شهرستان ادب: به مناسبت ۲۷ شهریور، روز شعر و ادب پارسی و بزرگداشت مقام محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار، نگاهی خواهیم داشت به چند فراز از زندگی، دیدگاهها و شعر این شاعر پرآوازۀ ادبیات معاصر.
1- شهریار و مادر
شکوه دلبستگی و وابستگی عاطفی فرزند و مادر بر کسی پوشیده نیست. شهریار اولین معلم شعر خود را اشعاری میداند که مادرش در کودکی برای او میخوانده است؛ اشعاری ترکی و فارسی که یکی از حساسترین ذهنها و لطیفترین روحهای معاصر را به خویش مشغول میداشته است:
«گئتمه ترسا بالاسی منده سنه سایه گلیم
دامنیندن یاپوشوم منده کلیسایه گلیم
یا کی سن گل گینه اسلامی گولوم ایله قبول
یا کی تعلیم ائله من مذهب عیسایه گلیم»
[ای ترسابچه! صبر کن و بگذار من نیز سایه به سایۀ تو، دامان تو را بگیرم و به کلیسا بیایم. گل من! یا تو بیا و به مذهب اسلام درآ، یا مرا تعلیم بده تا دین حضرت عیسی را بگزینم]
شاید بتوان تأثیر این دو بیت ترکی را در آثار فارسی شهریار از جمله در غزلهایی با این مطلعها مشاهده کرد: «اگر آن دختر ترسا بیاراید کلیسا را/چراغان میکند قندیل راهب، دیر ترسا را» یا «ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری/سینۀ مریم و سیمای مسیحا داری».
اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود و شهریار شعر «ای وای مادرم» را که به عقیدۀ فروغ فرخزاد از بهترین نمونههای تلفیق متعالی ذهن و زبان در شعر است، در سوک مادر میسراید. این شعر نسبتاً بلند در فضایی حسآمیز و حزنانگیز، حال و هوایی فرزندی را که خودِ شهریار باشد، در بازگشت از مراسم خاکسپاری مادر به تصویر میکشد و به حق، یکی از عاطفیترین و تأثیرگذارترین اشعار معاصر است:
«آهسته باز از بغل پله ها گذشت
در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود
اما گرفته دور و برش هالهای سیاه
او مرده است و باز پرستار حال ماست
در زندگی ما همهجا وول میخورد
هر کنج خانه صحنهای از داستان اوست
در ختم خویش هم به سر کار خویش بود
بیچاره مادرم!
.... باز آمدم به خانه، چه حالی؟ نگفتنی
دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض
پیراهن پلید مرا باز شسته بود
انگار خنده کرد ولی دلشکسته بود:
بردی مرا به خاک سپردی و آمدی ؟
تنها نمیگذارمت ای بینوا پسر!
میخواستم به خنده درآیم ز اشتباه
اما خیال بود
ای وای مادرم!»
2- بهترین سرودۀ شهریار
«گفتگو با شهریار» کتابی است به اهتمام جمشید علیزاده که در آن مصاحبههای شهریار ثبت شده است. این مصاحبهها در سالها و موقعیتهای گوناگون انجام شده و نتایج آن در نشریات مکتوب آن زمان چاپ میشده است. در واقع، این کتاب گردآوری مصاحبههایی است که افراد مختلف از جمله اشخاص سرشناسی چون مشفق کاشانی و حمید سبزواری در زمان حیات شهریار با این شاعر بزرگ تبریزی انجام دادهاند.
از جمله سؤالهای مرسوم در مصاحبه با یک شاعر، پرسش در مورد بهترین شعر شاعر از نظرگاه خودِ شاعر است. مصاحبه با شهریار نیز از این مورد استثنا نیست و در دو مصاحبه که یکی در سال 33 و دیگری در سال 42 انجام شده است این سؤال پرسیده شده است. نخستین بار شهریار، در پاسخ به این سؤال با بیان اینکه حالات انسان به شدت متغیر است، اشاره میکند که در زمانهای مختلف، اشعار متفاوتی از خود را از زیر لب زمزمه دارد. در سال 42 نیز شهریار شبیه همین پاسخ را میدهد اما از یکی از اشعار خود به طور اخص نام میبرد:
«میدانید که انتخاب شعر هم کار بسیار مشکلی است چون بر حسب ذوق و حال آدم فرق میکند... بنده هم در حالات مختلف یکجور شعر را دوست دارم ولی چون بیشتر حالا مرحلۀ من، مرحلۀ عرفانی و فلسفی است یک شعری دارم به نام «راز و نیاز» که مقدمۀ جلد سوم دیوان بنده چاپ شد که به نظر خودم بهتر از همه است.»
