شهرستان ادب: به مناسبت روز درگذشت «ژول ورن» نویسندۀ مشهور فرانسوی، یادداشتی از محسن خیابانی میخوانیم که در آن به بعد ماجراجویانۀ داستانهای او پرداخته است.
وقتی از نویسندگان بزرگ قرن نوزدهم حرف میزنیم، فکر اکثر افراد ادبدوست، سمت امثال تولستوی، داستایوسکی، ویکتور هوگو، چارلز دیکنز، جین آستین، خواهران برونته و... میرود امّا کمتر کسی از «ژول ورن» یادی میکند. با شنیدن نام او، بیشتر «پدر ادبیات علمیخیالی» برایمان تداعی میشود، چیزی در این مایهها که «نویسندۀ بدی نیست ولی خیلی هم نباید جدّیاش گرفت!»
از نظر ترجمه شدن آثار به زبانهای گوناگون، «ژول ورن» بعد از «آگاتا کریستی» در رتبۀ دوم نویسندگان و بعد از «شکسپیر» و «آگاتا کریستی» در رتبۀ سوم ادیبان میایستد. ورن از همان ابتدا علاوه بر بزرگسالان، بین نوجوانان هم طرفداران پروپاقرصی داشته است ولی در کشور ما عموماً برچسب «نویسندۀ نوجوانان» نگاهی تحقیرآمیز را در خود نهفته دارد. طبیعتاً او با حدود 80 اثر، همیشه در بهترین سطح ممکن ظاهر نشده است ولی برخی رمانهایش مثل «بیست هزار فرسنگ زیر دریاها» و «میشل استروگوف» ارزشهایی غیرقابلانکار دارند. دست کم گرفتن ورن در ایران، تا حدودی به این برمیگردد که غالباً متون تلخیصشدۀ آثار او به فارسی ترجمه شدهاند و متأسّفانه به ندرت مترجمان توانمند سراغ آنها رفتهاند. نتیجه انبوهی از کتابهای سرهمبندی شده با نثر سست و ویراستاری ضعیف بوده که داوری درست دربارۀ او را غیرممکن کردهاند.
حقوقدانی که نویسنده شد
ژول ورن سال 1828 در شهر بندری نانت فرانسه در خانوادهای مرفّه به دنیا آمد. 11 ساله بود که اوّلین سفر دریاییاش را به مقصد هند تجربه کرد. علاقۀ او به سفر، بعدها در تمامی داستانهایش متبلور شد و تمرکز ویژهای روی سفر دریایی داشت. ورن تحت فشار پدرش به تحصیل در رشتۀ حقوق مجبور شد ولی به شکلی مخفیانه، به تلاشهایش در زمینۀ ادبیات ادامه داد. او قبل از نوشتن داستان، به شعر و نمایشنامه پرداخت و البتّه در شعر به توفیقی نرسید. در 1848 از طریق یکی از عموهایش با «الکساندر دومای پدر» آشنا شد. به واسطۀ دومای پدر، چند اثرش به سالنهای نمایش راه پیدا میکنند و دوستیای عمیق بین دو نویسنده شکل میگیرد. مشهور است که «دومای پسر» در نامهای به ژول ورن نوشته: «تو بیش از من، فرزند پدرم هستی!»
امّا نقطۀ عطف زندگی نویسنده در سال 1862 و آشنایی با ناشری به نام «پیر-ژول هتزل» رقم میخورد. هتزل صرفاً ناشری ساده برای این نویسنده نبود، بلکه تسلّطی آشکار بر آثار او داشت. اصلاً ورن که به شدّت درگیر ادبیات نمایشی بود، چندان به داستاننویسی فکر نمیکرد ولی با تحریک «هتزل» تصمیم گرفت شانسش را در داستانهای ماجراجویانه با محوریت سفر امتحان کند. اوّلین رمانش (پنج هفته در بالن) به موفّقیتی عظیم دست یافت. سه رمان بعدی (ماجراهای کاپیتان هارتاس/1864، سفر به اعماق زمین/1864 و از زمین تا ماه/ 1865) او را به شهرتی جهانی رساندند و «هتزل» عنوان کلّی «سفرهای شگفتانگیز» را بر آنها نهاد. این ناشر به ژول ورن اجازه نمیداد که داستانهای ماجراجویی و علمی-خیالی تاریک بنویسد. به همین دلیل در داستانهای که پس از مرگ هتزل (1886) چاپ شد، کمتر اثری از خوشبینی کتابهای پیشین ورن وجود دارد.
«پاریس در قرت بیستم/1994» آخرین کتاب منتشرشده از ژول ورن است، 131 سال پس از تاریخ نگارشش و 89 سال پس از فوت نویسنده. وقایع داستان در پاریس 1960 و حول سرگذشت تراژیک یک جوان آرمانگرا میگذرد. زندگی در آسمانخراشهای شیشهای و فولادی، خودروهای گازی، قطارهای تندرو، دستگاههای فکس، ماشینحسابها و وجود یک شبکۀ جهانی ارتباطات از جمله پیشبینیهای کتاب هستند که به وقوع پیوستهاند.
مشتی نمونهی خروار
مقایسۀ اثر «از زمین تا ماه» با دنبالهاش «دور ماه» میتواند به خوبی بیانگیر نقاط قوّت و ضعف ژول ورن باشد. «از زمین تا ماه» به تلاشهای عدّهای از دانشمندان اسلحهساز آمریکایی میپردازد که تصمیم میگیرند گلولهای غولآسا را به سمت ماه شلّیک کنند. برخی از مسائل علمی مطرحشده در کتاب (همچون دیگر آثار نویسنده) امروزه از حیّز انتفاع ساقط شدهاند امّا نباید فراموش کرد آنچه که در آثار ورن میخوانیم، در واقع بخش مهمّی از فرضیات و مباحث دانشمندان عصر او را بازتاب میدهد. جزئیات علمی به کار رفته در «از زمین تا ماه» اگرچه حیرتانگیزند ولی روایتگری ضعیف در بخش اعظم کتاب، برخی فصول را عملاً به جزوهای درسی تبدیل کردهاند. از طرف دیگر، داستان تا نیمهها فاقد یک شخصیت محوری دوستداشتنی است. حتّی «باربیکین» و «نیکول» که بعدها به شخصیتهای محوری اثر تبدیل میشوند، طی چند فصل، صرفاً در حدّ دو تیپ نه چندان جذّاب باقی میمانند. در مجموع نیمۀ اول «از زمین تا ماه» جزو ضعیفترین فرازهای کتابهای ژول ورن محسوب میشود.
با ورود یک فرانسوی ماجراجو و سرخوش به نام «میشل آردان» داستان جان میگیرد و قدرت نویسنده نمایان میشود. آردان با وجود باهوش بودنش، بر عکس دانشمندان داستان، عقلی محاسبهگر (به معنای حقیقی و استعاری) ندارد. او با روحیۀ ماجراجویش، تغییراتی مبنایی در داستان ایجاد میکند و کارکرد گلوله را به چیزی شبیه سفینۀ فضایی سرنشیندار تغییر میدهد.
طنز ژول ورن در متن کامل «از زمین تا ماه» تشخّص ویژهای دارد، طنزی که در متن خلاصۀ این کتاب و سایر آثار نویسنده، از دست میرود. مثلاً در بخشهای مربوط به تجمّعات اسلحهسازان آمریکایی، نویسنده با لحنی نیشدار، آنها را مورد انتقاد قرار میدهد. اسلحهسازانی که نه از جنگ، بلکه از صلح ناراحت میشوند(!) و برایشان هیچ اهمّیتی ندارد که اختراعاتشان چه فجایعی میآفریند و اصلاً فکر شلّیک گلوله به ماه از آنجا به ذهنشان میرسد که مدّتی است جنگی درنگرفته و اسلحهسازان محترم نمیدانند به کجا شلّیک کنند!
داستان «از زمین تا ماه» با وضعیتی معلّق (برای بیننده و سه شخصیت اصلیش) پایان مییابد و انتظار دنبالهای را در مخاطبان برمیانگیزد. امّا ورن دو کتاب مهمّ دیگرش («فرزندان ناخدا گرانت» و «بیست هزار فرسنگ زیر دریا») را مینویسد و سپس در سال 1870 با رمان «دور ماه» سرنوشت «باربیکین»، «نیکول» و «آردان» را پیگیری میکند؛ دنبالهای که به مراتب پختهتر از اثر اوّل ظاهر میشود و بیمعطّلی ادامۀ ماجراها را نقل میکند. از همان اوّل، ما سه شخصیت اصلی داریم که تشابهات و تفاوتهایشان با یکدیگر مشخّص است. حضور میشل آردان در سرتاسر داستان باعث شده تا بسیاری از اطّلاعات علمی به شکلی هوشمندانه از طریق پرسشهای او و پاسخهای دو همسفرش به خواننده ارائه گردند. البتّه کتاب فصلهایی دارد که صرفاً به ارائۀ اطّلاعات علمی اختصاص دارند و ماجرایی را روایت نمیکنند ولی این جزئیات علمی، حکم زنگ تفریحی را دارند که بین حوادث مهیّج این مسافران گلولهنشین قرار میگیرند.
همۀ داستانهای ژول ورن علمی-خیالی نیستند امّا تمامیشان ماجراجویانه و مبتنی بر سفرند. در داستانهای علمی-خیالی نویسنده، باز هم عناصر ماجراجویانه غلبه دارند. اگرچه بسیاری از پیشبینیهای تکنولوژیکِ داستانهای او، در آینده به وقوع پیوستهاند امّا اهمّیت ورن بهعنوان نویسندۀ ادبیات علمی-خیالی بیشتر از پیشبینیهای درست و حتّی ارائۀ شیرین نظریات علمی در قالب داستان، به تقویت خیالپروری و ایجاد شوریدگی در خوانندگان -جهت اختراع و اکتشاف- بازمیگردد.
