موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از علی داوودی

نگاهی به خیابان های سوريه از پنجره شعر

11 تیر 1392 05:36 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 3.22 با 9 رای
نگاهی به خیابان های سوريه از پنجره شعر

«غمگینم

نه برای آسمان

که با چشمانت برده ای

نه برای بهار

که بدون بازوان تو نمی­تواند

از درخت­ها بالا برود

حتی نه برای زیبایی

که ایستاده برهنه با کودکانش

در کنار همه بزرگراه­های عجول

غمگینم چون نام خاورمیانه را می­دانم!»

حقیقت این است که غمگینم و تا حدودی دلتنگ. اينً روزها مبتلاي اندوهي هستم كه علي­محمد مودب، يك دهه پيشتر (دقیقا سال1383) پيش­بيني و پيشگويي كرده بود:

انگشتان لرزانم را نمی اندیشم

رگ های برآمده گردنم را نمی اندیشم

فقط غمگینم همین.

اینجا مودب اگر چه با بیانی تغزلی واز منظری دیگر سخن گفته اما خاورمیانه را از هر طرف که ببینی و بخوانی حقیقت همین است:

می ترسم بره­های پلنگ هم زخمی به دنیا بیایند!

و شاعران که گیرنده­های حساس جماعتند زودتر و صمیمی­تر این حقایق را در می­یابند.

خاورمیانه که به لحاظ قدمت تاریخی و غنای فرهنگی و تجمع و تمرکز قبائل و اقوام و ادیان و ملل به نوعی قلب فعال و پرخون جهان است این روزها مثل همیشه تاریخ پرآشوبش در گیر منازعه و جنگ است. ازافغانستان و پاکستان تا مصر و اردن و بحرین و الخ.

آخرین نسخه شورش و انقلاب درخاورمیانه، بیداری اسلامی و یا بهار عربی بود که با شروعی شبیه به اتفاق سر زد وناگهان جوشش آن عموم کشورهای عربی را فراگرفت. طبیعتا شعر هم به عنوان یکی ازرسانه­های همیشه فعال، در این میان کم نیاورد و شعرای بسیاری در همه کشورها برای ابلاغ پیام این جریان و تبلیغ آن دست به­کار شده و چه بسیار شعرها که نسرودند. درهمین کشور خود ما نیز چند مجموعه با همین عنوان به چاپ رسید که حداقل دو جلدش را من دیده­ام.

بیداری اسلامی بعد از گذشتن ازکشورهایی مثل تونس، الجزایر، مصر، لیبی، یمن، بحرین، مراکش، عربستان­سعودی، سودان و تا حدودی عراق، اردن، عمان، کویت و حتی موریتانی، به سوریه رسید. سوریه یک نقطه ی عطف بود چرا که با رسیدن شعله­های انقلاب به این کشور، دیگر جریان بهار عربی متوقف شد و حکامی که تا دیروز بیم سقوطشان می­رفت، خود مدعی انقلاب و مدافع حقوق مردم شده و اقدام به تجهیز مخالفان سوری کردند و در این امر تا حدی پیش رفتند که ارتشی مزدور و چند ملیتی از اقصی نقاط دنیا فراهم آوردند و در سوریه متمرکز نمودند و شد آنچه نباید می­شد.

اما برگردیم به شعر،

بر خلاف انتظار، واكنش شاعران نسبت به این قسمت داستان سکوت بود. یعنی نه تنها به اندازه ی جنگ ٣٣ روزه يا فاجعه 22 روزهی غزه که حتي به عنوان بخشي از بيداري اسلامي و بهار عربي در حد بحران هميشگي فلسطين هم به اين مسئله نپرداختند و واكنشي نشان ندادند..

اين چنين بازتابي در فضای ادبيات انقلابي كه بخش عمده­اي از موجودیت خود را در پيوند با مسائل روز جهان تعریف می­کند يعني: الفاتحه!

سياست خارجي ركن مهم قدرت سياسي یک كشوراست و از لحاظي مهم­تر از داخل. چرا كه قبل از آنكه ضربه­ها و تهاجمات متوجه داخل مرزها شود، منافع و مواضع برون­مرزی پيشاني برخورد با دشمن است، بايد دانست كه ما درحكم مناطق آرام پشت جبهه­اي هستيم كه در خط مقدمش حزب­الله و اسد مي­جنگند.

اگرچه حادثه سوريه از بدوً شكل­گيري از نوعي متفاوت و با تبلیغات رسانه­های بین­المللی مشكوك به نظر می­رسید بود امارفته­رفته كه فتنه ی پشت نقاب، چهره ی واقعي خود را نشان داد باز شاعران با بی­اعتنایی برخورد كردند و لب به سخن نگشودند تا اينكه سر پيكان دشمن، متوجه احساسات شيعه شد.

متاسفانه حتي در چنين وضعیتی هم چندان صدايي از شاعران شنيده نشد و جريان مقاومت سوريه كماكان از جانب شاعران محكوم به بایکوت ماند

اين سكوت معنا دار اگرچه از جهاتي-برای آنها که هنوز وقایع سوریه را در راستای بهار عربی و اخبار بی­بی­سی دنبال می­کنند-پذيرفتني است، اما از بسياري جهات نشان از غفلت شاعر جماعت دارد. اقدام محدود در شرایط حاد و لحظه ی كارد به استخوان رسيدن نشانه قدرت و بصیرت نمی­تواند باشد. سکوت درباره ی حوادثي مثل نبش قبر حضرت حجر و محاصره و تهدید به تخریب حرم آل­الله و اينكه این حادثه انساني فرهنگي و ديني كه از قضا بخشي از آن مربوط به ما ميًشود هيچ انعكاسي در شعر نيافته، نشانگر غفلت و ناتوانی تشکیلات فرهنگی و هنری ماست. عمق فاجعه زماني بيشتر خود را مي­نمايد كه مي­بینيم شعر امروز نسبت به حوادث بزرگ و كوچك واكنش نشان داده و شايد از وجوه تفاوتش با ادبيات قديم نيز در همين واكنش آني و به روز بودن آن است، اما متاسفانه در قبال فاجعه سوريه چنين نبود. شاعران سرگرم جشنواره­هاي خويش، آرام و پاورچين و آهسته از كنار فاجعه و شاخ گربه گذشتند و می­گذرند.

البته که بخشي از اين كوتاهي و اين موضع، متاثر از رسانه­ها و متوجه بازنمایی آنهاست. اما آيا هنرمند، چشم دل به رسانه دوخته و هر كشفي را از دريچه آن مي­بيند؟

حتي اگر به فرض چنين فرض و عذری هم پذيرفته باشد باز جاي سوال باقي مي­ماند كه بعد از تبليغات و اطلاع­رساني و برافتادن پرده ی نفاق، چرا باز شاعران به ميدان نيامدند؟ حالا كه تمام شبهات درحقانيت حكومت سوريه (عليرغم همه نكات منفي آن) برطرف و بر ملا شده جا دارد كه بدنه ی هنر و ادب انقلاب يا حتي شاعران غير انقلابي به اين تجاوز عجيب واكنش نشان داده و  مبارزان جبهه حق را ياري كنند.

بار ديگر برمي­گردم به شعرمودب:

اينجا بشار اسد مي­نشيند

روی همه صندلي­هايي

كه حافظ اسد مي­نشست 

این­جا پدر، همه زندگیش را

حتی مرگش را به ارث می­گذارد برای فرزند...

  پی­نوشت:

 این مطلب را چندی قبل نوشتم اما به دلیل تقارن با ایام انتخابات برای انتشار آن صبر کردم. به هر حال امروز كه قضيه انتخابات با خير وخوشي و سلامت به اتمام رسيده و كشور رو به فرداي پر اميد قدم بر مي­دارد جا دارد بخشي از مطالبات گفتمان انقلاب اسلامی را حفظ قدرت منطقه­اي و بين­المللي دانسته وبر احقاق آن بكوشيم.




مطالب مرتبط:
برگزاری شب شعر از عشق تا دمشق


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • نگاهی به خیابان های سوريه از پنجره شعر
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.