موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
1 بهمن 1393

حلقه‌ی شعر آفتابگردان‌ها

11 بهمن 1393 05:38 | 2 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای

شهرستان ادب: نخستین حلقه‌ی شعر آفتابگردان‌ها در بهمن‌ ماه، در نخستین روز این ماه در محل موسسه‌ی شهرستان ادب برگزار شد. این جلسه که بیش از یک ساعت و سی دقیقه طول کشید، با یاد مرحوم مشفق کاشانی آغاز شد. در ابتدای این جلسه، سیدوحید سمنانی کارشناس دفتر داستان شهرستان ادب ضمن درخواست برای ذکر فاتحه‌، از این شاعر برجسته‌ی کشورمان، غزلی با این مطلع خواند:

بال پرواز ندارد، نفس سوخته‌ام

زیر خاکستر تب، آتش افروخته‌ام...

سپس وی از حاضرین برای برنامه‌ای که پنجشنبه دوم بهمن، ویژه‌ی پیامبر اسلام حضرت محمد صلوات الله علیه با عنوان «به سلام آمدگان» برگزار خواهد شد، دعوت کرد تا در این جلسه حضور به هم رسانند.

نخستین فردی که شعر خواند، آقای فریدون شمس بود که غزلی با این مطلع خواند:

این همه از عشق گفتم قسمتم اما نشد

هیچ یک دلبران شهر، سهم ما نشد...

تغییر برخی از قافیه‌‌ها برای بهتر شدن شعر، تغییر بعضی کلمات برای جلوگیری از تکرار و آزار مخاطب، تلاش برای از بین بردن تصویر‌های انتزاعی در شعر و ایجاد ارتباط میان دو مصراع هر بیت از جمله‌ی پیشنهاداتی بود که به این شاعر پیشکسوت ارائه شد.

شاعر بعدی، مهدی ملکی بود که غزلی با این مطلع خواند:

من ندادم به تو دل تا که عذابم بکنی

دائما در جلوی خلق خرابم بکنی...

برداشتن برخی کلمات برای بهبود ساختار نحوی غزل، حذف تبادرات منفی معنایی، تلاش برای یک‌دست کردن کلمات شعر برای جذب بهتر مخاطب، توجه به بار معنایی‌ای که هر مضمون برای مخاطب خواهد داشت و توجه به قابلیت قافیه برای بازی با آن پیشنهاداتی بود که به این شاعر جوان ارائه شد. جواد شیخ‌الاسلامی در خصوص اشعار عاشقانه‌ی پس از انقلاب اشاره داشت: «بعد از انقلاب، اتفاقی که در غزل‌های عاشقانه افتاده است، عاشقانه‌های جمعی است. انگار شاعران –به خصوص در حوزه‌ی اجتماعی و سیاسی- از عشقی جمعی صحبت می‌کنند. ولی چون بعد از انقلاب است و ایدئولوژی تغییر کرده است، خوب است که عشق به فضاهای جدیدی  برسد. برای مایی که ایرانی هستیم، ایرانیان از قدیم تعصبی بر زن داشته‌اند و اشاره به این عشق‌های جمعی چندان با تاریخ و عقاید ما ایرانیان شیعه درست نیست.» در ادامه‌ی این بحث، اشاره‌ای به اشعار آیینی شد. علی چاوشی به نقل از استاد مرتضی امیری اسفندقه تصریح کرد: «ایشان بر این عقیده بودند که این مهم نیست که شاعر موضوع آیینی داشته باشد؛ آنچه که مهم است موضعی آیینی نسبت به مسائل است.» در ادامه‌ی این بحث، شاعران بر اهمیت حضور تجربه‌ی شخصی در شعر در کنار هنرمندی که بتواند مخاطب را درگیر در شرایط تجربه‌شده‌ی وی، صحه می‌گذاشتند. امیر مرادی در تکمیل سخنان اشاره کرد: «مشکل این است که نظریه‌ی ساختارگرایی و مرگ مولف در ایران به خوبی فهم نشده است. مرگ مولف بر این عقیده نیست که مولف را کنار بگذاریم و تنها اثر را نگاه کنیم بلکه به این معناست که مولف و اثر با هم پیوند می‌خورند. در واقع گره‌خوردگی شاعر و شعر است نه جدایی آن‌ها. شاعر باید هر آن‌چه را که در فرد درونی شده است را شعر کند.»

شاعر بعدی، آقای محمودپور از دوره‌ی اول آفتاب‌گردان‌ها بود که غزلی با این مطلع را تقدیم حاضرین کرد:

طاق ابرویی و از محراب می‌بینم تو را

مثل ماهیّ و من از مرداب می‌بینم تو را...

بازی‌ با کلمات که در این شعر به میزان زیادی به کار رفته است و اینکه در خدمت شعر نیست، یکی از نقدهایی بود که به این شعر وارد شد.

پس از این، آقای نیازی غزلی با این مطلع خواند که بسیار مورد تشویق حاضران قرار گرفت:

ما به دام افتاده‌ایم ای دل! پریشانی مکن

یوسفت را در دل این چاه زندانی مکن...

تلاش برای قوت ابیات از طریق افزایش ارتباط میان دو مصراع هر بیت و از بین بردن تبادرات منفی معنایی در شعر، از پیشنهاداتی بود که به این شاعر جوان ارائه شد.

سپس سیدعلی لواسانی دو غزل با این بیت‌های آغازین خواند:

گفتم دعای تشنه‌ی من مستجاب شد

تا دیدنت دویدم و دیدم سراب شد...

***
نرفته از یادم، آمد و نشست و گریست

دلش شکست، خدایا! دلش شکست و گریست...

پس از این، جواد شیخ‌الاسلامی غزلی با این مطلع خواند:

می‌زنم بیرون به شوق و ذوق بارانی‌شدن

زیر باران گرم باران‌های پنهانی شدن...

تغییر برخی کلمات برای افزایش روانی در شعر پیشنهادی بود که به این شاعر جوانی ارائه گشت. شاعر دیگری که در این جلسه شعر خواند، آقای خسروی بود. وی غزلی با این مطلع خواند:

از تو روزی بگذرم من، ساده‌لوح، باور نکن

حرف مفت مردم است این، بشنو و باور نکن...

مصراع اول، جایگاه آن در شعر و عدم تجانس آن با بقیه‌ی ابیات، انتقادی بود که به این غزل وارد شد.

علی چاوشی از اعضای اول دوره‌ی آفتابگردان‌ها و از کارشناسان دفتر رسانه‌ی شهرستان ادب، غزلی با این مطلع خواند:

تمام سجده‌هایم در دل محراب بازی بود

قبا و جانماز و مُهر من اسباب‌بازی بود...

آقای برزگر شاعر دیگری بود که غزلی با این مطلع خواند:

دل‌تنگم از این اوضاع این دنیا و دل‌گیرم

انگار من هم مثل این دنیا به زنجیرم...

پس از این، محمدامین اکبری، ترانه‌ای با این بیت نخستین خواند:

آهای پرنده‌ی رها آب و دونه‌ات نوبتی شد

دنیا برات قفس شد و آسمونت خط‌خطی شد...

حسن ختام این جلسه، غزلی با این مطلع از آقای سعید پورطهماسبی بود:

تو ای خیال رمیده چه دیده‌ای از من؟

که در خیال منی و رمیده‌ای از من؟

تلاش برای ملموس کردن مضمون مورد نظر شاعر به وسیله‌ی کلمات نزدیک به دنیای مخاطبین پیشنهادی بود که به این شاعر ارائه شد. نقد چند شعر آخر به دلیل محدودیت وقت به جلسه‌ی بعد واگذار شد.

در پایان، سیدوحید سمنانی ضمن تشکر از حاضرین، از آن‌ها خواست تا به صورت مستمر در این جلسه حضور به هم برسانند.



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: