شهرستان ادب: «در جهان امروز، شناخت و بررسی ادبیات یا ادبیات تخیلی هر روز بعد گسترده تری مییابد و از آن به عنوان دانش نو و معتبری نام میبرند و موازین و اصول آن را در کالجها و دانشگاهها به دانشجویان میآموزند، زیرا هر روز به قدرت و نفوذ و تأثیر بنیادی «ادبیات تخیلی» در تحول و تکامل جامعه بشری بیشتر پی میبرند. از طریق ادبیات تخیلی است که میتوانند معنویت و فرهنگ دلخواه را اشاعه دهند و میراثهای ارزندهی قومی و ملی را حفظ کنند. آثار بازمانده از اقوام و ملتها ثابت کرده است که ادبیات تخیلی توانسته از گزند و تاراج روزگار محفوظ بماند، حال آنکه آثار اخلاقی و رسالههای تبلیغی اغلب از میان رفته و جز استثناهایی از آنها چیزی به ما نرسیده است. از این نظر ماهیت معنوی و فرهنگی ملتها غالباً از طریق آثار خلاقه آنها به ما منتقل شده است و از رهگذر چنین آثاری است که ما از سنتها و فرهنگهای قومی و ملی کشورها و ملتها آگاه میشویم و احیاناً تحت تأثیر مفاهیم فرهنگی و فلسفی آنها قرار میگیریم، آثاری چون گیلگمش و ایلیاد و اودیسه و نمایشنامه های تراژدی و کمدی یونان باستان، نمونههای روشنی است بر این نظر.» (عناصر داستان جمال میر صادقی) در جدیدترین بخش گفتوگوهای شهرستان ادب با اهالی داستان نظر تعدادی از نویسندگان و مدرسان ادبیات داستانی را درباره نسبت ادبیات داستانی با ترویج و تحکیم آداب و رسوم فرهنگی جویا شدیم. آقایان یوسف قوجق، جواد افهمی، حمید عبدللهیان، محسن سلیمانی، علی اصغر عزتیپاک، حمیدرضا شاهآبادی، محمد حنیف و محمدحسن شهسواری نظر خود را با ما در میان گذاشتند. پرسش: آیا رمان میتواند در شکل دهی به آدابی نو و یا تحکیم رسوم مؤثر واقع شود؟ محمد حسن شهسواری من خیلی به تأثیرگذار بودن هنر تا این اندازه اعتقاد ندارم، اما خب بی تأثیر هم نیست؛ در واقع تأثیرش در ساختار پلهای رهبران فکری است. مثلاً اگر یک کتاب یا یک فیلم بر ذهن پدر یک خانواده یا رئیس یک شرکت یا مدیر یک مدرسه تأثیرگذار باشد میتوان این انتظار را داشت که دامنه تأثیر آن به نفرات تحت نفوذ فکری آن رهبر انتقال یابد. توقع کار ایجابی برای شکل دادن پارهای از رفتارها و تفکرات در جامعه وظیفه اصلی نویسنده نیست. مثلا اگر ما بخواهیم افراد نظافت را رعایت کنند، ساختن یک فیلم مستند خیلی مفیدتر از نوشتن یک رمان است. باید ببینیم کتاب را چه افراد و اقشاری میخوانند و دنبال تأثیر بر روی آنها باشیم. اگر فکر کنیم که همه مشکلاتمان با اثر هنری رفع میشود اشتباه است. گاهی برای شکل دادن به رفتارهایی باید از زور و اجبار کمک گرفت؛ مثلاً در اجرای قوانین راهنمایی و رانندگی این امر مصداق دارد و در طرف مقابل اگر فکر کنیم رمان باید وظیفه پلیس یا پزشک یا وانتبار را داشته باشد باز در اشتباه هستیم. در واقع وظیفه اصلی یک نویسنده این است که یک اثر را خوب بنویسد. تمام تلاش و زحمات یک هنرمند برای جاودانگی است و این اثر یک امر شخصی است؛ در واقع در مقولۀ جاودانگی. ما میگوییم که هنرمند باید به شدت خودخواه باشد و برای خود بنویسد اما این خودخواهی آد¬¬ابی دارد که از جملۀ آنها: سیر و