شهرستان ادب به نقل از خبرگزاری تسنیم: رهبر معظم انقلاب در پیامی که از سوی ایشان در دهمین سالروز تأسیس مؤسسه شهرستان ادب قرائت شد، بر نکتهای کلیدی تأکید داشتند: تلاش برای جلوگیری از واگرایی هنر و هنرمندان از مفاهیم انقلاب اسلامی.
طی سالهای اخیر تلاشهایی در جهت دلسرد و خنثی کردن هنرمندان نسبت به مسائل روز جامعه و آرمانهای انقلاب صورت گرفته است؛ از تحریف تاریخ دوران پهلوی گرفته تا حمله و اعتراض به هنرمندانی که در این حوزه فعالیت میکنند. حوزه ادبیات به عنوان یکی از حوزههای تأثیرگذار بر جامعه نیز از این قاعده مستثنی نبود. در کنار این تلاشها باید از مؤسسات فرهنگی یاد کرد که هدف اولیه تأسیس آنها، فعالیت در حوزههای مختلف فرهنگی و معرفی آرمانهای انقلاب در قامت هنری و ادبی بود؛ امری که رفتهرفته به فراموشی گذاشته شد و از غالب این مؤسسات تنها نامی باقی ماند با کارمندانی که کمترین دغدغه را در این زمینه داشتند و دارند.
صحبتهای مقام معظم رهبری و نکات ایشان در این پیام بار دیگر ضرورت فعالیت در این مسیر را یادآوری کرد؛ مسیری که اگر به درستی و سنجیده طی شود، میتواند حرفی برای گفتن در منطقه و برای مخاطبان دیگر ملل نیز داشته باشد. رضا اسماعیلی، از شاعران دغدغهمند کشور، در گفتوگویی با خبرنگار تسنیم، ضمن اشاره به سخنان رهبر معظم انقلاب، بر این نکته تأکید کرد که هنرمند انقلابی امروزه در آوردگاه فرهنگی تنهاست. او همچنین در بخش دیگری از صحبتهایش به وظیفه هنرمند انقلابی در قبال انقلاب و فرهنگ جامعه اشاره کرد و به تبیین دو مقوله «هنرمند انقلابی» و «هنرمند حکومتی» پرداخت. مشروح این گفتوگو را میتوانید در ادامه بخوانید:
رهبر انقلاب در پیامی که امروز به مناسبت دهمین سالروز تاسیس شهرستان ادب منتشر شد و قاعدتاً مخاطب آن تمام هنرمندان دغدغهمند هستند، بر نکتهای تأکید داشتند: تلاش برای جلوگیری از واگرایی هنر و هنرمندان از مفاهیم انقلاب اسلامی. با توجه به تجربهای که شما طی دهههای مختلف در حوزه شعر و ادبیات داشتید، چه فضایی را بر ادبیات کشور حاکم میبینید که منجر به ایجاد چنین دغدغهای شده است؟
اجازه بدهید خیلی صریح و بی پرده بگویم که امروز هنرمند اصیل انقلابی در آوردگاه فرهنگی تنهاست. حکایت او به حکایت سربازی غریب و تنها میماند که بی هر گونه جنگ افزاری، با پوتینهایی پاره پاره عازم میدان جنگ است. میدانی که پیش روی اوست، میدانی فتنهخیز است که کم از صحرای کربلا ندارد، و دشمنان از شش جهت در کمین او نشستهاند. در وضعیتی اینچنین، بر او تکلیف کردهاند که برای پیروزی و غلبه بر دشمن خونریز سرتاپا مُسلح، بی وقفه و بی گلایه بجنگد! مضاف بر این که دوستانی هم که باید او را بنوازند و بسازند، صورتش را می خراشند و بر غیرتش خاک بی مهری می پاشند!
