مرتضی کربلاییلو در جلسهی نقد «مردهبازی»:
زیباییشناسی داستانهای این مجموعه بر «نورسیاه» مبتنی است!
11 آذر 1392
11:46 |
0 نظر
|
امتیاز:
3.5 با 4 رای
شهرستان ادب: جلسهی نقد مجموعه داستان «مرده بازی» نوشتهی «سید مهدی موسوینژاد» در روز سهشنبه 21 آبانماه با حضور نویسنده، مرتضی کربلاییلو، علیاصغر عزتی پاک، مجید اسطیری و گروهی از نویسندگان و علاقمندان ادبیات داستانی در محل موسسهی «شهرستان ادب» برگزار شد. مرتضی کربلاییلو که به عنوان منتقد در این جلسه حضور پیدا کرده بود، ابتدا با بیان اینکه: «من خیلی خوشحالم که به بهانهی نقد توفیق پیدا کردم کتاب آقای موسوینژاد را بخوانم.» و ادامه داد: «وقتی که کتاب را باز کردم و داستانها را خواندم، خیلی ذوقزده شدم؛ چون با یک نویسندهی خیلی متفاوتی، نسبت به کارهایی که این روزها میبینیم، آشنا شدم و از این نظر موضع من نسبت به این کتاب موضع مثبتی است و این داستانها خوشایند من بودند.» کربلاییلو سپس به مضامین داستانهای مردهبازی اشاره کرد و گفت: یک مضمون اصلی و تکرارشونده، چنانکه در عنوان کتاب، در اغلب داستانهای این مجموعه به چشم میخورد که مردگیست! و منظورم از مردگی، فضای پس از مرگ است و نه خود مرگ؛ یعنی مردهای که فرایند مرگ را از سر گذرانده. فضای داستانها، فضاهای تاریک و خاموش و بیتحرک است. از این نظر میشود گفت که زیباییشناسی چیره بر این کتاب بر همین فضاهای مرده استوار است. و اینها ذهن ما را میبرد به سمت مفهوم بالقوهگی. وقتی که موجودی مرده است؛ وقتی هنوز حیات به آن تزیق نشده و به جنب و جوش نیفتاده؛ وقتی قابلیتهایی که در موجودات هست بالقوه است، ما را به انتظار وامیدارد تا ببینیم وقتی این آدمها به تحرک درمیآیند، به چه شکلی قابلیت تپنده و فعالیت زندهاش را خواهیم دید. اما نویسندهی وارد این فضا نمیشود و ما را در بالقوهگی نگه میدارد. ساحت بالقوهگی ساحت تاریکی است. هنوز نور نتابیده؛ هنوز خطاب «ما گفتیم بشود و شد!» به این موجودات نخورده. بنابراین تاریکی میبینیم و اگر اجازه دهید، من ازمفهوم «نور سیاه» استفاده میکنم! زیباییشناسی داستانهای این مجموعه بر «نورسیاه» مبتنی است .این نور سیاه بر تمام داستانها تابیده، و از داستانها نیز بر ما میتابد.» کربلاییلو با اشاره به اینکه توانایی موسوینژاد در بازی با ممکنات است، دربارهی دیگر ویژگیها این مجموعه افزود: 1. داستانها با اگرها و میتوانستنها و ممکن بودنها پیش میرود؛ مثل قصهای برای یک شب سرد/ 2. نویسنده داستانها را با تداعیها پیش میبرد، و رابطه بین ممکنات تبدیل به تداعیها میشود./ 3. داستانها زنده و پرتپش نیستند؛ اشیاء وشخصیتهای جوان داستانی آقای موسوینژاد خارج از تغییر و جهان دگرگونپذیر زمانمند هستند./ 4. ویژگی چهارم هم در ادامهی ویژگی سوم است؛ آدمهای این داستانها چون خارج از جهان زمانمند هستند، دائم از ما به عنوان مخاطب یا نویسنده تقاضا دارند که: «ما را فعلیت ببخش؛ ما را از این حالت دربیاور!» و این خواستن یک مفهوم خیلی تکنیکال در تفکر فلسفی و عرفانی است./ 5. تاریکی وخاموشی: جهان سایهها و سایه بودن؛ چنانکه در در داستان «مگسها و دوراس» میبینیم و «در گربهی خانهی پدری» و در «مسخ»./ 6. حساسیت به جاهای متروک؛ و این نیز ما را به فضای مرده میبرد و مردهپردازی این داستانها را نشان میدهد.
در ادامه، «علی اصغر عزتی پاک» نویسندهی رمان «آواز بلند» نگاهش به مجموعهی مردهبازی را اینگونه مطرح کرد: «من دربارهی این مجموعه به دو نکته اشاره میکنم؛ اول اینکه وقتی مجموعه تمام میشود، میبینیم که ذهنیت خاصی بر داستانها حاکم است؛ یعنی نویسنده سعی نکرده داستانها به لحاظ اتمسفر متفاوت باشند که این به خودی خود نه مثبت است و نه منفی. و نکتهی دوم؛ به نظرم داستانهای آقای موسوینژاد بیشتر آدممحور هستند تا ماجرامحور! این نویسنده بر سر ماجرا با مخاطب دعوا ندارد، و اتفاقا سر آدمها دعوا دارد! این ویژگی شاید برای خوانندگانی که تمایل به داستانهای پرافت وخیز یا پر و پیمان دارند جالب نباشد، ولی فکری که پشت اینگونه آثار است، معمولا عمیق و قابل تامل است.» این نویسنده البته اضافه کرد که: با این وجود به نظر میرسد که موسوینژاد میتوانست چابکی بیشتری به داستانهایش بدهد!
جلسه سپس با اظهار نظر دیگر نویسندگان و حاضرین در جلسه ادامه پیدا کرد و در نهایت مهدی موسوینژاد به برخی سوالات مطرح شده در نقدها پاسخ داد.
مجموعه داستان «مردهبازی»/ مهدی موسوینژاد/نشر افراز1391
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.