شیوه مطالعه، زندگی کردن، فهم و درک است. محمدحنیف دایرۀ تأثیرگذاری رمان خیلی وسیع نیست، با این حال من فکر میکنم به ویژه در گروه رمانهای عامهپسند این تأثیر گذاری با توجه به مخاطبین موجود در این گروه که بیشتر دختران جوان و زنان خانهدار هستند بیشتر است. گاهی حتی به قدری این تأثیر بارز میشود که میتوان برآیند این اثرگذاری را در جامعه مشاهده نمود. در واقع مخاطب رمان نخبهپسند بسیار کم است. در این گروه بیشتر افرادی هستند که به حدی از بلوغ فکری رسیدهاند که به راحتی تحت تأثیر قرار نمیگیرند. اما در گروه مخاطبان عام ادبیات داستانی تأثیر پذیری بسیار زیاد است و به سر بردن در دورانی خاص مثلاً برای نوجوان، دوران بلوغ و یا قرار گرفتن در سطح متوسط یا پایینی از تحصیل و تحلیل و شناخت باعث تسریع همراه شدن با ماجرا و شخصیتهای رمان و تأثیر پذیرفتن ازآنها میشود. در بررسی میزان تأثیر در شکل دهی به رفتار در جامعه، اثرگذاری رسانههای تصویری بهویژه تلویزیون بسیار وسیعتر از رمان است، اما در تغییر الگوها و سبک زندگی در مخاطب نوجوان، رمانهای عامهپسند نیز بسیار مؤثر هستند. البته باید یک بررسی علّی روی این موضوع صورت پذیرد تا با اطمینان بیشتر این عقیده ثابت شود. حمیدرضا شاه آبادی ممکن است که تأثیر ثانویه یک رمان شکل دادن به یک رفتار اجتماعی باشد ولی با این که یک رمان از ابتدا با هدف شکل دادن به رفتارهای اجتماعی نوشته شود مخالفم. علی اصغرعزتی پاک در جوامع دیگر این اتفاق افتاد چون مردم آن جوامع رمان و نوشته برایشان گرامی است و نویسندهها برایشان محترم هستند و این را باور دارند که نویسندهها فکر شده حرف میزنند. البته منظورم نویسنده های بزرگ و اصیل و دارای نگاه و جهانبینی است. در جامعه ما گاهی در حد طرح مبحث عنوان میشود نزد عدهای خاص که مخاطب ادبیات داستانی هستند و به گونهای جزء قشر فرهیخته و نخبه قرار میگیرند. نویسنده از طریق آنها امکان فراگیر نمودن مسئله مورد نظرش را پیدا میکند. مثلاً مسائل مربوط به زنان ایران در دهه ٧٠ مورد توجه بسیاری از نویسندگان قرار گرفت و آثار زیادی خلق شد و تا حدود زیادی هم در بهبود جایگاه زنان در اجتماع مؤثر بود. شاید یکدفعه یک رمان نتواند چنین تأثیری بگذارد، اما اگر جریانی با استمرار در توجه به موضوعی خاص ایجاد شود میتواند مؤثر باشد. محسن سلیمانی جواب: به شرطی که خواننده متوجه نشود، بله امکان دارد. مثلاً سالها پیش که در آمریکا میخواستند مردم را به ورزش کردن تشویق کنند از سینمای هالیوود استفاده کردند و در بیشتر فیلمهایشان صحنههایی از ورزش گنجانده بودند و این اتفاق اگر بتواند به صورت معقول و منطقی و به دور از تحمیل به اثر اتفاق بیفتد قابل قبول و ارزشمند است. دکتر حمید عبدالهیان بله این امر شدنی است ولی شرایطی دارد اول اینکه نویسنده در این کار توانایی و تسلط داشته باشد و سطحی با موضوع برخورد نکند. چون این موضوعات فوقالعاده حساس است. نویسنده یا نباید وارد این حیطه شود و یا باید قوی و مسلط وارد شود. مانند موضوعات ارزشی و اعتقادی که نویسنده باید با اشراف وارد این ورطه شود. ببینید