شهرستان ادب: همهی ما با جملات آغازین گلستان سعدی آشنایی داریم. حتّی شاید بزرگترهای ما که در مکتبخانههای گذشته درس خواندهاند، هنوز شروع این کتاب را از حفظ باشند. جملاتی که علمای بلاغت، همواره برای نهایت فصاحت و بلاغت، مثال میزنند:
«منّت خدای را، عزّ و جلّ، که طاعتش موجب قرب است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفَسی که فرومی رود مُمِدّ حیات است و چون برمیآید مفرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.
از دست و زبان که برآید / کز عهدهی شکرش بهدرآید؟»
مناجات و ادعیه امام سجاد، برای همهی ما شیعیان نمونه ای از زمزمه های عارفانه است که بهطورقطع، دارای بهترین و عالیترین بیان هستند. عین معنایی که در آغاز گلستان سعدی خواندیم، در «مناجات الشاکرین» حضرت امام سجاد (ع) نیز وجود دارد:
«فَكَيْفَ لِي بِتَحْصِيلِ الشُّكْرِ وَ شُكْرِي إِيَّاكَ يَفْتَقِرُ إِلَى شُكْرٍ فَكُلَّمَا قُلْتُ لَكَ الْحَمْدُ وَجَبَ عَلَيَّ لِذَلِكَ أَنْ أَقُولَ لَكَ الْحَمْدُ
سپاسگزارىات چگونه براى من امكانپذير است در حالى كه سپاسم نسبت به تو خود نيازمند سپاسى ديگر است، پس هر نوبت كه گفتم تو را سپاس، بر من واجب شد كه به خاطر آن باز بگويم تو را سپاس»
پیوند ادبیات کهن ما با دین مبین ما – چه آگاهانه توسط ادیبان ما صورت گرفته باشد و چه ناآگاهانه – مهر صحتی بر بنیانهای ادب فارسی است.