به گزارش شهرآرا، در این نشست که در سالن اندیشه و هنر بازار کتاب ناشران گلستان و به همت «انجمنداستان ماتیکان» مشهد برگزار شد، حاضران به نقد و بررسی نخستین مجموعه داستان مجید اسطیری نویسنده تهرانی خراسانیتبار پرداختند.
در آغاز این نشست، وحیدحسینی کارشناس جلسه گفت: یکی از ویژگیهای مجموعه داستان «تخران» تنوع موضوعی آن است؛ چنانکه ما در آن، هم داستان روانشناختی (میگوئل، آه آه میگوئل) هم داستان عاشورایی(پیراهن پارهپاره عبدا...) و داستان فرمالیستی(تخران) و... را میخوانیم.
این داستاننویس افزود:داستانهای این کتاب موجزند و تعلیق خوبی دارند؛ بهطوریکه نهتنها هر داستان خواننده را تا پایان با خود همراه میکند؛ بلکه با پایان یافتن هر یک، رغبت وکنجکاوی مطالعه داستان بعدی در او ایجاد میشود.
وی درعین حال خاطرنشان کرد: البته نویسنده تمایل به شعار دادن دارد که اگرچه کوشیده به دام آن نیفتد، بازمحتوای برخی داستانها این گرایش را نشان میدهد.
فاطمه خلخالیاستاد نیز با اشاره به متفاوت بودن «تخران» با برخی مجموعه داستانهای امروزی ایرانی تصریح کرد: مجموعههای بسیاری میخوانیم که خود را به فضاهای آپارتمانی و شخصیت زن ومرد محدود کردهاند؛ اما در کتاب آقای اسطیری با فضاهای متنوع و متفاوتی روبهروییم.
نویسنده مجموعه داستان«نزدیکتر بیا» ادامه داد: ویژگی دیگر این داستانها این است که نویسنده خود رابه طرح اولیهای که به ذهنش رسیده محدود نکرده و آن را بهخوبی پرورش داده است،اما این در داستان «چهل و یک سال بعد» رعایت نمیشود.
وی با یادآورشدن دشوارینوشتن درباره شهیدان بهدلیل پیشفرضهای ذهنی ما، داستان «صفرچهار» را جزوبهترین داستانهای کتاب و با آستانهای جسورانه و زبانی مناسب ارزیابی کرد.
نجمه مولوی هم ابزار وعناصر و تکنیکهای بهکار رفته در داستانهای کتاب را در خدمت موضوعهای جالب توجه آن بیان کرد. نویسنده مجموعه داستانهای «مرا در آغوش بگیر» و «نفر هفتم»تصریح کرد: برای نمونه میتوان به داستان «آن پاییز شدید» اشاره کرد که در آن تشبیهات و استعارات بسیار زیبا و تصاویر خوبی ارائه شده است.
علی موسیزاده با انتقاداز نحوه چینش داستانها در کتاب گفت: هیچ قانونی برای چینش داستانها در یک مجموعه نیست؛ اما نکتهای هست که فکر میکنم منطقی باشد؛ اینکه داستان نخست حتماباید کار گیرایی باشد و حجم زیادی نداشته باشد تا حوصله را سر نبرد و خواننده بهمحض باز کردن کتاب جذب آن شود.
این داستاننویس ادامه داد: «پیراهن پارهپاره عبدا...» کار چندان مناسبی برای آغاز کتاب نیست و زبان آن لختوعور و کنشها ضعیف است؛ برای نمونه در نمایش شخصیت مرضیه که قرار است تکبر بورزد از ابتداییترین کنشها استفاده میشود، مانند اینکه او در رویارویی با اقوامش خود را کنار میکشد! اما دو داستان «آن پاییز شدید» و «تخران» را پسندیدم.
حسین عباسزاده نیز بیان کرد: قلم نویسنده گواه این است که در آینده کارهای بهتری از ایشان خواهیم خواند. بهطورکلی فکر میکنم، داستانهای آقای اسطیری در این کتاب اگرچه آستانههای خوب و موقعیتهای بکری دارد؛ اما پایانه نداشته یا پایانه آنها ضعیف است. اشکال دیگر کتاب این است که با خواندن داستانها حس عمیقی برای مخاطب به وجود نمیآید؛ به عبارتی حسی که شخصیت در هر موقعیت داستانی به مخاطب منتقل میکند، تهنشین نمیشود.
