موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به مناسبت زادروز پدر داستان کوتاه ایران

از روان‌شناسی تا مردم‌شناسی l مقایسۀ نگاه و نگارش جمال‌زاده و هدایت

23 دی 1401 10:00 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 1 با 6 رای
از روان‌شناسی تا مردم‌شناسی l مقایسۀ نگاه و نگارش جمال‌زاده و هدایت
‌شهرستان ادب: سمیّه سیّدیان در یادداشت خود به مناسبت زادروز محمّدعلی جمال‌زاده، نگاهی قیاسی داشته است به راهبردهای جمال‌زاده و صادق هدایت در نگارش داستان. با این یادداشت، ستون داستان سایت شهرستان ادب را به‌روز می‌کنیم.

بی‌شک اهل ادب هر کشور، نیازمند بازخوانی آثار ادبی کلاسیک و شناخت نویسندگان کلاسیک کشورشان هستند و ایران، کشور هنرپرور ما نیز هم از این مورد مستثنا نیست. پژوهش‌ها و بازنشر تحقیقات ادبی و کندوکاو در آثار نویسندگان کلاسیک ایرانی، ما را در شناخت این آثار بهتر یاری می‌رسانند.
محمّدعلی جمال‌زاده، نویسندۀ آثار برجسته‌ای چون «دارالمجانین» و «یکی بود یکی نبود» و... همواره نگاهی انتقادآمیز به آثار «صادق هدایت» و آثار وی داشت. امّا این یادداشت، نه تأییدی است بر بی‌نقص بودن آثار جمال‌زاده و نه تکفیری است بر آثار هدایت؛ بلکه صرفاً ارائۀ نظراتی است نسبت به هر دو نویسنده که هر دو از نویسندگان تأثیرگذار بر ادبیات معاصر فارسی بوده‌اند. شهرت جمال‌زاده با وجود پژوهش‌های تاریخی، اشعار و ترجمۀ داستان و نگارش نمایشنامه و نامه‌ها، بیشتر به داستان‌هایش برمی‌گردد. جمال‌زاده که یکی از بنیانگذاران اصلی ادبیات داستانی معاصر فارسی معرّفی می‌شود، در واقع ادبیات مدرن را به داستان ایرانی تزریق کرد، به گونه‌ای که افراد زیادی پس از او، از او تأثیر گرفتند.
بدون تردید، نمی‌توان حضور پررنگ برهۀ تاریخی‌ای را که محمّدعلی جمال‌زاده در آن به سر می‌برده، در نوشته‌های او از نظر دور داشت. او نه تنها به عنوان یک نویسنده، بلکه به عنوان فعّال سیاسی دورۀ مشروطه، آثار درخور توجهی را در رابطه با زندگی مردم عامّه از خود بر جای گذاشته است. مبارزات پدربزرگ و پدر، روحیۀ مبارزه‌طلبی را کم و بیش در او بیدار کرد، هرچند ادبیاتی که او به مخاطب شناساند، ادبیات مبارزه و مقاومت نام نداشت اما در تلطیف اوضاع عصر خود، گام بلندی برداشت.
وی داستان‌نویسی محاوره‌نویس بود. نثر او سرشار از اصطلاحات و تعبیرهای مختلف و ضرب‌المثل‌های گوناگون بود. او با لحن طنز و سادۀ خود که مملو است از انواع و اقسام کنایه‌ها و اصطلاحات، داستان‌هایی از اجتماع روز خود تصویر می‌کرد. اهل ادب قطعاً او را به عنوان پدر داستان کوتاه رئالیسم فارسی می‌شناسند، چرا که او ادبیات را وارد زندگی مردم کرد و از طرفی زندگی عام مردم را اصل روایت داستان‌های خود قرار داد و اغلب، اوضاع زمانه و مردم را به نقد کشید. وی با همین ضرب‌‌المثل‌‌ها و اصطلاحات عامیانه سعی داشت تا اخلاقیات نامناسب ایرانی‌ها را بیش از پیش در داستان‌های خود به نمایش بگذارد. در واقع اعتقادات، ارزش‌ها و خصوصیات اخلاقی مردم در آثار جمال‌زاده، به خوبی مشهود است.
تفاوت میان آثار جمال‌زاده و هدایت، به نوع نگاه و ایدئولوژی آن‌ها به مسائل روز و از جمله ادبیات بازمی‌گشت. نگاه درون‌گرایانه و روان‌شناسانۀ هدایت و رنج‌هایی که او در آثارش به تصویر کشیده در مقابل نگاه برون‌گرایانه و جامعه‌شناسانۀ جمال‌زاده که در آثارش خشم و رنج را تمسخر می‌کند، مانند دو خطّ موازی است که هیچ‌گاه به هم نمی‌رسند.
از طرفی منِ راویِ آثار جمال‌زاده بیشتر مانند دانای کل رفتار کرده و با دست بردن در واقعیت اصلی، واقعیت داستانی خودش را خلق کرده است. جمال‌زاده بیشتر به خاطر استفاده از صفات، مترادف‌ها و تشبیهات فراوان، از بحث داستان کوتاه بودن فاصله گرفته و منتقدین اعتقاد دارند که وارد مرحلۀ توضیح و گزارش شده است. در واقع، اصل «نشان بده، نگو» مهم‌ترین اصل ایجاز در داستان کوتاه را رعایت نمی‌کرده است و زبان داستانی و نثر او بر مهارت داستان‌نویسی‌اش چیره شده بود. او با وجود پایه‌گذاری سبک نوین در نوشتن، هم‌چنان به مدرن‌نویسی نزدیک نشده بود و تنها با پر و بال دادن به ایدۀ داستانی و خاطرات خود، سعی کرده تا داستان‌های کوتاهش را به اصطلاح چاق کند.
اما منِ راویِ «بوف کور» هدایت، دردها و تألّمات روحی منِ راوی، تأثیرگرفته از جامعه‌ای است که در آن، راوی، مطرود واقع می‌شود. شخصیت‌ها در بوف کور، شاید همان شخصیت‌های معرّفی‌شده در دارالمجانین باشند. از جمله عموی راوی در بوف کور، شبیه پدر و عموی محمود است؛ و یا خود محمود در دارالمجانین، شاید همان راوی در بوف کور است که با سایۀ خود حرف می‌زند. از این دست همسانی‌ها در دو داستان پیدا می‌شود.
شخصیت‌های اصلی انتخاب‌شده توسّط هدایت و جمال‌زاده در رمان‌هایشان به نوعی در یک مسیر حرکت می‌کنند. کسی به شخصیتی که راهش به دارالمجانین می‌افتد، اهمّیتی قائل نیست و تمام تلاش‌های او، بی‌نتیجه می‌ماند. شخصیتی که دیوانه به حساب می‌آید امِا دوست ندارد دیوانه به نظر بیاید و در نهایت، در اتاق دارالمجانین با تفکّرات تلخ و بیمارگونۀ خود تنها می‌ماند و در عذابی سخت فرو می‌رود و آینده‌ای را پیش روی خود نمی‌بیند.
با این اوصاف، از نظر نظریات داستانی، جمال‌زاده در کنار هدایت گام برمی‌داشت، نه عقب‌تر از او. او هم هیچ کورسوی امیدی در دنیای بیرون خود پیدا نکرد، هرچند به خودکشی شخصیت‌هایش در داستان‌ها نرسید امّا هم‌چنان همان صحنه‌های سیاه و تاریک داستان فارسی و ناامیدکننده در آثار جمال‌زاده یافت می‌شود. با این وصف، هر دو نویسندۀ بنیان‌گذار داستان مدرن در ایران، تکلیف شخصیت‌ها را به طور واضح مشخّص نکرده‌اند.
شخصیت‌های پیر، وجه مشترک دو داستان دارالمجانین و بوف کور هستند. فضای تاریک و تلخ هر دو و فرار شخصیت‌ها و مکان بستۀ تصویرشده در هر دو داستان، وجه مشترک فضای روایتشده محسوب می‌شود. دوره و زمان اتّفاق داستانی نیز در این دو اثر کمابیش نزدیک به هم هستند. از همه مهم‌تر، عامل و بهانۀ روایت داستانی در بوف کور، نقّاشی روی قلمدان و در دارالمجانین، کاغذهای دست‌نویس لوله‌شده است. در واقع بازخوانی خاطراتی در عالم خلوت هر شخصیت و گذشته از همۀ این‌ها جنون، حالت‌های روانی شخصیت‌های اصلی دو داستان را در یک کفۀ ترازو قرار می‌دهد و به مقایسه می‌نشاند. با این همه، شخصیت هدایت‌علی‌خان در دارالمجانین، به شخصیت واقعی صادق هدایت پهلو می‌زند.
از آنجا که دارالمجانین به فاصلۀ چهار یا پنج سال بعد از تکثیر بوف کور در تهران منتشر شد، با استفاده از قسمت‌هایی از کتاب بوف کور، جمال‌زاده عقل صادق هدایت را زیر سؤال برد. به نظر می‌رسد این اتّفاق بیشتر از آنکه داستانی باشد، نشان می‌ده که جمالزاده، صادق هدایت را به واسطۀ عقاید و باورهایش در جامعۀ ادبی زمان، دیوانه به حساب می‌آورد. هدایت‌علی‌خان که در اثر مطالعۀ زیاد اختلال حواس گرفته، به واسطۀ جملاتی مستقیم از بوف کور، وارد داستان راوی دارالمجانین می‌شود.
راوی در بوف کور، وقتی دختر اثیری را می‌بیند، او را می‌کُشد و در نهایت به پیرمرد خنزرپنزری بدل می‌شود. این سیر تحوّل شخصیتی در دارالمجانین به این صورت اتّفاق می‌افتد که محمود، به بلقیس نمی‌رسد، امّا در نهایت در دارالمجانین می‌ماند و با هدایت‌علی‌خان آشنا می‌شود تا بتواند از طریق خواندن کتابی خود را نجات دهد. تلخی و سیاه‌نمایی آثار هدایت چیزی نیست جز آن چه واقعاً در اطرافش بود و او می‌دید. هدایت برای خوشایند مخاطب نمی‌نوشت. قصد فریب عموم را نداشت. خود مخاطب را با آن چه بود و می‌دید، روبه‌رو می‌کرد. جمال‌زاده این مسائل پیرامون خویش را می‌دید امّا با دیدۀ انتقادی طنّازی به آن‌ها می‌نگریست در واقع، این مسائل اطراف برای او فضایی مسموم و غیر قابل تنفّس نمی‌ساختند؛ او با بی‌خیالی آن را مرور می‌کرد و به تحریر درمی‌آورد. در این میان، نویسنگان دیگری هم بودند که صرفاً به دنبال آموزش و تربیت رفتار انسانی بودند، نویسندگانی که مخالف هر گونه نوآوری در نوشتن، چه در محتوا و چه در فرم، بودند.

کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • از روان‌شناسی تا مردم‌شناسی l مقایسۀ نگاه و نگارش جمال‌زاده و هدایت
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.