یادداشتی از رضا زنگنه
اگر دیر نشده باشد
09 آبان 1393
02:00 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 6 رای
شهرستان ادب: سه شنبه هشتم آبان ماه سال ۱۳۸۶ برای آنان که قیصر امینپور را میشناختند، بهویژه کسانی که حضور و محضر او را درک کرده بودند، هرگز فراموش نمیشود. این تعبیر محضر که میگویم، از تعارفات رایج نیست. هر کس که او را دیده باشد میداند این محضر یعنی چه. ما میدانیم که وقتی برای بار اول قیصر امینپور را دیدیم، چه احساسی داشتیم. و فراموش نمیکنیم برخلاف او شاعرانی هم بوده اند که وقتی با خودشان پس از اشعارشان آشنا شدهایم در دل گفتهایم: این انسان اصلا چه ربطی به اشعارش دارد؟ بمانَد.
فراموش نمیکنیم آن روز سهشنبه ای را که بهتزده و زودهنگام با او وداع کردیم. تفصیل این بهت، در نشریات و رسانههای آن روزها آشکار بود. به راحتی باور نمیکردیم. تعداد مرثیههایی که برای او سرودیم کمسابقه بود. مراسم و یادبود گرفتیم. ویژهنامه چاپ کردیم. سخنرانی کردیم. حرف زدیم و حرف زدیم. شاید در پاسداشت مقام او کم نگذاشتیم. هرچند بعضی از ما در آن میانه به فکر خودمان هم بودیم. خودمان را به او وصل کردیم تا شاید بزرگتر شویم. دیدیم خاطرهگویی از او رایج است و ما هم خاطره گفتیم. خاطره هم ساختیم. ادّعا کردیم و تحلیل ساختیم و تحلیلهایمان را به متن او قالب کردیم. از نردبام نام قیصر بالا رفتیم. در استفاده از نام او عجله هم کردیم. تصویر بزرگ او را به شیشه در کتابفروشیمان چسباندیم و گوشهاش درشت نوشتیم: ۱۵۰۰تومان. او را سوژه اهداف سیاسی و جناحیمان قرار دادیم و با سر دادن فریاد "قیصر را مصادره نکنید"، خودمان مصادرهاش کردیم. گاهی به او شک کردیم و جست و جو کردیم تا بفهمیم فلان نام اختصاری که دو دهه قبل شعری به او تقدیم کرده است کیست؟ گشتیم ببینیم به چه افراد مشکوکی شعری تقدیم کرده است یا اصلا با چه کسانی عکس گرفته است؟ کنجکاو شدیم تا ببینیم تا چه سالی به کدام محفل ادبی رفته و از چه سالی در کدام جلسه شعر شرکت کرده است؟ در فلان سال چه موضعی گرفته و یا چرا موضع نگرفته است؟ شک کردیم که اصلا چرا این قدر شخصیت او مایه نزاع و کشمکش شده است؟ اصلا چه کسی راست میگوید؟ تصورمان درباره او در سرگردانی بین "شاعر بنیادگرای دیروز و اپوزوسیون ضدّ جنگ امروز" و "شاعر حکومتیِ بیلبوردهای شهرداری" قرار گرفت. آنقدر از این حرفها زدیم و زدند تا واقعیت قیصر فراموش شد. فراموش کردیم که او فعّال و روزنامهنگار سیاسی یا نماینده سابق مجلس نبود. عادت ما با هر طرز تفکّری که داریم، این است فراموش میکنیم که هنرمند و ورزشکار و مقام مسئول و سیاستمدار و ... با هم متفاوتاند. هرچند هر یک از آنها در حیطههای دیگر حتما نظر یا سلیقهای دارند. همین اصل ساده را به سادگی فراموش میکنیم! هرچند این بحثهای حاشیهای دوام نیاورد، امّا واقعیت این است که هنوز عدّهای هستند که به نسبت او با آنچه درست میپندارند شک دارند.
هفت سال است که قیصر امینپور از میان ما رفته و ما هنوز او را خوب نشناختهایم. خوب هم نخواندهایم. ستایش و خاطره-گویی، هرچند از نوع پسندیدهاش، برای ما کافی است و برای او کافی نیست. شاید هرقدر از او خاطره گفتهایم، آثار او را کمتر خواندهایم. او با آثارش با ما و با کسانی که محضرش را درک نکره و هرگز درک نخواهند کرد به خوبی سخن گفته است. واقعیت این است که اگر آنچه را او نوشته و سروده خوانده بودیم، هرگز به اندازه ذهن محدود خودمان کوچکش نمیکردیم. برچسبهای ناروا به او نمیزدیم و هر حرفی را باور نمیکردیم.
اکنون دیگر وقت خوانش واقعی قیصر امینپور فرا رسیده است.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.
چهارشنبه, 03 اردیبهشت,1399