مسئول واحد داستان حوزه هنری خراسان افزود: درباره بحث تعلیق که دوستان از آن یاد کردند، باید گفت این تعلیقها در پایان خواننده را به چیزی نمیرساند و توقع او را برآورده نمیکند. وی همچنین عنوان کرد: لحن بیشتر داستانها یکی است؛ چنانکه در داستانهایی که با زاویه دید سومشخص نوشته شده نویسنده قضاوت و در کارهای اول شخص پرحرفی میکند. دربارهء داستان «پیراهن پاره پاره عبدالله» باید بگویم تصویری که نویسنده از این روستا ارائه می دهد تصویر خوبی از یک روستای امروزی است و تصویر کلیشه ای روستا میشکند. روستایی هایی را میبینیم که انگار شهری شده اند.
اما آسیه نظامشهیدی باابراز مخالفت با عقیده متنوع بودن داستانها گفت: این داستانها با وجود تنوع موضوعی همگی درونمایهای واحد را به مخاطب القا میکنند و آن درونمایه «ازبینرفتن ارزشها»ست.
نویسنده مجموعه داستان«تمساح بودایی نیوزلندی محبوب من» خاطرنشان کرد: صحبت من بر سر خوب یا بد بودن وارزشیبودن یک اثر نیست، صحبت بر سر این است که چنین اثری تفکربرانگیز است و آیاخواننده را وادار به دوباره اندیشیدن درباره مفاهیم انسانی میکند یا نه! فکر میکنم ما در این مجموعه با مفاهیمی مانند این سر و کار داریم که «آدمهای پولدار بدندو آدمهای بیپول خوب یا علم بد است و عرفان خوب»! من داستان «آن پاییز شدید» را بهترین داستان این مجموعه میدانم. در این داستان ما با مهمترین مسئلهء انسان یعنی «مرگ» مواجه میشویم و آنهم در شکل «خودکشی». به نظرم کار بسیار خوبیست و تاثیرگذاری و پایان بندی خوبی دارد.
در ادامه نشست، علی خراسانی گفت: با نویسندهای مستعد و باذوق و نوجو روبهروییم که داستان کوتاه رامیشناسد، زبان را میفهمد و صاحب مرام و ایده است و ذهن آشفته و مغشوشی ندارد وبهطور ذاتی نویسنده است؛ یعنی با تسلط خشک به عناصر، داستان نمیسازد؛ بلکه آنرا مینویسد! من داستان «پیراهن پاره پاره عبدالله» را بهترین داستان این مجموعه میدانم. پیام این داستان بازگشت به اصل است و خیلی خوب تمام میشود.
این داستاننویس بیان کرد: نویسنده در داستان «در خانه سیاه من بمان» بهخوبی تخیلات یک جذامی عاشق رابازنمایی کرده؛ اما بهترین داستان کتاب به نظر من داستان آغازین آن «پیراهن پارهپاره عبدا...» است که پیام آن بازگشت به اصل است.
لیلا کوچکزاده کارشناس ادبیات داستانی هم ضمن زیبا توصیف کردن داستان «تخران» اظهار کرد: بعضی داستانهای کتاب پایانهای رها شده دارند و مخاطب مقصود اصلی داستان را نمیگیرد؛ مانند«پیراهن پاره پاره عبدا...» یا «ساحل، مزدا، مرگ، سکوت».
فرزانه قیاسی دیگر داستاننویس حاضر در نشست نیز گفت: در بسیاری از داستانها، نویسنده شخصیتهای مثلا مرد و زن و کودک را کنار هم گذاشته تا همچون یک روانشناس کودک آنها را در موقعیتی قراردهد که البته قرار است از این موقعیت داستان بیرون بیاید؛ اما نویسنده شخصیتهایش را بهخوبی نمیشناسد و از دور به آنها نگاه میکند.
در پایان، این مجیداسطیری نویسنده کتاب بود که عنوان کرد: اگر در برخی داستانها اطلاعاتی توضیح داده نشده به این دلیل است که آن اثر را با پیرنگ باز تعریف کردهام و طبیعی است که به پاسخ بسیاری از پرسشهای خود نرسیم یا شاید با دقت بیشتری باید دنبال یافتن جواب در خود داستان باشیم.
وی همچنین ضمن پذیرفتن برخی انتقادات یادآور شد: این مجموعه مانند مجموعه اول بسیاری از داستاننویسان این کشور است؛ چون در بازه زمانی طولانی و طی سالها از میان داستانهای بسیاری انتخاب شده است.