روز گذشته در حوزه هنری مراسم بزرگداشت شاعر شهید احمد زارعی با حضور خانواده این شهید و جمع زیادی از شاعران کشور برگزار شد. به بهانه این بزرگداشت رضا اسماعیلی یادداشتی را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است که از نظر میگذرد:
خودم را با شوق به دفتر کار دوست شاعرم علیرضا قزوه میرسانم و قبل از این که وارد اتاقش شوم، قزوه عزیز را میبینم که برای شرکت در برنامه بزرگداشت شهید احمد زارعی شال و کلاه کرده است. بعد از سلام و احوالپرسی، به اتفاق راهی میشویم و در بین راه سری هم به دفتر شعر حوزه میزنیم تا دوستان شاعر دیگر را با خود همراه کنیم. فاضل نظری، علی داودی، محدثی خراسانی، محمود حبیبی کسبی و مهدی مظفری هم با ما همراه میشوند. به اتفاق راهی سالن برگزاری مراسم می شویم: «سالن سلمان هراتی».
به سالن که میرسیم ؛ جمعی دیگر از دوستان شاعر و نویسنده نیز همزمان به ما می پیوندند: اسماعیل امینی، کمرهای، محسن عرب خالقی، محمد حسین جعفریان، فریبا یوسفی و ... وقتی وارد سالن میشویم، چشممان به جمال منور خانواده بزرگوار احمد عزیز روشن میشود که پیش از ما - به همراه تیم خبری - به سالن آمدهاند و برای شروع برنامه انتظار می کشند.
بعد از استقرار، در فاصله کوتاهی بقیه دوستان و همسنگران احمد هم از راه میرسند و بر رونق و گرمی مجلس میافزایند: محسن مومنی، مجتبی رحماندوست، مرتضی امیری اسفندقه، سیدعبدالله حسینی، مختارپور، آرش شفاعی، شمسی پور و ...
برنامه با تلاوت آیاتی از کلام الله مجید آغاز میشود و سپس قزوه عزیز به عنوان میزبان به میهمانان خیر مقدم میگوید و از دختر شهید زارعی میخواهد که دل سرودهای را که برای پدر گفته بخواند.
برنامه با سخنان شنیدنی و ذکر خاطرات شاعران همسنگر شهید زارعی ادامه پیدا میکند. در حین ذکر خاطره علیرضا کمرهای (نویسنده و پژوهشگر نام آشنای انقلاب و دفاع مقدس)، ساعد باقری و سهیل محمودی هم از راه میرسند. حضور این دو عزیز در برنامه بزرگداشت احمد زارعی احساس خوبی را در جمع ایجاد میکند. احساس همدلی و یکی شدن، دوستی و برادری، همرزمی و همسنگری. با دیدن این صحنه، بی اختیار خاطره شیرین جلسات شعرخوانی حوزه هنری در دهه اول انقلاب در ذهنم تداعی میشود . با حضور این دو عزیز، انگار حضور احمد زارعی و بزرگوارانی مثل صفارزاده، سیدحسن حسینی، قیصر، سلمان، نصرالله مردانی و ... را در جلسه حس میکنم!
حس میکنم این روح پر فتوح احمد است که با کرامت و بزرگواری بار دیگر ما را زیر خیمه شعر انقلاب جمع کرده است. جالب این که همه صحبتها هم حول محور دوستی و برادری و همدلی میگردد و سخنی از کدورت و فاصله و جدایی نیست.
ساعد باقری عزیز که خود یکی از استوانههای شعر شریف و شکوهمند انقلاب است با بصیرتی انقلابی و غیرتی قابل ستایش خطاب به نامحرمان و نااهلان میگوید: «غریبهها گمان نکنند از نمد دعوای اخیر شاعران، کلاهی نصیب آنها خواهد شد» و به دنبال آن مرتضی امیری اسفندقه عزیز نیز با صمیمیتی زلال بر روی فاصلههای کاذب خط برادری میکشد و درباره سجایای اخلاقی احمد میگوید: احمد پل مطمئنی میان شاعران انقلابی و غیر انقلابی بود و مصداق بارز شعرش.
نه چپ، نه راست،ببین این منم برابر تو
به چشم من بنگر، این منم برادر تو
با خود میاندیشم که ما شاعران انقلاب با وجود «هم قبله» و «هم قبیله» بودن، چرا این روزها از هم دوریم، و در مقابل لغزشهای کوچک خویش خشمناک و ناصبور؟!
روی لب همه دوستان گل لبخند و همزبانی میشکفد. در این هنگام، به تصویر روشن احمد که در قاب چشمم نشسته است خیره میشوم و به آرامش میرسم. برق شادی در نگاه مسلمان احمد هم میدرخشد. در حالی که این بیت را زیر لب زمزمه میکنم، با صلواتی از جا بر میخیزم و دوستان همدلم را به خدا میسپارم:
ز یاران کینه هرگز در دل یاران نمیماند
به روی آب، جای قطره باران نمیماند