موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از محمدامین اکبری

شنیتسلرخوانی | راهنمای مطالعۀ آثار آرتور شنیتسلر، نویسندۀ اتریشی

30 خرداد 1401 20:00 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
شنیتسلرخوانی | راهنمای مطالعۀ آثار آرتور شنیتسلر، نویسندۀ اتریشی

شهرستان ادب: شنیتسلر نویسندۀ مشهور اتریشی است که نام او در سطح جهان با آثار فاخرش بر سر زبان‌هاست. محمدامین اکبری، در یادداشت زیر بنا دارد با ارائۀ توضیحاتی دربارۀ آثار ترجمه‌شدۀ شنیتسلر و پیشنهاد ترتیب مطالعاتی، راه خوانش آثار این نویسندۀ بزرگ را برای علاقه‌مندان به ادبیات داستانی هموار کند.

 

آرتور شنیتسلر، نویسنده و روان‌پزشک اتریشی، نامی است که در چند سال اخیر، بیش از پیش به مخاطبان فارسی‌زبان شناسانده شده است و آثارش مورد استقبال قرار گرفته و هر کدام به چاپ‌های متعدّد رسیده است. شنیتسلر را در عالم ادبیات و داستان‌نویسی، همتای زیگموند فروید -روانشناس شهیر اتریشی- در عالم روان‌شناسی می‌دانند و مشهور است که فروید در نامه‌ای خطاب به او، ضمن تأیید این شباهت می‌نویسد: «شما به گونه‌ای شهودی-البتّه در اصل از طریق مکاشفۀ ظریف در روحیات خود- به تمام آن دانشی دست یافته‌اید که من با کار طاقت‌فرسا روی دیگران کشف کرده‌ام.»1 ارادت فروید به شنیتسلر و اعتقادی که به آثار او داشته، به حدّی بوده که در جای دیگری در توجیه تمایل نداشتن به دیدار با این نویسندۀ اتریشی (این دو علاوه بر اینکه تحصیلات مشترکی داشتند، هر دو در وین زندگی می‌کردند) می‌نویسد: «قصد دارم نزد شما به مطلبی اعتراف کنم، اعترافی که شما بزرگوارانه آن را پیش خود نگه می‌دارید و به خاطر رعایت حال من، آن ‌را با هیچ دوست یا بیگانه‌ای در میان نمی‌گذارید. من چه بسیار از خود پرسیده‌ام راستی چرا در طول این همه سال سعی نکرده‌ام به دیدار شما بیایم و با شما گفتگو کنم؟ به گمانم پاسخ این پرسش در اعترافی نهفته است که برای من به شدّت جنبۀ خصوصی دارد. منظورم این است که من به علّت نوعی ترس از روبه‌رو شدن با بدل خودم از دیدن شما احتراز کرده‌ام. البتّه نه اینکه من معمولاً به‌آسانی تمایل داشته باشم خود را با دیگری یکی فرض کنم یا احیاناً بخواهم تفاوت استعدادی را نادیده بگیرم که شما را از من متمایز می‌کند، نه. با این همه هر بار با عمیق شدن در آثار زیبای شما، به نظرم می‌رسد که در پس ظاهر شاعرانۀ آن‌ها، آن ملزومات، علایق و استنتاج‌هایی را می‌بینم که در وجود خود سراغ داشتم... تمام این چیزها مرا سرشار از حسّ آشنایی می‌کند.»2

هدف از نقل این دو قسمت از نامۀ فروید به شنیتسلر، بیان عظمت این نویسندۀ اتریشی بود که نسبت به دیگر نویسندگان اروپایی، بسیار دیر به فارسی‌زبانان معرّفی شد، هرچند در همین مدّت کوتاه نیز عدّۀ زیادی به طرفداران پروپاقرص او بدل شده‌اند و هرکتابی را که از او ترجمه و منتشر می‌شود، تهیّه و به دیگران معرّفی می‌کنند. به تازگی نیز کتابی با عنوان «خانم بئاته و پسرش» با ترجمة علی‌اصغر حدّاد -مترجم خوش‌نام ادبیات آلمانی-  منتشر شده است که به این بهانه مناسب دیدم که آثار منتشرشده از شنیتسلر به زبان فارسی را معرّفی کنم و در ضمن، برای هر چه بهتر آشنا شدن مخاطب با او، نظم و ترتیب مطالعۀ این آثار را متذکّر شوم، به امید آنکه راه‌گشا باشد.

 

1- مجموعه‌داستان «دیگری»

بهترین راه آشنایی با آرتور شنیتسلر و ورود به دنیای او، خواندن داستان‌های کوتاهش هست. در اصل، آثار او تشکیل‌شده از داستان‌های بلند (نوول‌ها) و داستان‌های کوتاه است و به گفتۀ علی‌اصغر حدّاد در پیش‌گفتار کتاب «بازی در سپیده‌دم و رؤیا» تنها سه رمان (آن‌هم نه‌چندان بلند) از شنیتسلر باقی‌مانده است3 که البتّه هیچ کدام تا به امروز ترجمه نشده‌اند و از آنجایی که شنیتسلر عادت داشته بسیاری از آثارش را بازنویسی و مضمون‌های مورد نظرش را طیّ سالیان، بسط و گسترش دهد، بسیاری از داستان‌های کوتاهش پیش‌نویسی از نوول‌ها، که شاهکارهای او هستند، محسوب می‌شود. حدّاد در پیش‌گفتار «بازی در سپیده‌دم و رؤیا» با ذکر مثال به بسط و گسترش ایده‌ها توسّط شنیتسلر در طول سالیان متعدّد اشاره می‌کند.4 البتّه این مورد به این معنا نیست که خواندن نوول‌ها، ما را از خواندن داستان‌های کوتاه بی‌نیاز می‌کند، بلکه در بین داستان‌های کوتاه، آثاری پیدا می‌شود که یگانه و بی‌بدیل‌ است و ذکر این نکته تنها به این خاطر بود که اهمّیت به ترتیب خواندن آثار شنیتسلر را متذکّر شوم.

باری، مجموعه‌داستان «دیگری» اوّل‌بار در سال 1394 به ترجمۀ علی‌اصغر حدّاد توسّط نشر ماهی منتشر شد. این مجموعه شامل 22 داستان کوتاه از این نویسنده اتریشی است و مضمون بیشتر آثار، همان دل‌مشغولی‌های روانشناختی شنیتسلر است که به وسواس‌ها و امیال درونی انسان‌ها که هر لحظه با آن دست‌به‌گریبانند، اختصاص دارد. داستان‌های «پرنس در سالن است»، «ثروت»، «نیکی؛ بی‌تظاهر و بی‌ریا»، «رقّاص یونانی» و «موفّقیت» از بهترین‌های این مجموعه‌اند.

 

2- «ستوان گوستل» و «مرده‌ها سکوت می‌کنند»

این دو داستان نسبتاً بلند در کتاب «مجموعة نامرئی» (مجموعة 45 داستان کوتاه از 26 نویسندۀ آلمانی زبان)5 با ترجمۀ علی‌اصغر حدّاد آمده است. البتّه «مرده‌ها سکوت می‌کنند» چندی بعد با همین ترجمه به صورت مجزّا در قالب کتاب‌های «تجربه‌های کوتاه» توسّط نشر چشمه منتشر شد ولی داستان «ستوان گوستل» چنان داستان مهم و جریان‌سازی است که پیشنهاد می‌شود حتماً کتاب «مجموعة نامرئی» را تهیه کنید و این داستان را بخوانید، ضمن اینکه از خواندن دیگر آثار گردآوری‌شده در این کتاب هم لذّت بسیاری خواهید برد و با نویسندگان خوب و کمتر‌شناخته‌شدة دیگری آشنا خواهید شد.

و امّا چرا «ستوان گوستل» داستان جریان‌سازی است؟ مهم‌ترین دلیلش شیوۀ روایت شنیتسلر است. او این داستان را از زبان دوم‌شخص روایت می‌کند. در واقع، این داستان مونولوگی بلند است که تا بیش از سی صفحه ادامه می‌یابد و به پایانی غیر قابل پیش‌بینی و تکان‌دهنده ختم می‌شود.

«مرده‌ها سکوت می‌کنند» هم داستان به‌یادماندنی و خوبی است. خیانت زن به شوهر دست‌مایة بسیاری از داستان‌های شنیتسلر است. او در هر کدام از این داستان‌ها، با رویکردی تازه و در بسیاری مواقع طنزگونه به این معضل رایج در اروپای قرن نوزدهم می‌پردازد. برای مثال داستان‌های «ارث»، «دیگری» و «آخرین نامة آندریاس تامایر» از کتاب «دیگری»، «دفترچه خاطرات ردگوندا» از کتاب «گریز به تاریکی» و داستان‌های «وداع» و «بیوه‌مرد» از کتاب «خانم بئاته و پسرش» در این گونه از آثار شنیتسلر جای می‌گیرند و در این بین «مرده‌ها سکوت می‌کنند» از همة این‌ها بهتر و قوی‌تر است.

