غزلی از سید وحید سمنانی
چارده قرن است که مادر صدایم می زند
11 مهر 1391
18:44 |
0 نظر
|
امتیاز:
4.11 با 9 رای
مثل ققنوسی که دل پرپر صدایم می زند
آتشی در زیر ِخاکستر صدایم می زند
فرصت پرواز سبزی داشتم تا مرز عشق
زرد درماندم دلم کافر صدایم می زند
موج اشکم را به چشم انداز طوفان می زنم
پشت طوفان عطش کوثر صدایم می زند
کوله باری داغ بر می دارم از خود تا خدا
غربت ِ یک باغ ِ پهناور صدایم می زند
باید امشب دست های خاکی ام طوفان شود
چارده قرن است که مادر صدایم می زند
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.