گر چون حباب آه، قراری نیافتم
غزال غزل | شعری از زندهیاد مشفق کاشانی
24 آذر 1398
21:03 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 2 رای
شهرستان ادب: ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از زندهیاد استاد «مشفق کاشانی» بهروز میکنیم:
گر چون حباب آه، قراری نیافتم
در موجخیز اشک، کناری نیافتم
در گردباد معرکۀ مرگ و زندگی
بنشست تا غبار، سواری نیافتم
جز نقش لحظههای شفق گونِ تابسوز
در لوح سینه، روزشماری، نیافتم
این باغ کاغذین گُلِ آلودهرنگ را
دیدم هزار بار و، بهاری نیافتم
از لالههای سوخته، کز خاک بردمید
شب سوزتر چراغ مزاری، نیافتم
در جویبار صاعقه، جاری شدم چو برق
توفاننهیب، شورِ شراری، نیافتم
تا مردمان دیده، بشویم به آب عشق
در آستان دوست غباری نیافتم
زین غم که خار حادثه شد خانهزاد گل
بی جوش خون، گلوی هزاری نیافتم
جز لطف حق که سایه فکندهست بر سرم
در این کویر سوخته، یاری نیافتم
ای دل مگر به اوج رسانم سرتو را
برقامت بلند تو، داری نیافتم
«مشفق» به جز غزال غزلهای مشکبیز
خوشتر به دشت شعر، شکاری نیافتم
مهر 1365
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.