شهرستان ادب: سیزدهم آبان روز تسخیر لانۀ جاسوسی و مبارزه با استکبار جهانی است و این روز، با فاصلۀ اندکی از هشتم آبان، سالگرد وفات قیصر امینپور قرار گرفته است. در این نوشتار، با مقدمهای دربارۀ تعهد در شعر و وظیفۀ شاعر در قبال اجتماع و نگاهی به شعر ضد استکباری، اشارهای کوتاه خواهیم داشت به چند شعر قیصر امینپور که صراحتاً رنگ ضد استکباری دارند. البته همانگونه که در پایان مطلب خواهد آمد اشارات ایهاموار و کنایهوار قیصر به موضوع استکبارستیزی، جابهجا در کتابهای وی وجود دارد که استخراج و تبیین آنها، نیازمند تدقیق و تحقیق بیشتر است.
1- تعهد چیست؟ شاعر متعهد کیست؟
شاید تا کنون هیچ دو نفری بر سر تعریف شعر به توافق نرسیده باشند و این هیچ عجیب نیست. چه اینکه شعر هنوز تمام نشده است و روزاروز در حال تغییر است و تعریف امری اینچنینی از سوی هر کسی، امری شخصی است و هر کس دیگری حق دارد آن را بپذیرد یا نپذیرد. از تعریف ابنسینا که گفت: «شعر کلام مخیلی است که از الفاظ و عبارات موزون و متساوی ساخته شده است» بگیرید تا تعریف شفیعی کدکنی که گفت: «شعر گرهخوردگی عاطفه و خیال است که در زبانی آهنگین شکل گرفته است» و تا تعریف اخوان ثالث که گفت: «شعر محصول بیتابی انسان در لحظاتی است که در پرتو شعور نبوت قرار میگیرد» و تا همۀ تعریفهای دیگری که گفته و شنیده شده است هر یک برخی از چیزهایی که دست کم عدهای شعر میدانند را پوشش میدهد و برخی دیگر را نه.
نظامی عروضی در «چهار مقاله» اشاره دارد: «شاعری صناعتی است که بدان صناعت شاعر معنی خرد را بزرگ گرداند و معنی بزرگ را خرد و نیکو را در خلعت زشت بازنماید و زشت را در صورت نیکو جلوه دارد». پس شاعر هر که باشد و با هر درجهای از زبان و اندیشه و عاطفه و خیال، با شعر خود میتواند عدهای را در مسیر اندیشههای خود قرار دهد یا دست کم، از مسیر اندیشگی خارج کند و یا دست کمتر، مخالفان اندیشۀ خود را به تحسین وادارد. اینکه فیالمثل از زبان فلان شاعر، مدح بهمان پادشاهی که فسق و فجور او آشکار است میشنویم و میبینیم ممدوح را با معصومین همطراز میکند و با این همه، باز هم به استادی و چیرهدستی شاعر اعتراف میکنیم گواهی بر همین مدعاست.
مسئله شعر و شاعر متعهد، نه مسئلهای جدید است و نه منحصر به ایران و اسلام. از دیرباز مبحث هنر برای هنر و هنر برای اجتماع و مباحثی از این دست در تمام مناطق شعرخیز جهان مطرح بوده است. دیدرو، نویسنده و فیلسوف فرانسوی، در دفاع از هنر مسئول در برابر اجتماع بیان میدارد: «هر آزادهمردی که قلم به دست میگیرد باید همت بر آن گمارد که عفاف را محبوب و فسق را منفور سازد». ساموئل جانسن انگلیسی نیز اینگونه میگوید: «وظیفۀ نویسنده و شاعر همواره این است که دنیا را از آنچه هست بهتر کند». آنچه مسلم است این است که شعر بالأخره نقطۀ اتکایی دارد –هرچند لغزان- و اصولاً اصطلاح شعر متعهد تا حد زیادی حشو مینماید.
حال، شاعر در یک جامعۀ توحیدی چه شرایطی دارد؟ این شاعر چه هدفی در قبال خلق و خداوند دارد؟ قرآن کریم شاعران مقبول درگاه الهی را اینگونه معرفی میکند: «الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا». یعنی آنان را با چهار ویژگی ایمان، عمل صالح، ذکر مدام خدا و ظلمناپذیری از شاعران گمراه و گمراهکننده متمایز میکند.
2- ظلمناپذیری در شعر عرب
همانطور که اشاره شد عدم قبول ظلم و ستم و مقابله با مصادیق آن از وظایف شاعر متعهد به شعائر و آرمانهای اسلامی است. اگر مصداق ظلم و ظالم را در جهان معاصر آمریکا، انگلیس، فرانسه و سایر دولتهای استکباری و دستنشاندگان آنان بدانیم تقریباً هیچ کشوری از کشورهای اسلامی را نمیتوان یافت که ردّ پای اشعار ظلمستیزانه در آن مشهود نباشد. فلسطین، عراق، سوریه، یمن و مصر از جمله کشورهای عربی هستند که صدای اعتراض مردمانشان هیچگاه فرونخفته است و شاعران این کشورها با سلاح معنوی خود، شعر، درصدد مبارزه و ترغیب و تشجیع مبارزین برآمدهاند. از نزار قبانی، محبوبترین شاعر عرب میخوانیم:
«آي كودكان عرب!
شماييد كه زنجيرها را ميگسليد
از نسل درهم شكستۀ ما در گذريد
كه چون پوست خربزه بيارزشيم
شما بذر باروري در زندگاني سترون ماييد
كه شكست را
در هم خواهيد شكست»
یا در جای دیگر سالم یوسف جبران که به او لقب «شاعر الأرض و المقاومه» را دادهاند اینگونه از ظلمهایی که وطنش را محاصره کردهاند میگوید و از سکوت جامعۀ جهانی به فریاد میآید:
«بگذار که جلاد
قلبم را با خنجرش هزار پاره سازد
بگذار با ابر سیاهش
گونههایم را بنوازد
حتی از ترانههایم برباید
اما تلختر از همه ترحم شماست
ای جهانیان!
ترحم نمیخواهم
مرحمت زیاد!»
3- شعر ضد استکباری در ایران
ایران به عنوان یکی از مظلومترین کشورهای جهان، همواره آماج حملات همهجانبه و همهگونۀ دولتهای استکباری بوده است. در این میان، شاعران معاصر ایرانی هیچگاه از پای ننشستهاند و همواره دوشادوش مردم به مبارزه پرداختهاند. شعر دوران مشروطه از این نظر بسیار شاخص است و اشارات صریح و بیپروای شاعران –که خاص این دورۀ شعری است- به دُوَل استکباری وقت، فراوان است:
«گویند که انگلیس با روس
عهدی کردهست تازه امسال
کاندر پلتیک هم در ایران
زین پس نکنند هیچ اهمال
افسوس که کافیان این ملک
بنشسته و فارغند از این حال
کز صلح میان گربه و موش
بر باد رود دکان بقال» (ایرجمیرزا)
اگر شعر ضد استکباری را از موضوعات ذیل شعر اعتراض بنامیم، شاعران همواره از سردمداران اعتراض و رساندن ندای مظلومیت ملت ایران به گوش جهانیان بودهاند. خصوصاً در سالهای پس از انقلاب اسلامی، کمیت و کیفیت اینگونه از شعرها، ارتقای چشمگیری داشته است. مهرداد اوستا، نعمت میرزاده، طاهره صفارزاده، سیدعلی موسوی گرمارودی و حمید سبزواری از جمله شاعرانی هستند که پیش و پس از انقلاب و در مقاطع مختلف به شدت فریاد مردم ایران از بیداد جهانی افزودهاند.
نسل بعد که شاعرانی چون علی معلم دامغانی، محمدرضا عبدالملکیان و سیدحسن حسینی را در خود دارد نیز علم اعتراض رو فرونگذاشتند و با سرودههای خود راه استکبارستیزی و نگاه اعتراضی درونگرایانه و برونگرایانۀ شاعران نسل پیشین را حفظ کردند. اما اینجا میخواهیم یادی کنیم از چند شعر ضداستکباری قیصر امینپور.
امینپور شاعری است که با هر متر و میزان و مقیاسی به شعر انقلاب اسلامی نگاه کنیم نمیتوانیم او را به عنوان یکی از سرآمدان این جرگه و جریان از قلم بیندازیم. رباعیات احیاگرانه (همراه با سیدحسن حسینی)، غزلیات دقیق و لطیف و نیماییهای کمنظیر امینپور و البته شخصیت علمی و اخلاقی والا، از قیصر امینپور شاعر و انسانی متفاوت ساخته است.
4- قیصر امینپور
آنگونه که دوستان و نزدیکان قیصر امینپور ذکر میکنند، وی از جملۀ اولین دانشجویانی است که در تسخیر لانۀ جاسوسی نقش داشته است و به گواهی همین افراد، حتی پس از تسخیر، بر روی دیوار سفارتخانه به شعرخوانی پرداخته است. چنین شاعری قطعاً نمیتواند نسبت به ظلمهای همارهای که از ناحیۀ صاحبان زور و زر در جهان به کشورش و سایر کشورهای مظلوم اعمال میشود سکوت پیشه گیرد.
در کتاب «مثل چشمه، مثل رود» که قیصر امینپور ویژۀ نوجوانان سروده است به شکلی کاملاً نمادین ماجرای فلسطین و اشغال آن توسط اسرائیل و مسائل مرتبط را میسراید و کمک و یاری مردم این کشور ستمدیده را از وظایف ما میداند. در بخشهایی از این مثنوی اینگونه میخوانیم:
«...هر سحر مادر از لانه می رفت
در پی آب یا دانه می رفت
باز می آمد از راه هر بار
شاخه ی سبز زیتون به منقار
ناگهان کرکسی بال وا کرد
بر سر لانه چنگال وا کرد
سایه ای شوم بر لانه افتاد
خانه ی جوجه ها رفت بر باد
بال می زد به هر سو کبوتر
جوجه ها هم به دنبال مادر...
... آن کبوتر که یار من و توست
خسته در انتظار من و توست...»
از دیگر شعرهای مشهور قیصر برای فلسطین که علیرغم سروده شدن در قالب غزل، حماسۀ خاصی را در خود جای داده است شعر «پنجره» است. در این شعر که با پیشانینوشت «برای فلسطین» و در کتاب «آینههای ناگهان» به چاپ رسیده است امینپور با زبانی روشن و البته نمادین به فلسطین و مبارزه با اسرائیل پرداخته است:
«در انتهای کوچۀ شب، زیر پنجره
قومی نشسته خیره به تصویر پنجره
این سوی شیشه، شیون باران و خشم باد
در پشت شیشه بغض گلوگیر پنجره
اصرار پشت پنجرۀ گفتگو بس است
دستی برآوریم به تغییر پنجره
تا آنکه طرح پنجرهای نو در افکنیم
دیوار ماند و حسرت تصویر پنجره
ما خواب دیدهایم که دیوار شیشهای است
اینک رسیدهایم به تعبیر پنجره
تا آفتاب را به غنیمت بیاوریم
یک ذره راه مانده به تسخیر پنجره
جز با کلید ناخن ما وا نمیشود
قفل بزرگ بسته به زنجیر پنجره»
شعر دیگری از قیصر امینپور در باب جنگ و مبارزه با آمریکا وجود دارد که دارای صراحت بیشتری است و قیصر با تشبیه شعار «مرگ بر آمریکا» به نماز، ظلمستیزی خویش را آشکارا فریاد میزند. این شعر که با سطر «شعری برای جنگ سرودم» آغاز میشود غیر از نیمایی معروف «شعری برای جنگ» است که در کتاب تنفس صبح به چاپ رسیده است. این نیمایی گویا در چاپهای نخست این کتاب با عنوان «شعری برای جنگ 2» موجود بوده و سپس حذف شده است:
«...ماهیچگاه قصد اقامت نکرده ایم
باید نماز قصر بخوانیم
زیرا مسافریم
جای نماز عشق همین جاست
برخیز تا نماز بخوانیم
وقت نماز مرگ بر آمریکاست
پاداش این نماز کم از آن نیست»
به جز این اشعار در دیگر غزلها، نیماییها، رباعیات و مثنویهای قیصر امینپور نیز رگههای اعتراض و استکبارستیزی به وفور یافت میشود و مثلاً میتوان به بسامد واژۀ زیتون به عنوان نماد فلسطین در اشعار قیصر امینپور اشاره کرد و البته، اعتراضات درونگرایانه نیز در برخی آثار قیصر مشاهده میشود که در جای خود قابل بحث است:
«...ماندند همرهان همه در وادی نخست
جز سایهها نماند کسی در قفای ما...
...دردا و حسرتا که ز بیگانه هم ربود
در این میانه گوی ستم، آشنای ما...»