کسی مانند تولستوی در همه آثارش از ارزشهایی که به آنها معتقد است حرف زده، اما بسیار پوشیده و پنهان که کسی را از این ارزشها منزجر نکند. برای رواج یک فرهنگ یا آداب نو و تازه _چون مخاطب مقاومت میکند_ باید آن را در پوششی از زیبایی و جذابیت به مخاطب عرضه نمود. این دقیقاً کاری است که آمریکا با سینمای هالیوود برای همه جهان پیاده میکند. این است که مردم دنیا به سمت شباهت در پوشش و اعتقاد و ... حرکت میکنند و آن شباهتها را کانونی به نام آمریکا در لفاف هنر بوجود آورده. این اوضاع در کشور ما توسط متولیان فرهنگ که یکی از عمده ترینهای آن صداوسیما است مورد غفلت واقع شده است. ما باید به این سمت حرکت کنیم که به مدد هنر به عنوان نمونه، سریالی بسازیم که ویژگی های فرهنگی ایرانیاسلامی ما را به صورت جامع پوشش دهد و در عین حال از کیفیت آن کاسته نشود. ما باید به این سمت حرکت کنیم نه اینکه برای این منظور بخشنامه برای نویسندهها صادر کنیم که اثری تولید کنید که این ویژگیها را داشته باشد. در واقع باید ذهن هنرمندان را به سمت و سویی هدایت کنیم که آگاهانه این موضوعات را انتخاب نمایند. جواد افهمی تاریخ و سیر تطور ادبیات، خاصه رمان و کمی هم داستان کوتاه نشان داده که نه تنها توانایی درافکندن طرح و طرح های نو را در زندگی بشر داردکه بسی بیشتر از این میتواند در زندگی اجتماعی ما تأثیر داشته باشد. رمانها در آفرینش جهانهای نو با اندیشههای متعالی نقش مؤثر و اساسی را به عهده گرفتهاند. تفکرات و اندیشههای زمخت و غیرقابل انعطاف دانشمندان جامعهشناسی در قالب رمانها و داستانهای روان و خواندنی جوامع غربی را به سوی دروازههای تمدن نو رهنمون گشتهاند. کاری به این جوامع نو و ساختار خوب و بد آن نداریم. اصل قضیه به خواست و هدف نویسندگان آثاری اینچنینی برمیگردد. به دانشمندانی همچون سارتر، کامو، سیمون دوبوار و ... که قبل از آن که خود را وامدار ادبیات و داستان و رمان بخوانند رهروی چهارچوبهای تفکرات فلسفی و جامعهشناختی قابلقبول خودشان میدانند. به نظر هیچ راهی میانبرتر و راحتتر و درعینحال تأثیرگذارتر از رمان و داستان برای جا انداختن تفکرات و اندیشههای جامعهشناختی و فلسفی نمیتوان یافت. عموم مردم که بیگانه و به دور از دپارتمانهای اندیشه ورزانه و عمیق هستند فقط و فقط از طریق مطالعه رمانها و داستانهای خلق شده در این راستا توانستند خود را با اصول جوامع مدرنی که آرام آرام در حال شکل گرفتن بود وفق دهند. و این به خودی خود نه خوب است و نه بد. یوسف قوجق مسلماً موثر است. بیشترین آثار من، پسزمینهای از فرهنگ بومی دارد. در استفاده از فرهنگ بومی و آداب و رسوم اقوام، مسألة کشف اهمیت زیادی دارد. هنر نویسنده در استفاده از آداب و سنن در این نیست که همانها را عیناً نقل کند، بلکه استفاده از فرهنگ و آداب و آئینهای بومی در پردازش عمیق حوادث و موضوعات مطرح در داستان، ادبیت اثر را افزایش میدهد. داستان این قدرت را دارد که بر نگرش مخاطب و در نتیجه بر روی جهانبینی و نوع زندگیاش تأثیر بگذارد.
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز