موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
دربارۀ اثر سترگ محمدحسن شهسواری

رؤیای یکپارچگی | یادداشتی از محمّدقائم خانی پیرامون «ایرانشهر»

29 شهریور 1401 12:00 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
رؤیای یکپارچگی | یادداشتی از محمّدقائم خانی پیرامون «ایرانشهر»

شهرستان ادب: به مناسبت آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، یادداشتی می‌خوانیم از محمّدقائم خانی که اختصاص دارد به یکی از مهم‌ترین کتاب‌های دفاع مقدّس به نام «ایرانشهر» که توسّط نشر شهرستان ادب به چاپ رسیده است. این رمان، بناست ادامه‌دار باشد و تا کنون 5 جلد از آن روانۀ بازار شده است. گفتنی است این یادداشت، پیش از این در خبرگزاری تسنیم، به چاپ رسیده است که از طریق پیوند زیر، قابل دست‌یابی است:
«ا ی ر ا ن» در ایرانشهر

از دهۀ هفتاد به این طرف، متفکّران، گروه‌ها و جریانات زیادی به معضل حفظ تکثّر در ایران جدید فکر کرده‌اند و دربارۀ آن سخن گفته‌اند. به دیگر سخن، پس از دهۀ شصت، آتش جنگ ایدئولوژی‌ها فروکش کرده و حفظ تمامیت، به مسئلۀ واحد بسیاری از نحله‌ها تبدیل شده است. حتّی ایدئولوژی «لیبرالیسم» هم که به عنوان رقیبی تازه‌نفس پا به عرصۀ مجادلات فکری گذاشت، از باب همین حفظ تکثّر بود که قدرت یافت، نه نزاع برای جایگزینی. فارغ از درستی ادّعاها، همین که نقطۀ عطف این مجادلات به چنین جایی کشیده شده، خبر از تولّد پدیده‌ای نو می‌داد (و می‌دهد) -که هرچند تباری بسیار کهن دارد- در صورت فعلی‌اش، تازه است. حتّی آنچه که به عنوان تفکّر ایرانشهری رشد کرد -و می‌کند- توان و قدرتش را از همین شکافِ مدام‌گسترش‌یابنده بر سر تنوّع و تکثّر در جامعۀ پساانقلابی گرفته -و می‌گیرد- نه مباحثات نظری پیرامون آزادی و مفاهیم مشابه.
هرچند نسبت حاکمیت با این مشکل تغییر کرده و وحدت رویه‌ای در برخورد با این پدیده مشاهده نمی‌شود، امّا رشد آهسته و پیوستۀ این معضل تا بدان‌جا صورت پذیرفته که امروزه «هم‌بستگی و هم‌نشینی کثرات» به مسئلۀ اصلی ملّی ما در حوزۀ عمل و نظر تبدیل شده است. البتّه موضع افراد و گروه‌ها و جریانات به نحوۀ‌ تحقّق «کثرت ذیل وحدت» یکی نیست و مشاجرات همیشگی بر سر تعیین مصداق این وحدت و حتّی چیستی آن، کماکان ادامه دارد، امّا اصل مسئله تثبیت شده و معارضین جدّی‌اش از میدان به در رفته‌اند.
از آن طرف، مرزکشی و تحدید کثرت هم بین همۀ مدّعیان انجام می‌شود. آخر کدام عاقل است که نداند برخی جزئیات، کل را تحدید می‌کنند و هر تنوّعی به این راحتی و با هر الگویی تجمیع نمی‌شود؟
هدف از این همه مقدّمۀ فارغ از جهان ادبیات چه بود؟ آخر یادداشت رمان را که این‌طوری شروع نمی‌کنند. غرض وا کندن سنگ توضیح و تشریح با مخاطب «ایرانشهر» بر سر زمینۀ ظهور این متن و اهمّیت آن در آینده بود. واقعیت این است که رمان «ایرانشهر»، با همۀ جذّابیت‌های متعدّدش در قصّه و شخصیت‌ها، حول «یک مفهوم» بنا شده و اگر این «تنوّع در عین یکپارچگی» دغدغۀ کسی نباشد، بعید است با کتاب ارتباط خوبی برقرار کند. لااقل این است که نباید میل به واگرایی داشته باشد که در آن صورت، آبش با این رمان در یک جوی نخواهد رفت. به زبان فنّی ادبی، در بسیاری از نقاط داستان که قرار است تصمیمات شخصیت‌ها درون شبکۀ علّت و معلولی بزرگ رمان معنی‌دار شود، تنها کسی که گرایش به چنین تجمیعی داشته باشد، آن‌ها را معقول خواهد یافت و با نظام کلّی ماجراها به مشکل نخواهد خورد.
«ایرانشهر» می‌خواهد روایتی باشد از جمع شدن ایرانی‌های مختلف، با تنوّع در هر آنچه که فکرش را بکنید، برای حفظ چیزی که عامل وحدت است. آن چیز خودش را در خرمشهر و آبادان نشان داده و یا به تعبیری به ظهور رسیده است. پس این رمان، روایتی است از «کثرت ذیل وحدت» با موضعی که نویسنده سعی کرده بخشی از آن را در جلد اوّل آشکارتر بیان کند و البتّه در جلدهای بعدی در زیرلایه‌های شخصیت‌ها و شبکۀ حوادث متعدّد پنهان کرده است. بسیاری از بخش‌های این روایت، چندان نو به نظر نمی‌رسند، نه در کلّیت مفهومی خویش که پیش‌تر در جریانات فکری بیان شده بود، و نه حتّی در جزئیاتش، که اهل مطالعه پیرامون این موضوع، بسیاری از آن‌ها را در خاطرات بازماندگان دفاع خرّمشهر و مجاهدان آبادان مشاهده کرده بودند.
پس چه چیزی در ایرانشهر جدید است؟ چه چیزی کلّیت آن را می‌سازد که این‌قدر برای مخطابانش جذّاب شده و همۀ این رمان را «یک‌جا» (در حالی که هنوز فقط پنج جلد آن منتشر شده) به روایتی تازه و بی‌بدیل بدل کرده است؟
برای پاسخ به این سؤال، باز هم مجبوریم که از رمان فاصله بگیریم و به زمینه‌هایی که این «روایت» در آن نضج داشته، بازگردیم. بسیاری از روایت‌هایی که از دهۀ 70 به این طرف، معضل واگرایی «ما» را مدّ نظر قرار داده و به لزوم حفظ کثرات ذیل وحدت تذکّر داده‌اند، عمدۀ معضل را در قامت مسئله‌ای اخلاقی و سیاسی مطرح کرده‌اند. هرچند بوده‌اند متفکّران و گروه‌های کوچکی که با این رویکرد به مشکل نزدیک نشده بوده‌اند امّا عمدۀ مباحثات و حتّی مشاجرات رسانه‌ای از موضعی اخلاقی برمی‌خاست که طبعاً راه حل‌های اخلاقی را هم در صدر پیشنهادات خویش مطرح می‌کرد. من بدون آنکه بخواهم از اهمّیت اراده و آگاهی جمعی بکاهم، این حجم از واگذاری بار حلّ مسئله را بر دوش تصمیمات حاکمیتی (و حتّی نخبگان خارج از آن) مصیب به صحّت نمی‌دانم. بخش مهمّی از مشکل «کثرت ذیل وحدت» نه در ساحت آگاهی و اراده و عمل، که در عرصۀ «ساختار زندگی» جاگیر شده و به عنوان واقعیتی سفت و محکم حاضر است و حتّی شاید بشود گفت که مضمن شدن این درد و دور ماندن آن از درمان، به دلیل همین بی‌توجّهی به ساختار است.
شخصاً توجّه به ساختار را مرکز فهم معضلات ایران معاصر می‌دانم، چرا که تجدّد بدون ساختار، واژه‌ای پوچ و انتزاعی خواهد بود که جدال بر سر تدقیق آن، هیچ عایدی مسلّمی برای ما نخواهد داشت.
حال خوب است بپرسیم که در رمان ایرانشهر، این تعادل از کجا آمده و تنظیم بار مسئلۀ کثرت و وحدت، چه‌طور انجام شده است؟ آیا محمّدحسن شهسواری به تحلیل‌های تازه‌ای در ساختار اقتصادی یا اجتماعی ایران رسیده و آن را به عنوان فرضیه در رمان مطرح کرده یا به عنوان پیش‌فرض در اثر خویش پنهان ساخته است؟ کسانی که چنین انتظاری از رمان دارند، نه درک درستی از ادبیات دارند و نه حتّی تجدّد. چه بسا بشود گفت که اصلاً «ساختار» را درست نمی‌شناسند. یعنی اگر مثلاً اقتصاددانند، ساختار اقتصادی را نمی‌شناسند یا اگر در امور سیاسی و اطّلاعاتی خبره‌اند، امّا بر ساختار امنیتی دولت مدرن واقف نیستند. پس چه چیزی در رمان ایرانشهر هست که می‌خواهیم ادّعا کنیم توفیقی در روایتش برای تجمیع نسبت ساختار و اراده به آن بخشیده است؟
محمّدحسن شهسواری، به دلایل مختلفی، از جمله سابقۀ درخشان در آموزش رمان‌نویسی، بر ساختار متن مسلّط است و همین هم پایۀ توجّه به ساختار در رمان ایرانشهر شده است. نویسنده در رمان خویش، در قالب شخصیت‌ها و ماجراها، به اراده و آگاهی ملّی نزدیک شده است امّا در نگارش اثرش به عنوان «هنری منثور»، درکی مغتنم از «ساختار متن» پیدا کرده است که بازتابی از همۀ ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، امنیتی جامعه‌اش را در خود دارد.
اهمّیت رمان ایرانشهر در ادای وزن درخور ساختار به عنوان رکن بزرگ جامعۀ مدرن حین رویات خویش است، در کنار توجّه به اراده و آگاهی و تذکّر به ارتباط مداوم این سویه‌ها. و مگر نه اینکه همنشینی کثرات ذیل واحد، تنها زمانی ممکن است که تعادلی بین جزئیات برقرار باشد و هر «چیز» بیش از آن‌قدری که هست، رشد نکرده و جای بقیه را تنگ نکرده باشد؟ در روایت متفکّران ما از معضلات ایرانِ پساانقلابی، معمولاً اراده و آگاهی بیش از نقشی که در واقعیت ایران جدید داشته‌اند، مورد توجّه قرار می‌گرفتند و کمتر نوبت به «بررسی ساختاری» معضلاتی که گریبان ما را گرفته‌اند، پیش می‌آمد.
اگر کسانی با دقّت رمان شهسواری را بخوانند، ردّ پای مبارزۀ او را با «دشمنان ساختار و سلسله‌مراتب» در نقاط مختلف رمان می‌یابند. حتّی می‌شود گفت آن‌قدر که نویسنده برای رسیدن نفرات مختلف و گروه‌ها و جریانات گوناگون به حقّشان روی ساختار دست گذاشته، روی اراده و آگاهی حساب باز نکرده است، هرچند گشودگی اخلاقی و سعۀ صدر در برخورد با دیگری را جزو جدانشدنی حلّ چنین معضلی می‌داند. آخر در نبود گشودگی و سعۀ صدر، همین ساختاری که قرار بود حلّال مسائل باشد، به نابودگر اراده و آگاهی بدل خواهد شد و انگبینی که مایۀ امید است، جز صفرا فزودن نتیجه‌ای در بر نخواهد داشت. منتها در غیاب ساختار، همین گشودگی نیز به ابزاری در جهت ریشه‌دارتر شدن معضل و گسترش شکاف‌ها تبدیل می‌شود. در نتیجه سعۀ صدر، زمینۀ گشودن گره کور تجمیع «کثرات ذیل واحد» را ایجاد نخواهد نمود و باز هم گره بر گره افزوده خواهد شد.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • رؤیای یکپارچگی | یادداشتی از محمّدقائم خانی پیرامون «ایرانشهر»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.