فرازی از «دور ماه» کارکردی بنیادین در شناخت ژول ورن و نگاهش به ادبیات علمی-خیالی دارد. در این فراز، «باربیکین» و «نیکول» مشغول بحثی داغ دربارۀ مسیر حرکت گلوله میشوند. اینکه آیا از «منحنی هذلولی» تبعیت میکند یا «منحنی سهمی». اگر شما هم مثل آردان فرق دو منحنی ذکرشده را نمیدانید، هیچ عبیبی ندارد. آردان که در نهایت از بحثهای دو دانشمند سردرنمیآورد، میپرسد که با طی کردن هر یک از این دو منحنی از کجا سردرمیآورند؟ و دانشمندان به او جواب میدهند: ناکجا! یعنی در هر دو صورت، گلوله به مقصد مورد نظرشان نمیرسد! آردان میگوید: «هه! دانشمندانمان را باش! دلم به حالتان میسوزد! آخر وقتی قرار است سر از ناکجا درآوریم، این همه بحث دربارۀ سهمی و هذلولی دیگر برای چیست؟»* البتّه که برای نویسنده، مسائل علمی اهمّیت دارند امّا شجاعت، جنون و ماجراجویی در اولویت قرار میگیرند. در واقع، ما بین سه شخصیت اصلی، طرف آردان را میگیریم و ورن تمامی داستانهایش را به نحوی مینوشت که توجّه خواننده نه لزوماً به افراد اَعلَم، بلکه به افراد شجاعتر مایل شود. شاید چکیدۀ کلّ آثار او این باشد که «سر جنون سلامت!» به عبارتی دیگر، جانمایۀ تمامی سفرهای آثار «ورن» در این بیت حسین منزوی خلاصه شده:
«چه غم که عشق به جایی رسید یا نرسید
که آنچه زنده و زیباست، نفس این سفر است»
ژول ورن و سینما
آثار ژول ورن سرشار از خیال و تصویرند و زمینۀ خوبی برای اقتباسهای سینمایی فراهم میکنند، اگرچه کمتر فیلم شاخصی از روی آنها ساخته شده است. سینما از سالهای آغازینش به داستانهای ورن توجّه نشان داد و چون بصری کردن آنها، نیازی آشکار به طرّاحی صحنه و لباس میطلبد، اقتباسهای صورت گرفته از آثار ورن، نقشی مبنایی در شکلگیری مفهوم «میزانسن» ایفا کردهاند. «ژرژ ملیس» از بنیانگذاران میزانسن در سینما، چند فیلم از روی آثار ورن اقتباس کرده که مشهورترینشان «سفر به ماه، 1902» است. تصویر گلولهای که در چشم ماه فرو رفته، امروزه به تصویری یگانه برای معرّفی ژانر علمی-خیالی تبدیل شده است.
بین کتابهای ورن، مواردی مثل «اشعۀ سبز/ 1882) با حال و هوایی زنانه و عاشقانه هم وجود دارد ولی او عمدۀ داستانهایش را بدون حضور محوری زنان و خالی از مفهوم جنسیت مینوشت. امّا در برگردان به هنر هفتم، اغلب سینماگران سعی کردهاند شخصیتی زن و یک ماجرای عاشقانه را به آثار او اضافه کنند که نتیجه غالباً خوب از آب درنیامده است.
«دور دنیا در هشتاد روز/ جان فارو و مایکل اندرسون/ 1956» یکی از اقتباسهای موفّق از آثار ورن محسوب میشود که به دریافت پنج اسکار از جمله بهترین فیلم و فیلمنامۀ اقتباسی نائل شد. با وجود کهنه شدن جلوههای ویژه، ذوقی که در طرّاحی هنری این فیلم به کار رفته شده، در کنار تیم بازیگری قوی، از آن، اثری تماشایی ساخته است. در مجموع «دور دنیا در هشتاد روز/1872» از جهت تعداد و کیفیت اقتباسها جزو آثار خوششانس نویسنده در سینما محسوب میشود. از دیگر کتابهای ورن که بارها به زبان تصویر ترجمه شدهاند، میتوان به «میشل استروگف»، «سفر به اعماق زمین»، «جزیرۀ اسرارآمیز» و «بیست هزار فرسنگ زیر دریا» اشاره کرد.
رؤیا را پایانی نیست
بعضیها معتقدند که دوران اوج ژول ورن سپری شده و دیگر کتابهایش مثل دهۀ شصت با آن طرّاحی جلد «صادق صندوقی» محبوب نیستند.** امّا در سالهای اخیر، متن کامل برخی از آثار برجستۀ او با ترجمه و ویراستاری خوب عرضه شده و دوباره شاهد موجی ملایم از علاقهمندی به ورن بین بزرگسالان و نوجوانان هستیم. این نویسنده اگر صرفاً روی مباحث علمی دست میگذاشت، شاید تا به امروز فراموش شده بود. نویسندگان ادبیات علمی-خیالی معمولاً با رفتن سراغ مضامین فلسفی ماندگار میشوند ولی ماندگاری ژول ورن ربطی به مضامین فلسفی رقیق داستانهایش ندارد. هیچ نویسندهای در طول تاریخ به اندازۀ او نتوانسته نیاز انسان به سفر و ماجراجویی را سیراب کند. دست گذاشتن روی همین نیاز همیشگی، راز ماندگاری او بوده است.