافظ در ادامه بیان کرد که جایزه ادبی حافظ دو بخش دارد. بخش نخست تجلیل از شاعران شاخص و پیشکسوت است و بخش دوم بخش فراخوانی است که علاقهمندان می توانند آثار خود را برای فراخوان ارسال کنند.
در ادامه علیمحمد مؤدب دو غزل برای حاضران قرائت کرد که متن کامل غزل نخست از قرار زیر است:
غریبم، جز تو می دانم رفیق و آشنایی نیست
صدایت می زند اندوه من، جز تو خدایی نیست
بلد یا نابلد سوی تو می پوید نیاز من
که جز ناز تو در ششسوی عالم ماجرایی نیست
همین هیچم که محتاج تو هستم، تا چه فرمایی
همین هیچم، همین هم بر درت کم ادعایی نیست
کجاها رفتهام در جستجو، برگشتهام خالی
کجایی ای که خالی از تو میدانم که جایی نیست
تو را میخوانم امشب بر بلندیهای فریادم
ببین در کوهسار ناله جز بغضم صدایی نیست
مرا پیدا کن از هر هایوهو، در صحبتت گم کن
که از من در کف من، هیچ غیر از ردّ پایی نیست
در بخش بعدی برنامه محمدمهدی خانمحمدی برای حاضران در جلسه شعر خواند. او در ابتدا یک شعر توحیدی و پس از آن با توجه به ایام شهادت حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها شعری در مدح ایشان قرائت کرد. در ادامه شعر نخست او را می بینیم:
تویی پیداتر از پیدا، نمییابیم پیدا را
چرا مانند ماهیها نمیبینیم دریا را؟
نشانت میدهد جنگل، بیابان، رود، کوهستان
گمانم یک نفر آیینهکاری کرده دنیا را
تجلی میکند حتی همین بید حیاط ما
اگر من هم بلد باشم تکلمهای موسی را
نسیمی میوزد وقت اذان از دورهای دور
به آرامی نوازش میکند پلک سحرها را
تویی روشنترین مضمون ناب دفتر هستی
ولی از زودیابیها نمیفهمیم معنا را
شاعر دیگری که در این شب شعر به شعرخوانی پرداخت خانم حسنا محمدزاده بود. این بانوی شاعر غزلی که با توجه به مضامین جزء سی قرآن سروده بود را با مطلع زیر خواند:
صدایی مرا برد سوی یقین، صدایی پر از آیه دلنشین
از این سو به «کوثر»، به «کأس ٍمَعین»، از آن سمت تا «اَسفَل السّافلین»
خانم سیده تکتم حسینی دیگر شاعری بود که در این شب شعر به شعرخوانی پرداخت. متن غزل خانم حسینی که مورد استقبال حاضران نیز قرار گرفت را می بینیم:
درماندهای، آشفتهای، تنهاتباری
گمکرده راهی هستم از مدیندیاری
راهی ندارم پیش رو جز کوه طوری
راهی ندارم پشت سر جز شام تاری
هرجا که ظلمت هست قطعا میتوان دید
از دور چشمک میزند سوسوی ناری
چیزی به غیر از بیکسی در چنتهام نیست
گاهی عصایم میشود هرچند ماری
دل را سپردم دست او آتش بهانهست
دارد صدایم میزند از دور یاری
جای تعجب نیست با پای برهنه
سوی قرارش میشتابد بیقراری
من درد میبردم، درخت سبز آتش
بر دوش هر کس مینهد محبوب باری
تورات من این بیتهای عاشقانهست
آری ندارد قلب من جز عشق کاری
پس از این استاد مرتضی امیری اسفندقه با دعوت سیدمحمدجواد شرافت برای شعرخوانی و ایراد سخن دعوت شد. اسفندقه در ابتدا ضمن سخنانی، شاهدمثالهای متعددی از تجلیهای قرآن در شعر معاصر برشمرد و شعرها یا سطرهایی قرآنی از شاعران شاخص معاصر برای حاضران خواند. سخنانی که با استقبال و مشارکت حضار همراه شد. سپس امیری اسفندقه غزلی خطاب به پیامبر رحمت حضرت محمد امین(ص) قرائت کرد که با اشاره به آیه 6 سوره مبارکه ضحی آغاز می شود « ألم یجدک یتیما فأوی». متن کامل این شعر از قرار زیر است:
مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد
خدا که در حرم امن خویش راهت داد
هجوم جهل و خرافه، هجوم تاریکی
خدا پناه در آن دورۀ سیاهت داد
خدا؟ کدام خدا؟ آن خدای بیمانند
همان که عصمت پرهیز از گناهت داد
همان که جان نجیب تو را مراقب بود
همان که سینۀ خالی از اشتباهت داد
توان و توشه به پایان رسیده بود، ولی
خدا رسید به فریاد و زاد راهت داد
بگو که نعمت پروردگار پنهان نیست
خدا که دست تو را خواند و دستگاهت داد
خدا که چشم تو را با نماز روشن کرد
خدا که فرصت تشخیص راه و چاهت داد
چقدر واقعۀ آسمانی و شفاف
خدا به یمن دعاهای صبحگاهت داد
خدا که عاقبتی خیر و خوش عطایت کرد
خدا که آینه را نور با نگاهت داد
قسم به روز، که خورشید شمع خانۀ توست
قسم به شب که خدا برتری به ماهت داد
خدا که اشک تو را جلوۀ گهر بخشید
خدا که شعلۀ روشن به جای آهت داد
خدا که جان تو را از الههها پیراست
خدا که غلغلۀ قول لا الهت داد
یتیم آمدهام، ماندهام، پناهم ده
مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد؟
میلاد عرفانپور شاعر جوان و نامآشنا پس از این به دعوت مجری برنامه برای شعرخوانی حاضر شد. او یک غزل، دو نیمایی و پنج رباعی خواند. شعرهایی که استقبال حاضران را به همراه داشت.
رفتن من نفی ماندن نیست، رودم
من هنوز ای زندگی، آنم که بودم
سروم آری قبلهنشناسان ندارند
هیچ جز تعبیر مردن از سجودم
عشق ابراهیمیام را میشناسی
من گلستانم که پنهان پشت دودم
مرگ؟ حاشا! زندهام در هر تماشا
من طلوعم، من نسیم صبح زودم
بودنم را حاجت یادآوری نیست
شاکیام از قاب عکس یادبودم
*
ای خستهنشسته، اسب رفتن زین کن
خود را به بهشت تازهای آذین کن
اینبار اگر بار امانت دادند
ای روح، تو اندکی سبکسنگین کن
*
یک پنجره، گلدانِ فراموششده
یک خاطره، انسانِ فراموششده
در خانه، جماعتی پی معجزهها
بر طاقچه، قرآن فراموششده
*
چشم همه چشمههاي جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
گلها همه آيههاي قرآن هستند
ايمان به بهار، عين ايمان به خداست
*
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم
در عرش، صدای «إرجعی» پیچیدهست
یا ایّتها النَّفس! بیا برگردیم
پس از این خانم اعظم سعادتمند برای شعرخوانی دعوت شدند. ایشان دو غزل قرائت کردند. در ادامه غزل دوم که حال و هوایی عاشقانه داشت را می بینیم:
با خندهی گیلاسها همراه خواهد بود
راهی که چون دیدار ما کوتاه خواهد بود
بالای درها روی کاشیهای سبزآبی
با خط نستعلیق، بسم الله خواهد بود
حتماً کنار حوض، سقاخانه میسازند
آن روزها عهد کدامین شاه خواهد بود؟
صدها غزل از من به رسم یادگاری بر
قلب صنوبرهای خاطرخواه خواهد بود
اینجا همیشه جای گرمی نذر گنجشکان
حتی میان برف بهمنماه خواهد بود
در بین آدمهای دنیا، ما گل سرخیم
از رازمان تنها خدا آگاه خواهد بود
روزی برای عاشقان خسته از دنیا
جای قرار ما زیارتگاه خواهد بود
علی داودی پس از این به دعوت سیدمحمدجواد شرافت برای شعرخوانی حاضر شد. او یک غزل و دو نیمایی خواند که در ادامه غزل او را می بینیم.