 

3- «مردن»

شش سال بعد از اینکه نویسندۀ شهیر روس، لف تالستوی، آخرین شاهکار خود یعنی «مرگ ایوان ایلیچ» را منتشر کرد، آرتور شنیتسلرِ سی ساله اوّلین نوول خود را که یکی از بهترین آثار او نیز هست، منتشر کرد. شنیتسلر در «مردن» به همان موضوع و مضمونی که تالستوی در «مرگ ایوان ایلیچ» پرداخته، می‌پردازد. شخصیت اوّل داستان او نیز به مانند ایوان ایلیچ در معرض مرگی قریب‌الوقوع6 است. هرچند شنیتسلر در این داستان به پختگی تالستوی نرسیده است ولی داستانش حائز ویژگی‌هایی است که خود را به عنوان داستانی مستقل و خوب مطرح می‌کند. در «مرگ ایوان ایلیچ» تنها ایوانِ میانسال با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کند و دیگران نسبت به او و مرگش بی تفاوت هستند (که البتّه این نکتة مهمّ شاهکار تالستوی است) ولی در مردن نه تنها فلیکس جوان تحت‌تأثیر مرگ قریب‌الوقوع خود است، بلکه نامزدش ماری نیز دل‌نگران اوست و به نوعی با مرگ (مرگ دیگری) دست‌وپنجه نرم می‌کند.

این داستان بلند، اوّل‌بار در سال 1386 در مجموعه‌داستان «گریز به تاریکی» با ترجمۀ نسرین شیخ‌نیا (دانش‌پژوه) توسّط نشر ماهی منتشر شد و بعدها در سال 97 توسّط علی‌اصغر حداد به صورت کتابی مستقل باز هم توسّط نشر ماهی به چاپ رسید. بنده ترجمۀ آقای حداد را پیشنهاد می‌کنم، هرچند ترجمۀ خانم دانش‌پژوه هم خوب و خواندنی است.

 

4- «گریز به تاریکی و پنج داستان دیگر»

این کتاب شامل پنج داستان بلند: «گریز به تاریکی»، «مردن»، «مرده‌ها سکوت می‌کنند»، «جرونیموی کور و برادرش» و «فرولاین الزه» و یک داستان کوتاه که پیش از این هم به آن اشاره شد، یعنی «دفترچه خاطرات ردگوندا» است.

در مورد «مردن» و «مرده‌ها سکوت می‌کنند» توضیحاتی داده شد. در مورد سه نوول دیگر باید بگویم که هر سه جزو مهم‌ترین و بهترین آثار شنیتسلر هستند و او هر سه را در دوران پختگی خود نوشته است.

شنیتسلر در «گریز به تاریکی» ما را با یک بیمار روانی همراه می‌کند (شاید به یکی از بیماران شنیتسلر در دورۀ طبابت خود شبیه باشد)، او تا به آخر این فضای مالیخولیایی را که از ابتدا بر داستان حاکم است، حفظ می‌کند و با پایان‌بندی‌ای تکان‌دهنده‌ آن را تکمیل می‌کند (مثل بیشتر پایان‌بندی‌های آثار او). در «جرونیموی کور و برادرش» که اوّلین داستان ترجمه‌شده از شنیتسلر به زبان فارسی نیز هست و در سال 1310 با عنوان «کور و برادرش» به قلم «صادق هدایت» منتشر شد و بعدها در کتاب «نوشته‌های پراکنده» آمد، داستان نوازندۀ کور و دوره‌گردی را روایت می‌کند که به همراه برادرش به تکدّی‌گری مشغول است و در جریان یک سوءتفاهم، دیدی تازه نسبت به برادرش پیدا می‌کند. مضمون «جرونیموی کور و برادرش» از آن دست مضامینی است که در کمتر اثری از شنیتسلر تکرار شده است.

و امّا داستان آخر که عنوانش همان نام شخصیت اوّل داستان است، یعنی «فرولاین الزه»، به نظر بنده بهترین داستان این کتاب است؛ بهترین داستان در مجموعه‌ای که همۀ داستان‌هایش در تراز ادبی بالایی قرار دارد. شنیتسلر این داستان را در دهۀ پایانی عمر خود نوشت. او در یادداشت‌های روزانه‌اش به این نکته اشاره می‌کند که می‌خواهد داستان دیگری به سبک «ستوان گوستل» بنویسد، منتها این‌ بار شخصیت اوّل داستان، دختر نوجوانی باشد.7 «فرولاین اِلزه» مونولوگی‌ طولانی است با حجمی تقریباً دو برابر «ستوان گوستل»، ضمن اینکه شنیتسلر در این داستان نثر پخته‌تر و پرداخته‌تری پیدا کرده است. این داستان از مهم‌ترین آثار اوست که به مانند برخی دیگر از داستان‌هایش، بارها مورد اقتباس سینمایی قرار گرفته است.

 

5- بازی در سپیده‌دم و رؤیا

اگر بخواهیم از بین آثاری که از شنیتسلر به فارسی ترجمه شده است، بهترین کتاب را انتخاب کنیم، آن کتاب «بازی در سپیده‌دم و رؤیا» با ترجمۀ علی‌اصغر حدّاد است. این کتاب که مشتمل بر دو نوول «بازی در سپیده‌دم» و «رؤیا» است، در سال 1389 برای اوّلین بار توسّط انتشارات نیلوفر منتشر شد. هر دو داستان تقریباً هم‌حجم و در حدود صد صفحه‌ و هر دو مربوط به سال‌های پایانی عمر شنیتسلر است.

بن‌مایۀ اصلی«بازی در سپیده‌دم» به مانند داستان بلند «قمارباز» نوشتۀ داستایفسکی (دیگر نویسندۀ محبوب زیگموند فروید) دربارۀ قماربازی و اعتیاد به آن است. شنیتسلر پیش از این در داستان «ثروت»8 به این مضمون پرداخته بود ولی در «بازی در سپیده‌دم» به ماجرا شاخ و برگ می‌دهد و از زوایای مختلف به ماجرای برد و باخت می‌پردازد. از طرفی چون شخصیت اصلی به مانند شخصیت اصلی «ستوان گوستل» نظامی است، این داستان را فرا یاد می‌آورد و نشان از علاقۀ شنیتسلر به طبقۀ نظامیان و شناخت دقیق او از آن‌ها دارد.

«رؤیا» مشهورترین اثر شنیتسلر است، چرا که استنلی کوبریک (کارگردان مشهور سینما که به مانند شنیتسلر و فروید، یهودی اتریشی بود) دهه‌ها بعد از انتشار داستان، فیلمی سینمایی با اقتباس از آن ساخت و بار دیگر آن را بر سر زبان ها انداخت، آخرین فیلم او:‌ «چشمان کاملاً بسته»9. این داستان هم به مانند تعداد زیادی از داستان‌های شنیتسلر به روابط زناشویی اختصاص دارد. منتها برخلاف دیگر داستان‌هایش خیانتی صورت نمی‌گیرد. در «رؤیا» زوج داستان درگیر وسواسی فکری (ترس از خیانت دیگری به او و بالعکس) هستند و در ادامه به صورت موازی، اتّفاقاتی برای هر کدام می‌افتد که بیشتر به رؤیا شباهت دارد. اصل داستان از نسخۀ سینمایی‌اش قوی‌تر است، چرا که بسیاری از پنهان‌گویی‌های داستان، به خاطر ذات سینما عیان شده و از عمق و اعتبار اثر کاسته شده است.

 

6- خانم بئاته و پسرش

این داستان را می‌توان فرویدی‌ترین داستان شنیتسلر دانست. او در این اثر، زندگی بیوه‌زنی را روایت می‌کند که با پسر نوجوانش تنها زندگی می‌کند؛ پسری که او بسیار دوستش می‌دارد و نگران آیندۀ اوست. به مانند دیگر آثار شنیتسلر، شخصیت‌ها به جبر روزگار در شرایطی قرار می‌گیرند که سرنوشتی متفاوت از آنچه می‌اندیشیده‌اند، برایشان رقم می‌خورد و در طول داستان نسبت آن‌ها با دیگر شخصیت‌ها و محیط پیرامونی تغییر می‌کند. این رمان اوّلین بار در 1913 منتشر شد، چهل سال بعد سیمین دانشور -نویسندة بزرگ معاصر- آن را با زبان واسطه به فارسی برگرداند، البتّه با عنوان «بئاتریس». پس از آن در سال 1400 علی‌اصغر حدّاد، ترجمه‌ای جدید از این داستان بلند را به همراه دو داستان دیگر که پیش از این از آن‌ها یاد شد، با عنوان «خانم بئاته و پسرش» توسّط نشر ماهی به بازار کتاب عرضه کرد. ترجمۀ حدّاد به مراتب از ترجمۀ خانم دانشور بهتر است و بسیاری از مواردی را که خانم دانشور به روشنی ترجمه نکرده، حدّاد تصحیح کرده است.

 

7- شهرت دیرهنگام

و امّا آخرین کتابی که معرّفی می‌کنم و دیگر بعد از آن کتابی از شنیتسلر نیست که در بازار باشد و معرّفی نکرده باشم، داستان بلند «شهرت دیرهنگام» است. این کتاب را نه دیگر علی‌اصغر حدّاد ترجمه کرده و نه دیگر توسّط نشر ماهی منتشر شده است. «شهرت دیرهنگام» به ترجمۀ ناصر غیاثی را نشر چشمه به بازار کتاب عرضه کرده است. این رمان سرنوشت عجیبی داشته و نشر دیرهنگامی پیدا کرده است. «شهرت دیرهنگام» صدوبیست سال بعد از نگارش برای اوّلین بار در سال 2014 منتشر شد. این کتاب منتشرنشده در بایگانی آثار شنیتسلر در دانشگاه فرایبورگ پیدا و پس از آن منتشر شد10 و چند ماه بعد به فارسی ترجمه و منتشر شد. شنیتسلر این داستان را در سال‌های جوانی نوشت ولی هیچ وقت آن را منتشر نکرد، هرچند آن را اثر قابلی می‌دانست. این داستان فضایی متفاوت از دیگر آثار او دارد و به لحاظ مضمونی، داستان کوتاه «دوست من اوپسیلون»11 را فرا یاد می آورد. داستان درباره شاعری اتریشی است که در دوران کهنسالی بین شاعران انجمن «وین جوان»12 به شهرت می‌رسد. داستان لحنی طنّازانه و در عین حال گزنده دارد، در واقع شنیتسلر موقعیت این شاعر کهنسال را بهانه می‌کند تا مناسبات رایج در انجمن‌های ادبی را به ریشخند بگیرد. داستان پرداخت خاصّی ندارد. به همین خاطر به عنوان پیشنهاد آخر مطرح شد ولی به هر رو، خواندنش خالی از لطف نیست.

 

پانویس‌ها:

1- از متن مصاحبۀ علی‌اصغر حدّاد (مترجم بیشترینه آثار شنیتسلر) با روزنامۀ شرق در تاریخ 1/04/1394.

2- همان.

3- بازی در سپیده‌دم و رؤیا، آرتور شنیتسلر، ترجمۀ علی‌اصغر حدّاد، انتشارات نیلوفر، صفحۀ 7 .

4- همان، صفحۀ 9.

5- منتشرشده توسّط نشر ماهی.

6- عنون اوّلیۀ داستان «مرگ قریب‌الوقوع» بوده است (به نقل از پیشگفتار کتاب «گریز به تاریکی» نوشته نسرین شیخ‌نیا). البتّه عنوان «مردن» که با توجّه به داستان، مفهوم استمراری بودن مرگ را می‌رساند و به زندگی در سایۀ مرگ اشاره دارد، عنوان هوشمندانه‌تری است. به قول بیدل شاعر بزرگ فارسی‌زبان: «در این غمکده کس ممیراد یا رب/ به مرگی که بی دوستان زیستم من».

7- به نقل از پیش‌گفتار مترجم، صفحۀ 15، نشر ماهی. خانم نسرین شیخ‌نیا در این یادداشت تحلیل‌های بسیارخوبی درباره آثار شنیتسلر دارند ولی متأسّفانه به مانند اکثر قریب به اتّفاق مترجمان ما «پس‌گفتار» را با «پیش‌گفتار» اشتباه گرفته‌اند. در واقع، این یادداشت باید آخر کتاب می‌آمد.

8- دیگری، آرتور شنیتسلر، به ترجمۀ علی‌اصغر حدّاد، صفحۀ 61، انتشارات ماهی.

9- Eyes Wide Shut

10-به نقل از یادداشت مترجم، شهرتِ دیرهنگام، صفحۀ 5، نشر چشمه.

11- دیگری، آرتور شنیتسلر، به ترجمه علی‌اصغر حداد، صفحه 39، نشر ماهی.

12- انجمنی که خود شنیتسلر و دیگر نویسندگان معروف وین مثا اشتفان تسوایگ از اعضای آن بودند.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • شنیتسلرخوانی | راهنمای مطالعۀ آثار آرتور شنیتسلر، نویسندۀ اتریشی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.