موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
شعری از علی فردوسی

قصه‎ی سنگ

31 تیر 1393 19:52 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.67 با 3 رای
قصه‎ی سنگ

شهرستان ادب: علی فردوسی شاعر اصفهانی است که از او تاکنون دو مجموعه شعر با نام‎های «همین که عشق علم شد» و «دسته گل را به آب باید داد» منتشر شده است. امسال در دیدار شاعران با رهبر انقلاب یکی از شعرخوانی‎ها که بسیار مورد توجه قرار گرفت شعرخوانیِ علی فردوسی بود. شعر فردوسی غزل‎قصیده‎ای بود با مضمونِ سنگ که پایان‎بندی غافل‎گیر کننده و زیبایی داشت.

 
یک اتفاق ساده مرا بی‎قرار کرد
باید نشست و یک غزل تازه کار کرد
 
در کوچه می‎گذشتم و پایم به سنگ خورد
سنگی که فکر و ذکر دلم را دچار کرد

از ذهن من گذشت که با سنگ می‌شود
آیا چه کارها که در این روزگار کرد؟

با سنگ می شود جلوی سیل را گرفت
طغیان رودهای روان را مهار کرد

یا سنگ روی سنگ نهاد و اتاق ساخت
بی سرپناه‎ها همه را خانه‎دار کرد

یا می‎شود که نام کسی را بر آن نوشت
با ذکر چند فاتحه، سنگ مزار کرد

یا مثل کودکان شد و از روی شیطنت
زد شیشه‎ای شکست و دوید و فرار کرد

با سنگ مفت می‎شود اصلا به لطف بخت
 گنجشک‌های مفت زیادی شکار کرد

یا می‌شود که سنگ کسی را به سینه زد
جانب از او گرفت و بدان افتخار کرد

یا سنگ روی یخ شد و القصه خویش را
در پیش چشم ناکس و کس شرمسار کرد

ناگاه بی مقدمه آمد به حرف سنگ
اینگونه گفت و سخت مرا بی‎قرار کرد :
 
تنها به یک جوان فلسطینی‌ام بده
با من ببین که می‌شود آنگه چه کار کرد!


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • قصه‎ی سنگ
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: