یادداشتی از محمّدقائم خانی
ضیافت، سیاست الهیه | نگاهی به بنیاد زندگی اجتماع ایرانی در «سووشون»
18 اسفند 1400
08:00 |
0 نظر
|
امتیاز:
با 0 رای
شهرستان ادب: به مناسبت سالمرگ سیمین دانشور، صاحب یکی از بزرگترین رمانهای معاصر یعنی «سووشون»، محمّدقائم خانی، مسألۀ زندگی اجتماع ایرانی را در این اثر مورد بررسی بیشتر قرار داده است.
یکی از مسائل مورد مناقشه در دورۀ معاصر، رابطۀ اجتماع و سلوک معنوی است. در اکثر مباحث، آنچه که مورد توجّه قرار گرفته، تبدیل کردن گروهها و مجامع متشکّل سالکان، به کلّ جامعه و یا حتّی یک ملّت است؛ امری که هرچند در ساحت نظر بسیار مورد توجّه قرار گرفته اما در عمل، هیچ گاه اثر واقعی نداشته است. دلیل آن هم واضح است: نادیده گرفتن تکثّر درون یک جامعه نسبت به گروه یا سازمان. مقاصد و عقاید و آرا در یک جامعه، چنان متکثّر و متنوّع و متشتّت است که فرض همراه و هممسیر و همسو و همجهت دانستن تمام اعضا، از همان ابتدا، نامعقولیت خویش را نشان میدهد. آنچه قرار است به عنوان بنیاد جامعه معرّفی شود، ابتدا باید شمولیتی کافی داشته باشد، یعنی ابنای بشر را گرد هم جمع کند، آنگاه نسبتش با عالم معنا مورد مداقّه قرار بگیرد. مثلاً وقتی کسی انگشت بر «نیاز و احتیاج» انسانها میگذارد و نظریۀ استخدام را به عنوان امری بنیادین مطرح میکند، مبنای تجمیع انسانها را بدهبستانهای مختلفی قرار داده که به منظور رفع حوایج انجام میشود، اعم از احتیاجات مادی و نیازهای معنوی یا وقتی گروهی دیگر، نگرانی از نابودی و تلاش برای بقا را در مرکز توجّه قرار میدهند، ترس به محور یکپارچهکننده جامعه بدل میشود و اعمال قدرت، به عنوان تنها راه حفظ جامعه با همۀ توان انجام میشود. در تمام این موارد و موارد مشابه دیگر، ابتدا امور بنیادین حافظ زندگی، زیربنای تشکیل جامعه قرار میگیرند و سپس معنویت بر آنها عارض میشود. زندگی در چنبره حوایج گیر افتاده یا در قفس ترس، حبس شده یا گرفتار چیزهای دیگری است و هر امر معنوی دیگری، اعم از آزادی و قسط و معرفت و اشراق، تنها در حاشیۀ جامعه، زیست عرضی و تبعی خواهد داشت یا به صورت آرزویی دور و خیالی خام در برخی اذهان محدود جلوه خواهد کرد.
در آثار داستانی فارسی، معمولاً بنیاد زندگی بر یکی از این دو بنا شده است؛ ترس یا نیاز، و گاهی هر دو. برای همین، در معمول داستانها، زندگیها در شرف فروپاشی است و نویسنده، مخاطب را به دنبال این نگرانی میکشد که ببیند آخر کار به اضمحلال میرسد یا نه. نیاز چه مادّی باشد چه ذهنی، فرد و جامعه را در موقعیت شکنندگی قرار میدهد. هر آن ممکن است مطلوباتی که قرار است پاسخ نیازها را بدهند، از بین بروند یا از دسترس خارج شوند یا به قدر احتیاج جامعه به کفایت حاضر نباشند یا چه و چه، که همۀ اینها منجر به فروپاشی زندگی فردی و جمعی خواهد شد. اضمحلال یکی از پیرنگهای آشنای داستانهای ایرانی است، چون در عالم واقع نیز ایران معاصر مدام در خطر فروپاشی قرار داشته است. داشتههای ما برای رفع نیازهای جدید کافی نیست و از آن طرف، ساختارهای تضمینکنندۀ سازوکار رفع احتیاجات نیز در ایران وجود ندارند. چنین است که شکنندگی جزو جدانشدنی بسیاری از داستانهای فارسی شده است. شخصیتهای شکننده، موقعیتهای شکنندگی، عوامل شکنندۀ حیات، تا دلتان بخواهد در داستانهای ما حضور دارند. این از این سمت. از آن طرف هم داستانهایی نوشته شدهاند که بنیاد زندگی را بر ترس گذاشتهاند. به همین دلیل، امکان برون رفت از استبداد داخلی و استعمار خارجی را در داستانها ندارند. این استبداد و استعمار میتواند به یک خانه محدود شود یا کلّ یک مملکت را در بر بگیرد. مهم بنیاد زندگی است که بر ترس قرار دارد و در مواجهه با منبع اعمال قدرت، ما را بر سر دوراهی اطاعت و شورش قرار میدهد. نویسندهها هم دو دسته میشوند یا حداقل داستانهایی که چنین بنیادی دارند، در دوسته قرار میگیرند؛ شورش را تشویق کنند یا بر طبل نومیدی بکوبند. ساختارشکن باشند یا محافظهکارانه سخن از ناممکن بودن تغییر و فرار از ترس بگویند. هر دو، زندگی را مشحون از ترس از اعمال قدرت میبینند و سرنوشتی جز اطاعت یا شورش برای فرد و جامعه قائل نیستند.
امّا میتوان بنیاد دیگری هم برای زندگی قائل بود و تجمّع انسانها را در کنار هم به عامل دیگری مربوط دانست؛ پیوندی که قرنها در ایران، میان مردمان برقرار بوده و زندگی ایرانی را شکل داده است، یعنی میهمانی. به قول آیتالله شاهآبادی، ضیافت، سیاست الهیه است در تحصیل سیاست اخوّت و احداث الفت. مهمانی همینطور از سر تصادف و اتّفاقی در زمین پیدا نشده در مسیر تکامل نوع، تا ضامن بقای انسان باشد؛ بلکه از عالم بالا آمده تا انس و الفت میان ما بپراکند. در مهمانی است که ما برادر میشویم و خواهری میکنیم. در ادیان سامی، مهمانی از پدر ایمان، ابراهیم، به ارث رسیده تا هیچ ترتیب و آدابی نجوییم در گعده و «حضور و وجود» ما بر «چگونگی و چیستی»مان مقدّم باشد. میهمانی همۀ مرزهای فرقهای و فکری را درمینوردد و انسانها را با قلبهایی گشوده رو به یکدیگر مینشاند. میهمانی بنیادی است برای حفظ زندگی و تجمیع گروههای رنگارنگ بشری در شاکلهای واحد. این بنیاد زندگی، برخلاف موارد قبل، از اساس معنوی است، هرچند صورتی مادی دارد. اتّحاد مادّه و معنا در ضیافت، ماهیت توحیدی آن را نمایش میدهد که همانا عامل وحدتبخش کثرات بر سر سفره است. میهمانی در ظاهر، جایی است برای آرامش و سکون که با حضور صفا و صمیمیت حقیقتاً هم سکینهبخش و آرامکننده خواهد بود، امّا این ظاهر آرام و ساکن نباید عمق متحرّک و باطن پیشروندۀ آن را از نگاه ما مخفی بدارد. بر خلاف آنچه ما تصوّر میکنیم، بسیاری از گشایشهای بزرگ در همین میهمانیها اتّفاق میافتد و نطفۀ بسیاری از تصمیمات اساسی و حیاتی، در ضیافتها بسته میشود. معمولاً مهمان بودن، خود پردهای میشود تا ما کمتر خود مهمانی را بببینم. پویایی و پیشرفتی که از دل آرامش و سکون برمیخیزد، میهمانی را به جامع اضداد زندگی انسانی مبدّل کرده است.
در میان آثار داستانی ایران معاصر، جز سووشون سیمین دانشور، کمتر اثری را میتوان یافت که این بنیاد معنوی جامعۀ ایرانی را به درستی نمایش داده باشد. پیرنگ در رمان سووشون در بنیاد خویش با دیگر رمانهای فارسی متفاوت است. میهمانی مهمترین فرم شکلدهنده به زندگی ایرانیان در رمان سووشون است. اکثر تصمیمات مهم در همین مهمانیها گرفته میشود و کنشها از دل این تجمّعات بیرون میآید. این آرامش در عین پویایی، پیشبرندۀ رمان است و حوادث بزرگ را شکل میدهد. جالب آنکه حرکت فردی شخصیت «زری» کاملاً در مسیر تعالی معنوی و استقرار فضیلتهای انسانی است. از خلال همین دیدارهاست که زری از پوستۀ منافع و خواستههای فردی بیرون میآید و به دیگران فراتر از طبقات و احتیاجات توجّه میکند. نسل بعدی و آیندۀ جامعه هم در همین ارتباطات پیرامون زری میبالد و روح حماسیِ زیر بار ظلم نرفتن، در او تقویت میشود. این ساختار بیسازمان، و این آرامِ رونده، که متضادها را در خود جمع کرده و تناقضها را بر دوش میکشد، محور خلق و رشد حوادث در سووشون است که بدون تغییرات ناگهانی، شخص را به فولادی آبدیده در کوران وقایع سخت بدل میکند و عطوفت و رحم را کنار قوّت و ضربهناپذیری مینشاند تا خسرو نیز همانند پدر، بر راه جوانمردی پا بگذارد و سرنوشت دیگران به دغدغۀ اوّل زندگی او تبدیل شود. در این رمان، فتوّت همزاد و قرین میهمانی است که هر دوی آنها، سازندۀ ظاهر و حافظ باطن به شمار میروند. جوانمردی «یوسف» از لطف و میهماننوازی «زری» جدا نیست و پس از رفتن شوهر، همین پیوندهای شکلگرفته بر خوان گستردۀ خانۀ زری است که زمینۀ ساخته شدن خسروی جوانمرد و مبارز را ایجاد میکند. این دوگانۀ جوانمردی-میهمانداری، بازتابی از همان است که آیتالله شاهآبادی «سیاست الهیه» نامیده است. در این نگاه، فارغ از این که چه کسانی در راه معنویت قدم برمیدارند و چه کسانی در محدودۀ مادّه گیر کردهاند و جدا از این که سالکان به چه معناهایی توجّه دارند و چه را میجویند، اساس زندگی بر معنا و محبّت قرار گرفته است و تجمع انسانها اینچنین قوام پیدا میکند. ضیافت و فتوّت، مایۀ وحدت کثرات و شکلدهندۀ جامعۀ معناگرای ایرانی بوده است و میتواند بنیاد زندگی ما در آینده را نیز بسازد، همانطور که سیمین دانشور در سووشون نشان داده و آرزو کرده است.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.