راز و نیاز، شعر بلندی است با موضوع عشق الهی و عرفان که در ادامه بندهایی از آن آورده میشود:
«...به خواب ناز بودم در عدم با نرگس شهلا
که چشم از سرمۀ عشقم به رخسار تو وا کردند
هوای کعبۀ کاخ جمالت داشتم در سر
به صحرای وجودم مست و پا در گل رها کردند
به افسونهای خاموشی به گوش من سخن گفتند
به خلوتهای وحشی اشک شوقم آشنا کردند
منم پیدا ز پنهانی، تویی پنهان ز پیدایی
....چو در گوشم به گهواره فروخواندند نام تو
گشودم چشم و اول در رخ مادر تو را دیدم
ز طفلی تا شدم با دختر همسایه همبازی
به هر سو سربرآوردم به بام و در تو را دیدم
چو عاشقتر شدم کمکم به بوم و بر نگنجیدی
سفرها کردم و هر سو به بحر و بر تو را دیدم
کنونم در همه عالم نمیگنجی ز والایی...»
شهریار در ادامه نیز اضافه میکند: «این نکته را هم باید عرض کنم که شعر ایدهآل شاعر هنوز گفته نشده، یعنی هر شاعری وقتی که شعری را ساخت، هر قدر هم که این شعر عالی باشد خود شاعر مافوق این شعر قرار میگیرد، این شعر پایین واقع میشود و چشم شاعر باز است.»
3- ارادت به خواجۀ شیراز
خواندن تعریف شعر و وظیفۀ شاعر از زبان یکی از بزرگترین و موفقترین غزلسرایان معاصر بیشک خالی از لطف نیست. شهریار در مقدمهای که بر جلد اول دیوان خود نوشته، آورده است:
«مایۀ شعر ابتدا آن تأثیر و ارتعاش لطیفی است که بلااراده بر روی اعصاب انسان نقش میبندد. همینطور که مولود ظاهری آن اعمال بلاارادهای از قبیل گریه، خنده، انقباض و انبساط اعصاب و عضلات است، مولود معنوی آن نیز روح شعر از قبیل حیرت، شهامت، سوز، رقت، لطافت و صلابت و غیره خواهد بود. این مایۀ شعر یا موجد ادبی، چون امواج لطیفی در طبیعت از ازل تا باد کشیده شده و دستگاه عصبی شاعر آن را از خود طبیعت یا از دستگاه ادبی دیگری تحویل گرفته، شعر به دستگاه عصبی دیگران (اگر این دستگاه را داشته باشند) تحویل میدهد.»
با اینکه در برخی غزلیات شهریار، دوگانگی زبان و اصرار بر استفاده از کلمات روزمره و عامیانه، نزولی نسبی را باعث شده است، شهریار در شعر، سنتگرایی است که نگاهی نیز به نوآوری دارد و در اشعار موفق خود، «نوآوری بر پایۀ سنت»ی که مرحوم قیصر امینپور از آن سخن گفته است را به خوبی نمایش داده است. در این میان، میتوان به جرئت گفت که شهریار بیشترین اثر را از حافظ پذیرفته است و به گفتۀ خویش «طفل مکتب حافظ» است. در همان مقدمۀ مذکور نیز مینویسد:
«این بنده اگر حمل بر تواضع درویشی نشود خود را خیلی به اشکال و با چندین گذشت و اغماض میتوانم شاعر بدانم. ولی با اطمینان کامل معتقدم که هرگز به کمال شعر نرسیدهام و تا کنون نشده است که شعری از خواجۀ بزرگوار بخوانم و از بضاعت خود شرمسار نشوم. حتی بارها فکر کردهام که ترّهات خود را از بین ببرم ولی چون این یک نوع خودخواهی و ناسپاسی محسوب میشد خودداری و خود را به سیر تکامل تدریجی امیدوار میداشتم.»
داستان انتخاب تخلص او نیز مهر تأیید دیگری بر علاقه و ارادت این شاعر به حافظ است. تخلصی که پس از تفأل به دیوان حافظ، از «بهجت» به «شهریار» تغییر میکند:
« غم غریبی و غربت چو بر نمیتابم
به شهر خود روم و شهریار خود باشم»
شهریار در مصاحبهای که با موضوع شعر و هنر داشته است اینگونه میگوید: «حافظ در اوج عرفان است و اسرارآمیز. بعد از حافظ، نسبتاً هاتف اصفهانی گاهی الهام دارد، بعدش این اواخر مرحوم پروین اعتصامی و بعدش هم بندۀ شهریار که الهامم از سبک حافظ است.»
4- نیما و شهریار
گذشته از برخی غزلیات ناب او و همچنین شعر بینظیری که در مرگ مادر سروده است، دو شعر از شهریار در فضایی کاملاً خاص و به تعبیری سوررئال وجود دارند که شاید کمتر کسی از سرایش آنها توسط شهریار تعجب نکند. «هذیان دل» و «دو مرغ بهشتی»، اشعاری از شهریارند که در آنها، ذهن خود را -که گاهی در غزلیات محدود به معنا و فرم میشد- کاملاً رها گذاشته است تا هر آن کجا که میخواهد پرواز کند. بندهای ابتدایی هذیان دل:
«...دارم سری از گذشت ایام
طوفانی و مایخولیایی
طومار خیال و خاطراتم
لولنده به کار خودنمایی
چون پرتو فیلمهای درهم
در پردۀ تار سینمایی
بگشود دلم زبان هذیان
مرغان خیال وحشی من
تنها که شدم برون بریزند
در باغچۀ شکفتۀ شعر
با شوق و شعف به جست و خیزند
تا میشنوند صوتی از دور
برگشته چو باد میگریزند
در خلوت حجرۀ دماغم...»
شهریار در یادداشتهای خود اشاره دارد که من این دو شعر یعنی هذیان دل و دو مرغ بهشتی را تحت تأثیر نیما یوشیج سرودهام. اعتقادات شهریار در مورد شعر نو نیز جالب است: «دربارۀ شعر نو باید گفت که تازگی شعر در صورت و فرم نیست چون فرم را هرچه تازهتر کنیم برای ادبیات ما تازگی ندارد. فرض کنید که ما مصراعهای بدون قافیه بگوییم. این همان بحر طویلی است که سابقاً هم داشتیم. اما تازگی در تعبیرات و اصطلاحات و در مفاهیم و مخصوصاً در فکر است که شعر نو ما را متمایز میسازد».
در جای دیگری هم اشاره میکند: « چیزی که مسلم است تنها تازگی کافی نیست که چیزی را قبول خاطر همه بسازد. در هر چیزی شرط اول خوبی و زیبایی است، بعد چیزهای دیگر از جمله تازگی. یک قطعۀ ادبی فرض کنید مال عهد دقیانوس، اما هم مطلبی دارد سودمند و هم شعر است یعنی نفوذ و تأثیر دارد. قطعۀ ادبی دیگری فرض کنید از حیث سبک آخرین سیستم ولی نه شعر واقعی است و نه مطلب مفیدی دارد. شما این دو قطعه را در محلۀ کوران هم ببرید قطعاً اولی مقبول است و دومی مردود.»
5- توصیهای به شاعران جوان
«نظمی که ما میسازیم برای شعر، این لباس شعر است ولی همین لباس هم به قدری صنعتش ظریف است که یک وقت میبینی 20 سال، 30 سال، 40 سال ممارست میخواهد بسته به استعداد انسان و به مقدار کار و ذوق و قریحه. نمیشود که تعیین کرد چه کار باید بکنند. باید کار کرد. سرمشقها را باید خوب فرا گرفت. همیشه شاهکارها را بخوانید، شعر متوسط نخوانید. شعر متوسط آدم را متوقف میکند. همیشه مقصد با همت آدم بسته است. هر زبانی که میخواهید شاهکار بخوانید. بگذارد معیار و مقیاس[تان] بلند باشد».
منابع
1- بهجت تبریزی، محمدحسین (1385)، دیوان شهریار، جلد اول، چاپ بیستوهشتم، تهران: نگاه
2- بهجت تبریزی، محمدحسین (1385)، دیوان شهریار، جلد دوم، چاپ بیستوهشتم، تهران: نگاه
3- بهجت تبریزی، محمدحسین (1379)، گفتگو با شهریار، به اهتمام جمشید علیزاده، تهران: نگاه
4- بهجت تبریزی، محمدحسین (1376)، صدای شهریار (گفتگوی رادیویی با رادیو تبریز)، ادبیات معاصر، شمارۀ 17 و 18
5- بهجت تبریزی، محمدحسین (1366)، گفت و شنودی با استاد شهریار دربارۀ شعر و هنر، رشد و آموزش زبان و ادب پارسی، شمارۀ 11