بدیهی است این سرباز بی حامی و پشتیبان در این وضعیت دشوار و با وجود ناملایمات بسیار- حتی اگر مجاهدی نستوه باشد - اگر در میدان جنگ به فیض شهادت نائل نگردد، ناگزیر به عقبنشینی میشود.
"واگرایی فرهنگی" که مقام معظم رهبری به راستی و درستی بابت آن اظهار نگرانی کردهاند، محصول چنین وضعیت ناهنجاری است. بیهیچگونه اغراقی، امروز هنرمند اصیل انقلابی از دوستان زخم زبان میخورد و از دشمنان تیغ! و دریغ از زمزمه مهری و نسیم نوازشی...
امروز تصور بعضیها از شاعر انقلاب این است که در هر شرایطی و بیهیچگونه چون و چرایی مدیحهگوی نظام باشد. این مهر تأیید زدن بر حرف کسانی است که به شاعر انقلاب، «شاعر حکومتی» میگویند. برخلاف چنین تصوری، شاعر انقلاب باید در صف اول منتقدان نظام باشد و فرهنگ مطالبهگری را در جامعه گسترش دهد. اگر شاعر انقلاب که برادریاش را با انقلاب ثابت کرده در مقابل کجرویها و انحرافات نایستد، چه کسی باید بایستد؟
بی هیچ تردیدی مطالبهگری در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی حق شاعر اصیل انقلاب است؛ ولی متأسفانه بعضیها به غلط فکر میکنند که شاعر انقلاب به اعتبار این که «شاعر انقلاب» است، بی هیچ تحلیلی و در هر شرایطی - آرام و سربه زیر - باید همواره همسو و «آفرینگوی» سیاستها باشد. علی رغم چنین تصوری، شاعر اصیل انقلاب به اقتضای رسالتی که بر دوش دارد، باید همواره همچون دیدهبانی بیدار برای انقلاب جانی بیقرار و چشمی نگران داشته باشد و هرگاه که موجودیت انقلاب را در خطر میبیند - به عنوان سخنگو و نماینده مردم - و برای حفظ انقلاب، دولتمردان و مسئولین خاطی را بازخواست و مواخذه کند.
محمدحسین جعفریان که خود از شاعران جانباز انقلاب است، در این خصوص می گوید: «وقتی سخن از شاعر انقلاب به میان میآوریم، مرادمان جمعی مدیحهسرای حرفهای، که از لابه لای اوراق کتب و شعرهایشان جز ترانه به به و چه چه چیزی به گوش نمیرسد، نیست. شاعر انقلاب همپالکی منوچهری و همکاسه انوری نیست. شاعر انقلاب سخن مـیگویـد؛ ناطق است (یعنی شعور دارد و میاندیشد) و تعهد دارد، و هرگاه که خـود لازم بدانـد، داد میکشد و مردم را از آنچه به آن آگاهی یافته اسـت، مطّلـع مـیکنـد و چـون مظلومیـت و معصومیتی را ببیند، برای همگان بازگو میکند تا از اعجاز شعر برای تـأثیر و تـأثّر در افکـارِ عموم، به منظور بهبود روابط اجتماعی و پیشگیری از زوال ارزشها و انحـراف از خطـوط اصلی انقلاب، کمک بگیرد.»
اگر به شاعر و هنرمند به این چشم نگاه کنیم و فضا را برای مطالبهگری اصحاب فکر و فرهنگ آماده کنیم، میتوان جلوی «واگرایی فرهنگی» و شبیخون فرهنگی ایستاد، در غیر این صورت، وضعیت به همین شکلی میشود که میبینید. حقوقهای نجومی و کاخهای سربه فلک کشیده و رانتخواری آقازادهها از یک طرف، و فقر و کوخنشینی و زبالهگردی و کولبری و کارتنخوابی و... در سوی دیگر. و دریغ از عدالت!
گاه متأسفانه شاهد خنثی عمل کردن و بی دغدغه بودن برخی از نویسندگان و شاعران مذهبی در خصوص مسائل مهم روز و آرمانهای انقلاب هستیم. یعنی شاعران سکوت کردن یا پرداختن به موضوعات عامهپسند را بر طرح مسائل روز ترجیح میدهند. فکر میکنید چرا چنین گرایشی در میان برخی از فعالان فرهنگی دیده میشود؟
متأسفانه مدیران و مسئولان فرهنگی جبهه انقلاب که همه آنها بلا استثنا آدمهای خوبی بودهاند! به خاطر فقر دانشی و بینشی و نداشتن تحلیل واقعبینانه از حوزه فرهنگ، در طول چهل و اندی سال گذشته به جای این که «یار شاطر» باشند، «بار خاطر» شدهاند! یعنی به جای این که راه باروری و بالندگی را برای اصحاب فکر و فرهنگ هموار کنند، با ندانم کاریهای خود، راهبندان فرهنگی ایجاد کردهاند. به همین خاطر، شما میبینید که رهبر انقلاب از عملکرد و کارنامه هیچ یک از نهادهای فرهنگی دولتی راضی نیست و چشم امیدش در این عرصه، به نهادهای فرهنگی غیر دولتی مثل انجمن قلم و شهرستان ادب است؛ در حالی که همه امکانات در اختیار نهادهای رسمی دولتی است! عصاره سخن رهبری خطاب به نهادهای فرهنگی دولتی این است که سعدی بزرگ در بیت زیر گفته است:
امیدوار بُود آدمى به خیر کسان
مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان!
با این حال اگر کارنامه فعالیتها و خدمات فرهنگی نهادهای مردمی و دولتی را در دو کفه ترازو بگذاریم، کفه خدمات فرهنگی نهادهای انقلابی و غیر دولتی سنگینتر است. چرا؟ چون این نهادها بوروکراسیزده نیستند و ذاتی انقلابی دارند؛ به همین خاطر از آفاتی چون عادتزدگی، عملزدگی، «روزمرّگی» و «روزمرگی» و «باری به هر جهت» کار کردن به دورند. در حالی که نهادهای دولتی از صبح تا شام گِل لگد میکنند و باد میبافند... بگذریم.
اصحاب فکر و فرهنگ هم همه انقلابی دوآتشه نیستند. چنین انتظاری هم نباید داشت. در چنین آشفتهبازاری، گروهی که با وجود تمام ناملایمات همچنان به آرمانهای انقلاب مؤمن و وفادارند، با تحمل ریاضتها و به جان خریدن زخم زبانها در میدان میمانند، و بسیارانی نیز به خاطر این بیمهریها فرو میریزند و راه خود را کج میکنند. البته در کنار این ریزشها، شاهد رویشهایی نیز هستیم؛ ولی کاهش و فرسایش کسانی که روزی، روزگاری جزو فرماندهان فرهنگی جبهه انقلاب بودهاند، همیشه آزاردهنده است. باید طوری عمل کنیم، که ریزشها و کاهشها به حداقل برسد. تحقق این مهم نیازمند هوشمندی و توانمندی فرهنگی است.
تجربه سالهای اخیر نشان داده است که اگر آرمانهای انقلاب به شکل جدید و با قالبی نو و هنرمندانه عرضه شود، مخاطب و تأثیرگذاری خود را خواهد داشت. با توجه به تلاش و حضور چندین ساله شما در عرصه هنر و ادبیات، فکر میکنید تا چه اندازه توانستیم از ظرفیتهای موجود در این حوزه بهره ببریم؟
همچنان که اشاره شد، انقلاب دائم در حال پوستاندازی و تجدید حیات است. پوستاندازی نشانه زنده بودن یک انقلاب است. بدون پوستاندازی و نو زایش فرهنگی، امکان خلاقیت و نوآوری وجود ندارد. «عادتزدگی» آفت بزرگی برای فرهنگ انقلاب است. نوآوری، بیرون زدن از پیله «عادت زدگی» و روی بر تافتن از زنجیره «دور و تسلسل» است. دور و تسلسلی باطل که تنها ثمره آن در جا زدن و به قهقرا رفتن است.
برای دمیدن روح پویایی و شکوفایی در کالبد انقلاب، باید از دایره تکرار و تقلید و عادت بیرون بزنیم و به افق های جدیدی چشم بدوزیم. چنان که حکیم نظامی میگوید:
هر چه خلاف آمد عادت بُود
قافلهسالار سعادت بُود
انقلاب یعنی لحظه به لحظه نو شدن. حرف و سخن تازه داشتن. تحجر، جزم اندیشی و تنگنظری با ذات انقلاب سازگار نیست. امروز ما برای رسیدن به سرمنزل مقصود به لوازمی نیاز داریم که از مهمترین آنها «واقعنگری» آرمانگرایانه است که بدون برخورداری از ««سعه صدر فرهنگی» امکانپذیر نیست. برای نیل به این مقصود مدیران فرهنگی باید خود را متناسب با مطالبات فرهنگی بازسازی کنند. به عبارت دیگر باید «فرزند زمانه خویشتن» باشند.
در حوزه فرهنگ و هنر، بهترین و کارآمدترین شیوه، برقراری «تعادل» و «توازن» فرهنگی است. اگر در حوزه فرهنگ از دایره افراط و تفریط بیرون بیاییم و در دایره تعادل و توازن حرکت کنیم، در آینده شاهد هیچ راهبندانی نخواهیم بود. گشایش و رستگاری در تعادل است، چنان که خداوند در آیه 143 سوره بقره می فرماید: «وَکَذٰلِکَ جَعَلناکُم أُمَّةً وَسَطًا لِتَکونوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ»، یعنی ما شما را امت معتدل قرار دادیم تا گواه بر همه مردمان باشید. پیامبر اکرم(ص) نیز در حدیثی می فرماید: «خیر الأمور أوسطها»، بهترین هر چیز و هر کار، حدّ میانه آن است.
انقلاب اسلامی داعیهدار انقلاب فرهنگی است. با توجه به این نکته، به نظر شما آیا توانستهایم در این سالها از طریق هنر، که زبانی مشترک بین ملتهای مختلف است، انقلاب و آرمانهای آن را به مردم علاقهمند دیگر فرهنگها و ملتها معرفی کنیم؟
در بعضی از شاخههای هنری این اتفاق تا حدودی افتاده است. بعضی از شاخههای هنری در معرفی انقلاب به مردم جهان کارنامه نسبتاً قابل قبولی دارند، از جمله سینما. سایر هنرها نیز – از جمله شعر و ادبیات - این صلاحیت و شایستگی را داشتهاند که سفیر انقلاب باشند؛ ولی به علت تعلل و کوتاهی مدیران و متولیان فرهنگی، از قابلیتها و ظرفیتهای دیگر هنرها برای معرفی انقلاب خوب استفاده نشده است.
ما در طول 42 سال گذشته مجموعه شعر چند شاعر انقلاب را به زبانهای زنده دنیا ترجمه کردهایم؟ نیاز به گفتن نیست که در این عرصه دستمان خالی است و کارنامه درخشانی نداریم. مردم جهان هنوز در فصل نیما و شاملو و اخوان و فروغ ماندهاند و هیچ شناختی از شاعران نامآور انقلاب ندارند. چرا؟ چون ما در حوزه ترجمه سرمایهگذاری نکردهایم. به همین خاطر شاعران و نویسندگان انقلاب مهجور ماندهاند.
امیدوارم پیام مشفقانه و راهگشای رهبر انقلاب به بهانه 10 سالگی موسسه «شهرستان ادب»، فتح بابی برای توجه بیشتر به شاعران و ادیبان انقلاب باشد – ان شاءالله.