موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از عصمت زارعی

عبدالله توقای، شاعر ملی تاتارستان

29 تیر 1392 05:57 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.63 با 16 رای
عبدالله توقای، شاعر ملی تاتارستان
شهرستان ادب: یادداشتی از خانم عصمت زارعی درباره شاعر ملی تاتارستان زنده یاد «عبدالله توقای» و قرابت ها و رفاقت هایی که بین جهان این شاعر و فرهنگ و ادبیات ایران وجود دارد.


« در بامداد رجعت تاتار / دیوارهای پست نشابور / تسلیم نیزه‌های بلند است / در هر  کرانه ای / فواره‌های خون / دیگر در این دیار/ گویا  قلندران جوان را / غیر از شراب‌خانه پناهی نیست / ای تاک‌های مستی خیام / بر داربست کهنه پاییز /_ پاییز جاودانی ایام _ /من با زبان مرده نسلی/ که هر کتیبه اش / زیر هزار خروار خاکستر دروغ / مدفون شده است / با که بگویم: طفلان ما به لهجه تاتاری / تاریخ پرشکوه نیاکان را / می‌آموزند؟»1

ذهنیت ما ایرانیان از واژه «تاتار» همواره سیاه و منفی بوده است. هنوز هم هرگاه بخواهیم سیاهی و ظلم را توصیف كنیم، از قوم تاتار سخن می‌گوییم. شاید به همین دلیل است كه وقتی بر عنوان كتابی ببینم «شاعر ملی تاتارستان»‌، با خودم بگویم: مگر تاتارها می‌توانند شاعر هم داشته باشند؟! و البته به خود نهیب می‌زنم كه در مسلك ما آنچه باعث افتخار است، ‌تیره و نژاد نیست،‌ مرام و آیین است و شگفت اینكه در تورقی كوتاهی با دیدن ترجمه ی یک شعر عاشقانه ی او می‌فهمم این شاعر، هم‌كیش و آیین خودمان است:

« ممنونم از معلمی كه در كودكی آموخت  مرا
یك كلمه خوب
انسان باید بگوید «سبحان‌الله»
اگر ببیند نور را، ماه كامل شب چهارده را
من متحیر از آنان در درونم
فریاد می‌زنم «سبحان‌الله»، «سبحان‌الله»
و این یكی از آداب مؤمنان است 2
اما گاهی از صمیم قلب می‌گویم
همیشه از تو ممنونم ای آموزگار!
هر گاه كه محبوبم را می‌بینم
و از عشق به او شبها و روزها می‌سوزم
ای معلم زبانم می‌گیرد آنگاه
كه آنچه به من آموختی به زبان می‌آورم
آخر صورت او چون ماه شب چهارده است
و ابروانش مانند داس مه نو
قلبم با دیدن روی او می تپد و ناخودآگاه فریاد می‌زنم:
«سبحان‌الله»، «سبحان‌الله»
اگر جوانان ساده این زیباروی را ببینند
«سبحان‌الله» گفتن مرا درمی‌یابند
آنها را نیاموز، آنها هیچ چیز نمی‌دانند
ای معلم! اگر تو این عبارت زیبا را به من نیاموخته بودی
من بی‌سوادی بیش نبودم كه مثل آنان فریاد می‌زدم:
«لعنتی! عجب دختر زیبایی!» »3

اگرچه اكثریت مسلمانان تاتارستان اهل سنت هستند،‌ ولی محب اهل بیت‌اند و شعر زیر این نزدیكی را به خوبی نشان می‌دهد: 

«او چون دریایی بود
تجلی نور و زیبایی
او به سان ستاره‌ای والا و دست نیافتنی بود
اگر همه مقدسات را یكی یكی برای خود به تصویر بكشم
سیمیایی نمی‌بینم اینچنین نورانی چون حسین(ع)
او از زندگی آلوده به ستم با وجدانی پاك گذشت
كسی در او ذره‌ای گرد و غبار و آلودگی نمی‌یابد
او جنگید و بدی را با شهامت تمام مجازات كرد
او مبارزه كرد و چون خورشید بهاری نورانی شد
جاهلان و كوردلان این شكوه آرام را ندیدند
ما چگونه می‌توانستیم دركش كنیم
اگر خود با شهادت به ما پیامی نمی‌داد؟»

علاوه بر این قرابت آیینی و دینی، در مورد ادبیات نیز شاهد رفاقت‌هایی هستیم. ادبیات كلاسیك فارسی تأثیر آشكاری بر ادبیات تاتاری داشته است. ارتباط ادبیات تاتاری با ادبیات فارسی و عربی بیشتر در امر تجربه‌اندوزی، اقتباس موضوعات و فراگیری سبك‌های شعری بوده است. طی سده‌های هشتم و نهم هجری، این ارتباط بیشتر شد. در سده‌های یازهم و دوازدهم، آشنایی با زبان فارسی و عربی نشانه فرهیختگی به شمار می‌آمد و آثار برجسته ادبیات فارسی مانند گلستان و بوستان سعدی، دیوان حافظ، مثنوی مولوی بخشی از برنامه آموزشی مدارس دینی به شمار می‌رفت. اشعار عرفانی این دوره بر مبنای سبك اشعار عارفانه فارسی سروده شده است.  تاتارها زبان و ادبیات فارسی را بخشی از میراث فرهنگی خود تلقی می‌نمایند و همانند پلی ارتباطی تلقی می‌شوند، چرا كه نخستن کسانی هستند که روس‌ها و اروپایی‌ها را با ادبیات قفقاز و ایران از طریق ترجمه آثار بزرگانی چون نظامی، سعدی، مولوی، حافظ، رودکی، فضولی و امیرعلی‌شیر نوایی به زبان روسی آشنا کرده‌اند.

عبدالله توقای نیز به نوعی در مكتب ادبای ایرانی تربیت شده است و علاوه بر زبان تاتاری، به فارسی و عربی مسلط بوده و مفاهیم عالی ادبی را از بزرگانی چون فردوسی، نظامی، خاقانی، خیام، نوایی و فضولی الهام گرفته و با ترجمه آثار شاعران ایرانی در غنای ادبیات و جهان‌بینی تاتارها نقش مؤثری داشته است.

او شاعر ملت تاتارستان بود، ملتی كه خود نیز از هجوم و حمله در امان نبوده است و در زمان «ایوان مخوف» تزار روسیه، به اصطلاح مورد تاتاركشی عظیمی قرار گرفت، مسلمانان بسیاری در آن زمان كشته شدند؛ ظلم و استبداد داخلی هم بر آن سایه افكنده بود و توقای علاوه بر هم‌نوایی با مردم رنجدیده و فقیر، با ایده‌های آزادی و پیشرفت، در برابر ظلم و استبداد داخلی نیز ایستاد و از جانب آنها نیز مورد دشمنی قرار می‌گرفت. در شعر دیگری از او می‌خوانیم:

«هر صبح و شام در اندیشه تو هستم ای ملتم
من سالمم به سلامت تو 
اما اگر تو بیماری
من رنجورم از رنجوری تو
با آن امید كه شاعری باغیرت باشم
واژه ملی را در دلم كاشته‌ام
من آرزویی جز آرزوی سعادت ملتم ندارم
ای پروردگار! مرا شاعری صمیمی و صادق بدار!
آسمانا!جان مرا بگیر ولی محبوبیت میهنی‌ام را نه
بگذار بمیرم اما نام من فراموش نشود و تلاش‌هایم بیهوده نگردد
آنگاه كه ملتم رنج مرا درك كند
به همه اهدافم دست یافته‌ام»

در شعری دیگری نیز می‌گوید:

«دیروز شنیدم كه كسی زمزمه می‌كند 
سرود ملی‌ و زیبایمان را
و جسته و گریخته خوانده می‌شود در آن
از آنچه بر روح تاتاری گذشت
در طی سیصد سال بدبختی‌شان
و چه ستم‌ها تحمل كرده‌اند تاتاران
من متحیرانه این آواز را گوش می‌كنم 
«بولگا» و سواحل «آق ایدلی» پیشاروی چشم
صبر نكردم و رفتم به سوی آواز خوان و پرسیدم برادر این چه آوازی ست؟ 
تاتاری جواب داد: هم‌وطن آواز «آلوكی»ست.»

در مقدمه دیوان ترجمه شده به فارسی عبدالله توقای در مورد سبك شعری توقای می‌خوانیم «او به طور كلی، بند دوتایی ناموزون را به كار می‌بندد؛ در شعرهای غنایی تنظیم شده بر این اساس، می‌توان غزل‌هایی را با قافیه منسجم در دو سطر و فرم قصیده را مشاهده كرد. در ارتباط با ساختار، توقای همانند مردم شرقی مسلمان، در قالب سیستم عروضی شعر می‌سراید، شعری كه كاملاً با شعر ملی تاتارستان متفاوت است. تفاوت اصلی نه فقط در شعرهای دوبیتی یا رباعی، بلكه به طور كلی در مكث‌های ریتمیک  و آهنگین است.»3

توقای در  سال 1913، در 27 سالگی بدرود حیات گفت و فردای آن روز، تیتر تمام روزنامه‌های تاتاری و روسی این عبارت بود: « تاتار، شاعر ملی و اسطوره‌ای خود را از دست داد» .

مجسمه‌ بزرگی از عبدالله توقای، در یكی از میدان‌های مسكو نصب شده است كه نشان می‌دهد او اگر چه شاعر تاتارستان است، برای روسیه نیز هویت‌زا است.

برای حسن ختام، شعر دیگری از وی را می‌خوانیم كه شرح حال و هوای این روزهاست.

«در طول سال، یك شب از هر شب دیگر برتر است
در این شب آیینه دل هر مسلمان صیقل داده می‌شود
در این شب روح‌ها همچون هاله‌ها می‌چرخند
و زمین را صفوف فرشتگان پر می‌كنند و اشك یتیمان و بیوه‌زنان را به آغوش می‌كشند
 و آنها را به مروارید تبدیل می‌كنند
 و سریر آسمانی را از آنها پر می‌كنند و تا سپیده‌دم پرواز می‌كنند
چیزی نمی‌گویند جز پرواز رحمت 
و سلام بر همه مسلمانان»

گویا حالا در كوچه‌های تاتارستان،‌ كودكان، با لهجه صدق و ایمان، بخش سیاهی از تاریخ خود را به فراموشی می‌سپارند...



1. استاد شفیعی كدكنی در این شعر كه در دوران ستم‌شاهی سروده شده است، هجوم فرهنگ غرب و از خودبیگانگی فرهنگی را به آن سابقه تاریخی تشبیه كرده است.

2. رسم چندان فراموش شده‌ای نیست كه در ایران نیز رواج دارد كه پس از رؤیت هلال ماه نو، به قرآن یا آب می‌نگرند. 

3 سركنسولگری جمهوری اسلامی ایران در قازان، منتخبی از آثار این شاعر را منتشر كرده است كه برای آشنایی بیشتر با این شاعر می‌توان به این كتاب مراجعه كرد:
«آشنایی از دیار آشنا»،‌ منتخب آثار عبدالله توقای شاعر ملی تاتارستان، مترجم: مهدی نصرتی و مژده دهقان خلیلی، وابستگی فرهنگی سركنسولگری جمهوری اسلامی ایران در قازان، انتشارات زمان.





کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • عبدالله توقای، شاعر ملی تاتارستان
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.