شهرستان ادب: هنری فیلدینگ نویسندۀ بزرگ اهل بریتانیاست که در جهان ادبیات با اثر مشهورش «سرگذشت تام جونز کودک سرراهی» شناخته میشود. در ادامه یادداشت محسن خیابانی را بر ابن رمان بلند فیلدینگ با هم میخوانیم.
«از قدیم گفتهاند جنگ اوّل به از صلح آخر. پس روی سخن من با شما خوانندۀ محترم است: اگر حوصله و مجال ادبیات کلاسیک را ندارید، هرگز سراغی از «سرگذشت تام جونز کودک سرراهی» نگیرید ولی اگر شما را حالی و مجالی هست، نباید در خواندن این کتاب درنگ نمایید.»
پاراگراف بالا را که ملاحظه کردید؟ جناب هنری فیلدینگ در خیلی از بخشهای اثرش با رویکردی اینچنینی، رک و پوستکنده با شما حرف میزند. پس میخواهید قید این گوهر ادبی را بزنید؟ باید بگویم همچون مثنوی معنوی مولانا در ادبیات کشور خودمان که توضیح صریح و بیپردۀ تفکّرات و احساسات خالق اثر، جزئی جداییناپذیر از متن محسوب میشود، در سرگذشت تام جونز کودک سر راهی، حرفهای هنری فیلدینگ که بارها بیواسطه به خواننده گفته میشود، نه تنها حاشیهروی نبوده، بلکه خود متن است، درست مثل ماجراهای داستان و به همان اندازه دلنشین و نغز.
خلاصۀ داستان: نیمۀ اوّل قرن هجدهم، انگلستان. نوزادی در خانۀ ارباب آلورتی پیدا میشود. آلورتی سرپرستی کودک سرراهی را بر عهده میگیرد، نام تام جونز را برایش برمیگزیند و او را در کنار خواهرزادهاش بلایفیل بزرگ میکند. وقتی بین تام جونز و سوفیا (دختر ارباب همسایۀ آقای آلورتی) علاقهای دوطرفه شکل میگیرد، دردسرهایی فراوان برای این دو عاشق دلخسته آغاز میشود...
«سرگذشت تام جونز کودک سرراهی» از مهمترین رمانهای کلاسیک انگلستان و البتّه جهان در قرن هجدهم محسوب میشود. با خواندن این کتاب، تا حدّ زیادی از اوضاع انگلستان قرن هفدهم و هجدهم با طبقات مختلف اجتماعی و فرهنگیاش مطّلع میشویم. حدود یکسوم ابتدایی داستان در مناطق روستایی میگذرد. در این بخش، مناسبات بین اربابان و افراد و خانوادههای تحت سرپرستیشان تشریح میشود. در یکسوم میانی، نویسنده دست خواننده را گرفته و به سفری جادّهای میبرد تا با طیف وسیعتری از مردمان انگلستان آن زمان، آشنا شود: نظامیان، معترضان و آشوبگران، مهمانخانهداران و... . در یکسوم انتهایی، داستان وارد لندن میشود و اوج تسلّط نویسنده در تشریح روح و روان شخصیتها در جامعۀ هزاررنگ این شهر، دیده میشود. سه بخشی بودن داستان، کمک زیادی بوده تا فیلدینگ به شیطنتهای خاصّ خودش دست بزند. چون هر یک از بخشها، شخصیتها و حال و هوای مخصوص به خود را دارد و نویسنده هم متناسب با هر یک، شوخیها و تفسیرهای خودش از جهان را به خواننده منتقل میکند.
رمان از 18 کتاب تشکیل شده که هر یک شامل چندین فصل میشود. کوتاه بودن فصلها کمکی است تا خواننده حتّی اگر وقت زیادی نداشته باشد، با گذاشتن 20 دقیقه تا یک ساعت در هر روز، بتواند چندین فصل از کتاب را بخواند. همینجا باید خاطرنشان کرد، احمد کریمی حکّاک با ترجمهای روان و نثری سالم، در حفظ جذّابیت و ادبیت رمان سنگ تمام گذاشته است. او را نباید با مترجم مشهور دیگر با اسمی مشابه یعنی احمد کریمی (از جمله مترجمان ناطور دشت) اشتباه گرفت. کریمی حکّاک را عمدتاً به خاطر ترجمههایش از اشعار پابلو نرودا و کتابهای پژوهشی ادبی به یاد میآورند و سرگذشت تام جونز کودک سرراهی، تنها اثر داستانیای است که ترجمه کرده و تأثیر مثبت دیگر فعّالیتهای ادبی مترجم، در جایجای این کتاب احساس میشود.
حدود 90 صفحه (دو کتاب اوّل) طول میکشد تا شخصیت اصلی یعنی تام جونز، به شکلی جدّی وارد ماجراها بشود. در نگاه اوّل، این تعداد صفحه زیاد به نظر میآید ولی نویسنده از کاشتههایش در دو فصل ابتدایی، در ادامه آشکار و پنهان برداشت میکند. مثلاً لذّت بردن از پایانبندی کتاب یا درک درست شخصیت بلایفیل (با توجّه به منش پدر او) و ارباب آلورتی، تا حدّی به همین بخشهای اوّلیه برمیگردد. امّا داستان با گذر از فصول اوّلیه به سرعت روی غلتک میافتد و بر ریل جذّابیت به پیش میرود. برخی صاحبنظران معتقدند در طول داستان، باید شخصیت یا شخصیتها تغییر کنند امّا تغییرات تام جونز در سیر ماجراهای این رمان زیاد نیست. در عوض با قرار دادن او در آزمونهای گوناگون، جنبههای دیگری از خلقیات او و پیامد اعمالش بر خواننده هویدا میشود. سوفیا، دیگر قهرمان کتاب است و شاید تنها شخصیت بینقص اثر باشد. کنشگر بودن او در برابر مصائب در کنار احترام و محبّت بسیار به پدرش، بازنمایی بخشی از زنان جامعۀ انگلستان در زمانۀ رخدادهای اثر است.
فیلدینگ به دفعات از عنصر سوءتفاهم برای گرهافکنی درداستانش استفاده میکند. انسانها از نگاه فیلدینگ چنان بر پیشفرضهایشان در شناخت جهان و انسانهایش تکیه کردهاند که از دریافت حقیقت بازماندهاند. نخستین سوءتفاهم بزرگ داستان جایی اتّفاق میافتد که عمّهسوفیا طیّ موقعیتی که سوفیا، بلایفیل و تام جونز در آن حضور دارند و رفتارهای سوفیا مبیّن علاقۀ او به تام جونز است، گمان میبرد که سوفیا به بلایفیل علاقه دارد، فقط به خاطر این پیشفرض که سوفیای پولدار و بااصل و نسب طبیعتاً نباید حماقت کند و عاشق تام جونز سرراهی بشود.
تا نوشتهام دربارۀ تام جونز زیاد طولانی نشده، آمادۀ خداحافظی از شما میشوم. حرف آخر اینکه کریمی حکّاک مقدّمهای حدوداً 30 صفحهای برای کتاب تدارک دیده که بسیار خواندنی و راهگشاست ولی همانگونه که خود مترجم قید کرده، باید بعد از پایان داستان خوانده شود. چون در مقدّمه بارها به متن اثر ارجاع داده میشود. البتّه در خوانش دوم باید اوّل مقدمه را بخوانید. تعجب میکنید که دربارۀ چنین رمان قطوری از خوانش دوم صحبت میکنم؟ خیالتان راحت! این کتابی نیست که دلتان به یک بار خواندنش رضایت بدهد. یک بار امتحان کنید تا مشتری شوید!