یک نفر افتاده مثل سنگ در جان و تنم
این غریبه آشنایم نیست، میگوید منم
چشم میمالم کجا از خویش دور افتادهام
باز میپرسم کجا، دنبال دلدلکردنم
من اگر گمگشته کنعانی خود نیستم
بوی یوسف پس چرا میآید از پیراهنم؟
من نه در مصرم، نه در کنعان، نه در این و نه آن
تا بیابم خویش را، هر روز چاهی میکنم
آه معلومم نشد آیینهدار کیستم
محو در خویشم، که آیا بشکنم یا نشکنم؟
بارها خود را شکستم تا نبینم جز تو را
آن تبر باقی است آری همچنان بر گردنم
روز و شب را سوختم، خاکسترم را باد برد
کی گلستان میشود این شعلههایی که منم؟
پس از این دکتر محمدمهدی سیار با دعوت مجری برنامه سیدمحمدجواد شرافت برای شعرخوانی حاضر شد. او در ابتدا اشاراتی به شعر حافظ و نحوه تجلی قرآن در شعر او داشت. برای نمونه به غزل معروف حافظ با بیت «در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند / آن چه استاد ازل گفت بگو میگویم » اشاره کرد و بیان کرد هر بیت در این غزل ذیل آیه ای از سوره مبارکه نجم سروده شده است. در همین اثنا، مجری برنامه سیدمحمدجواد شرافت از غزلی از محمدمهدی سیار یاد کرد که برای سوره انشراح سروده شده است. سیار در توضیح این غزل به غزل دیگری که برای سوره ضحی سروده نیز اشاره کرد و این دو غزل را برای حاضران خواند. سیار پیش از قرائت این دو غزل، از به همپیوستگی سوره ضحی و سوره انشراح صحبت کرد و اضافه کرد که در روایات نیز به این اشاره شده که این دو سوره در امتداد یکدیگرند. ضمن این که از جهت ساختار هم این دو سوره ساختاری شبیه به هم دارند. وی در ادامه دو غزل خود را که به ترتیب تحت تاثیر سوره مبارکه ضحی و انشراح سروده شده برای مخاطبان قرائت کرد. غزلهایی که با استقبال حاضران همراه شد.
صبحیم و از خزانه شب بردمیدهایم
آری قسم به شب – شب رفته- سپیدهایم
آری قسم، قسم به شب آن دم که رام شد
رفتهست رفتهرفته شب و ما رسیدهایم
شب بود و شبهه، شایعه قهر آسمان
از هر شهاب زخم زبانی شنیدهایم
گفتیم: قهر نیست خدا...آشتی ست او
گفتیم: ما که این همه نازش خریدهایم
ما را به حال خویش نخواهد گذاشت، ما
سختیکشیدهایم، یتیمیچشیدهایم
آخر خودش هم از دلمان در می آورد
دنیا و آنچه را که شنیدیم و دیدهایم
دریا! مزن به سینه ما دست رد که ما
گر قطره ایم از آب وضویی چکیدهایم...
***
گر قطرهایم از آب وضویی چکیدهایم
گر ذرهایم، گِرد عبایی دویدهایم
مثل نسیم قصه دلهای تنگ را
با شرح صدر، غنچه به غنچه شنیدهایم
در هم شکست گرده گردون و کوه را
باری که ما به شانه زخمی کشیدهایم
آوازهمان به عالم و آدم رسیده است
هرچند خود ز عالم و آدم بریدهایم
آسان و سختِ عشق سواکردنی نبود
ما نیز مهر و قهر تو درهم خریدهایم
ما را فراغ بال نداد این زمین ولی
یکچندپلک خوابِ پریدن که دیدهایم
خوابیست تلخ این قفس تنگ، این جهان
پلکی به هم زنیم از اینجا پریدهایم
خانم نغمه مستشارنظامی دیگر شاعری بودند که در این شب شعر به شعرخوانی پرداختند. ایشان غزلی که در حال و هوای آیه مباهله سروده بودند را برای جمع قرائت کردند. در ادامه مطلع و مقطع این غزل را می بینیم.
با پنج نور ناب بهشتی، با حرف حق مجادله سخت است
تسلیم اقتدار تو هستند، بر عالم این معادله سخت است
*
با اهل بیت پاک نبوت، غیر از سلام و نور مگویید
با مستجاب دعوهترینها، جان بردن از مباهله سخت است
پس از این سیدمحمدمهدی شفیعی طلبه جوان به دعوت سیدمحمدجواد شرافت برای حاضران در جلسه شعر خواند. شفیعی دو غزل خواند که در ادامه غزل نخست را می بینیم:
گرچه در بیحاصلی غرق است، در میان باغ مستور است
تاک خشکی که به زعم خویش تکدرخت باغ انگور است
مانده بیحاصل فقط در دل، مثل یک عالم که در عزلت
مثل یک قرآن که در صندوق، آه! ایمانم چه مهجور است
بس که او با کفر نزدیک است، بس که بیروح است و تاریک است
صدهزاران سال نوری از مرزهای باورم دور است
وقت بیداری شده ای دل! چشم وا کن ای دل غافل
پشت سر انبوه فرصتها پیش رو تنهایی گور است
هر زمستانی شکوه مرگ، هر بهاری صحنهی محشر
پیش چشمان اولواالابصار هر نسیمی نفخهی صور است
میرسد نزد تو مأموری، متن دستورالعمل در دست
«روح او را بازگردانید» این تمام متن دستور است
گرچه از او راه میخواهی، فرصتی کوتاه میخواهی
التماس و گریه بیهوده است، آه! مأمور است و معذور است
در ادامه حامد طونی «دبیر اجرایی جایزه ادبی حافظ» با دعوت سیدمحمدجواد شرافت برای شعرخوانی و بیان توضیحات پیرامون جشنواره حاضر شد. طونی ضمن بیان توضیحاتی درباره جایزه ادبی حافظ گفت: هدف از این جشنواره، یادآوری پیوند دیرین شعر فارسی و قرآن است. چیزی که در دو سده اخیر قدری گرد فراموشی بر آن نشسته است. طونی در ادامه به بیان جزئیاتی نظیر بخش های جشنواره، تقویم اجرایی و جوایز جشنواره اشاره کرد و در نهایت ابراز امیدواری کرد که این دست رویدادها به سهم خود با فرایندی تدریجی بتوانند در تولید ادبیات قرآنی ایفای نقش کنند. در ادامه حامد طونی چند رباعی خواند. رباعی هایی که مورد استقبال حاضران قرار گرفت:
چون کوه، مرا کنج خموشی باید
چون ابر، پر و بال چموشی باید
دشت و دمن و درخت و گلها، با ما
در حال تکلماند گوشی باید
*
تا هست بهار موسم اشراقم
از خویش رها و خیره در آفاقم
...گل، سبزه، چنار، سار، لحنی سرشار...
من غرق تماشای کسی در باغم
*
لبخند زد آسمان، زمین بیغم شد
با چکچک آب، چلچله همدم شد
تا ابر از آسمان پیامی آورد
در باغ سر تمام گلها خم شد
*
مهر تو طلوع کرد در بارانها
آه تو دمید در دل طوفانها
یک لحظه به خود نگاه کردی، ناگاه
آیینه شکفت در گِلِ انسانها
*
یک گوشهی کوه، غرق در زیستنست
با فطرت پاک برفها همسخنست
دریا همهی شکوه خود را، بیشک
مدیون گذشت چشمه از خویشتنست
*
آن تجربهی بکر، تکانم میداد
هر لحظه طراوتی به جانم میداد
دیدم که درخت با هزاران انگشت
اینسو آنسو، تو را نشانم میداد
پس از این شعرخوانی به عنوان حسن ختام شب شعر، علیرضا قزوه شاعر نامآشنا به شعرخوانی پرداخت. او غزلی تازه که در آستانه شب شعر سروده بود را برای جمع خواند:
سادهام مثل شبانان، گرچه آسان نیستم
هرکجا باشم به جز خاک خراسان نیستم
این و آن از آن ایناناند و آنان، نی ز خود
من خودم هستم خودم، این نیستم آن نیستم
پارهنانی، تکهذوقی، خردهحالی با من است
عشق و گل را دوست دارم بنده نان نیستم
عاشق شمسم که پنهانم میان مردمان
خرقهپوش بایزید و شیخ خرقان نیستم
من نه از صحوم نه از سکرم، نمی پرسی کیام
عارفی عاشق که در زنجیر عرفان نیستم
گریه می آید مرا هر گاه قرآن بشنوم
آشنا هرچند با اعراب قرآن نیستم
دیو نفس از من نگین بندگی دزدیده است
گر به دستش آورم، کم از سلیمان نیستم
روزها در کربلایم با حسین از سر جدا
ظهر عطشان هستم و شام غریبان نیستم
گر مسلمانی همین دستار و ریش و سبحه است
من یهودم کافرم گبرم مسلمان نیستم
عشق در جانم چرا یک شب گلافشانی نکرد
من چرا خاموش و تنهایم چراغان نیستم
آدمم از خوردن گندم در این دشت گناه
تا خطاپوشم تویی، یک جو پشیمان نیستم
شب شعر «از دولت قرآن» پس از قریب به دو ساعت و نیم شعرخوانی به پایان رسید و حاضران در پایان عکس یادگاری گرفتند. شایان ذکر است فیلم شعرخوانی های این شب شعر، به عنوان نمونه هایی از شعر معاصر با درونمایه های قرآنی در صفحه اینستاگرام این جشنواره به نشانی www.instagram.com/hafez_award منتشر میشوند.
در ادامه عکسهای این شب شعر را مشاهده میکنید: