احمد شاکری «شاهکار بودن بوف کور» را یکی از مشهوراتی خواند که هرگز اثبات نشده و گفت: این موضوع مثل هولوکاست برای صهیونیستهاست که هیچکس حق تحقیق در آن را ندارد.
به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، احمد شاکری که عصر روز دوشنبه، 29 مهر، در نشست عصر تجربه بنیاد ادبیات داستانی سخن میگفت، در آغاز در قالب صفحات پاورپونت تلاش کرد تا مباحثی را درباره اهمیت تجربیات نویسندگی و جایگاه تجربه در امر نویسندگی بیان کند.
در ادامه او در پیشنهاد به بنیاد ادبیات داستانی درباره نشستهای عصر تجربه، اظهار کرد: بهتر است در نشستهای بنیاد روشمندی بیشتری در پیش گرفته شود و درباره حوزههای نظری انتقال تجربه صحبت شود. حضور ما در جلسههای تجربه داستان به این معنا نیست که از روشهای علمی بینیاز میشویم، بلکه این مباحث میتواند کاملکننده باشد.
شاکری سپس در پاسخ به پرسش حاضرانی که در این جلسه حضور داشتند، درباره جایگاه آموزش تئوریک در آثار نویسندگانی چون جلال آل احمد یا بزرگ علوی گفت: ممکن است جلال و کسان دیگر از حوزههای آکادمیک اطلاعات چندانی نداشته باشند یا در حوزههای نظری مطالعه نکرده باشند، اما آنها نویسندگان پرخوانی بودند که با ادبیات جهان آشنا بودند و آنچه مینوشتند، براساس قواعدی بود که از این داستانها استنباط کرده بودند.
این نویسنده در ادامه در پاسخ به سؤالی که از او پرسیده شد چرا بعد از انقلاب ما پنج نویسنده قابل اعتنا و مطرح نداریم، اما همین نویسندگان پیش از انقلاب که از آنها انتقاد میشود، آثار ماندگار خلق کردهاند، در حالیکه در آن زمان هم قیچی سانسور حضور داشت، گفت: پاسخ به این سؤال مشکل است. زیرا الآن وقتی برای طرح این موضوع نیست و همچنین دلایل اینکه چرا چنین شرایطی به وجود آمده است، مشخص نیست. اما من با فرض شما موافق هستم که ما نویسندگان قدری نداریم. اما باید ملاک قدر بودن مشخص شود. من قبول دارم که تجربه ما در 30 سال بعد از انقلاب در نویسندگی ضعیف است. اما باید دید که هدایت و دولتآبادی بر چه اساسی مینوشتند؟ آنها دیدگاهی تقلیدی از ادبیات دیگران داشتند و در آثارشان نوآوری نیست. آنها دیدگاههایشان را یا از غرب یا از شوروی میگرفتند. اگر این ادبیات هم قوی است، در نوآوری نیست، بلکه در تکرار تجربههای دیگران است که نتوانسته ما را به ادبیاتی بومی برساند. ادبیاتی بومی است که براساس اسلام و دیدگاه ما درباره انسان نوشته شده باشد. برخی میگویند که ما از جنگ میگوییم و همه چیز را درباره آن مینویسیم، از واقعیتها هم مینویسیم. اما منظورشان از واقعیت سیاهنمایی است و دیدگاهی را درباره جنگ مطرح میکنند که ما اساسا قبول نداریم.
او افزود: ما در حوزه خلاقیت چند سالی است که در حوزه خاطرهنویسی به آثار درخوری رسیدهایم و تنها در این آثار به شاخصههایی رسیدهایم که متعلق به ماست.
شاکری تأکید کرد: بسیاری از آثاری که امروز پرفروش هستند، پر از مسائل جنسی هستند و اگرچه ممکن است پرفروش باشند و بسیاری خودشان را در آنها بیابند، باید دید که آیا این خودی است که شریعت میگوید یا خودی است که هوای نفسانی ما را نشان میدهد.
او با بیان اینکه چه کسی گفته است «بوف کور» شاهکار است، گفت: مشهورات در ادبیات داستانی ما را بیچاره کردهاند. این تصور را در ذهن به وجود آوردهاند که چنین است و غیر از این نیست و این از ذهن بیرون نمیرود. چه کسی گفته است «بوف کور» شاهکار است؟ این مانند هولوکاست برای صهیونیستها شده است که در آن نمیشود تحقیق کرد تا به نتیجه رسید. گفتمان نقد هم در ادبیات داستانی ما نیست. یکی از خدمتهایی که رسانهها میتوانند در این زمینه کنند، همین است، اما رسانههای ما فقط میگویند ممیزی، ولی ممیزی مشکل اول ادبیات ما نیست. بدون ممیزی هم ما شاهکاری ندیدهایم. من کارهای ممیزینشده را هم خواندهام، کارهایی را هم که در اینترنت منتشر میشوند، خواندهام، اما شاهکاری در میان آنها ندیدهام.
شاکری در ادامه در پاسخ به اظهارنظر یکی از حاضران که به احمد شاملو اهانت کرد و گفت، با توجه به ناکامی چپها و اینکه شاملو در مدح آنها شعر گفته، دیگر حاضر نیست شعری را از او بخواند، گفت: اینگونه نیست که ما همه ادبیات گذشته را کنار بگذاریم. ما از نویسندگان انقلاب میتوانیم چیزهایی یاد بگیریم. نثر دولتآبادی بالأخره نثر جاافتادهای است. توصیفهای چوبک در «تنگسیر» و جدال زایر محمد با «گاو» بینظیر است. او در «تنگسیر» کار خوبی نوشته و نباید همه این ادبیات را یککاسه رد کرد. کاری که هدایت در به کار گیری مفاهیم عامیانه انجام داده، آموزنده است. ما نباید او را فراموش کنیم، بلکه باید از این چهرهها درس بگیریم.
این منتقد در ادامه درباره خلاقیت و اهمیت آن در نویسندگی گفت: خلاقیت و تخیل را باید از هم جدا کرد. اینها فصل مشخص داستان هستند و بدون اینها داستان، داستان نیست. اما مراد از خلاقیت لزوما پدیدآوردن امر غیرواقعی نیست، چون حتا در خاطرهنویسی هم میتوان خلاقیت داشت.
از حاشیههای این نشست این بود که یکی از حاضران، شاکری را سرشار خطاب کرد و او با طنز گفت: احتمالا شباهتی میان آنچه من گفتم، با حرفهای آقای سرشار هست که اینطور گفتید.
همچنین شاکری که قرار بود در این نشست از تجربههای نویسندگیاش بگوید، در اینباره حرف نزد.