موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به قلم هدیه طباطبایی

گزارشی دیگر از آخرین اردوی بانوان آفتابگردان

26 شهریور 1394 04:55 | 2 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 12 رای
گزارشی دیگر از آخرین اردوی بانوان آفتابگردان
شهرستان ادب: پیش از این به جز اخباری که در خبرگزاری‎ها (از جمله فارس و تسنیم...) و روزنامه‎ها (از جمله جام جم و...) درمورد اردوی اخیر بانوان آفتابگردان‎ها کار شده بود چهار گزارش اختصاصی شهرستان ادب از چهار روز این اردو به قلم یکی از اعضای آفتابگردان‎ها یعنی خانم المیرا شاهان در سایت منتشر شده بود (اول، دوم، سوم، چهارم). در ادامه گزارش اختصاصی دیگر شهرستان ادب از این اردو را می‎خوانید. این گزارش هم به قلم یکی دیگر از شاعران جوان و خوش‎قریحۀ حاضر در این اردو یعنی خانم «هدیه طباطبایی» (عضو دورۀ چهارم آفتاب‌گردان‌ها، از شهر کاشمر) نوشته شده است.

 

به نام خدای آفتاب‌گردان‌ها 

سه‌شنبه شب/ سوّمِ شهریور/ اتوبوسِ تهرانکاشمر

بعضی دل‌شوره‌ها آن‌قدر شیرینند که دلت می‌خواهد همیشه دچارشان باشی؛ مثل دل‌شورۀ بستن چمدان و تنها راهیِ سفر شدن به قصدِ اردو. «تهران» برای من، فقط پایتخت نیست؛ شهری است پُر از خاطراتِ خوبِ دوران دانشجویی، خوابگاه‌نشینی و البتّه دوران نفس‌کشیدن شعرم در هوای پاک «شهرستان ادب». اردویی دیگر در راه است، برای ما دورۀ چهارمی‌ها و این؛ یعنی شروع روزهای خوبِ آفتاب‌گردانی. روزهایی پُر از اتّفاقات ناب شاعرانه، روزهای پیداکردن دوستان تازه، روزهای دیدار تازه‌کردن با دوستان قدیمی، روزهای شاگردی‌کردن در حضور اساتیدی که قلبشان به شوق پرورش‌دادن آفتاب‌گردان‌های این سرزمین می‌تپد و به خاطر تمام این‌هاست که من تا صبح خوابم نمی‌برد.


صبح چهارشنبه/ چهارم شهریور/ مؤسّسۀ شهرستان ادب

این‌که تهران را تا حدّی بلد باشی و وقتی صبح زود، به ترمینال جنوب رسیدی، دلهرۀ پیداکردن آدرس را نداشته‌باشی و بتوانی خودت را به‌سرعت برق به مؤسّسه برسانی؛ موهبتی الهی است. سلام به تهران و سلام به متروکه این‌بار، در نظرم از همیشه دوست‌داشتنی‌تر است. به مؤسّسه که می‌رسم، نیازی به زنگ‌زدن نیست و در باز است. چمدانم را از شصت تا پلّه بالا می‌برم. خوشبختانه قسمت زیادی از فضا، برای استراحت و صرف صبحانه به خواهران اختصاص دارد. تعدادی از دوستان و اساتید دعوت‌شده، پیش‌تر از من رسیده بودند و داشت هر لحظه به جمعیّت اضافه می‌شد و فضا پُر بود از سلام واحوال‌پرسی‌های دوستانه. بعد از صبحانه، به قصد دیدار دوستی از مؤسّسه بیرون آمدم و تا ظهرکه برگشتم، تقریباً تمامی اعضای دورۀ چهارم و دورۀ تکمیلی آمده بودند. بسته‌هایی از کتاب داشت بین اعضا توزیع می‌شد. میعادگاه بعدی‌، رستوران نزدیک مؤسّسه بود برای صرف ناهار. یک رستوران سنّتی که جشن‌های «سلام ماه» هم هر ماه در همین‌جا برگزار می‌شود. اذان را که گفتند، بعد از هماهنگ‌کردن با خانم «شیرمحمدی»، به همراه یکی از دوستانم سعادت داشتیم که نماز ظهر و عصر را در مسجد مرحوم آیت‌الله «خوش‌وقت» بخوانیم. در روز میلاد «امام رضا» علیه‌السّلام با تمام وجود از خداوند خواستم، یاری‌مان کند تا بتوانیم قدر فرصت‌هایی را که در اختیارمان است، بدانیم. راستی‌که جای باقی دوستان‌مان چقدر خالی بود!


ظهر چهارشنبه/ اردوگاه «آدینه»

 همگی سوار اتوبوس شدیم و به سمت اردوگاه آدینه که درست در غرب شهر تهران قرار دارد، حرکت کردیم. اردوگاهی که برای ما آفتاب‌گردانی‌ها، یادآور خاطرات خوش اردوهای گذشته است. ساعتی را در نمازخانۀ اردوگاه توقّف می‌کنیم، برای تقسیم اتاق و انتخاب هم‌اتاقی. این‌بار اتاق ۲۲۲ میزبان من است و با گروهی از دوستان شاعرم که اهل تهران هستند، همراه شده‌ام.


عصر چهارشنبه/ افتتاحیّه و شروع رسمی برنامه‌ها

بر اساس جدول برنامه‌ها افتتاحیّۀ اردو، ساعت هفده در سالن همایش مجتمع برگزار می‌شود. آقای «عرفان‌پور» و خانم «شیرمحمّدی» ضمن خوشامدگویی به اعضای دورۀ چهارم و تکمیلی، توضیحاتی را جهت آشنایی بیشترِ اعضا با روند برنامه‌ها، اهداف و مقرّرات ارائه می‌کنند.

برنامۀ بعدی، کارگاه شعر اهل بیت (ع) است که با حضور حاج آقا «حدّادیان» و آقای «اکبر میرجعفری» برگزار می‌شود و چند نفر از اعضای دوره و اساتید به شعرخوانی می‌پردازند. از مهم‌ترین نکاتی که در کارگاه مطرح می‌شود، اهمّیّت استفاده از ردیف در غزل است. حاج آقا حدّادیان مدّاح و شاعر بزرگ کشورمان، غزل استاد «محمّدعلی بهمنی»، با ردیف «گریه کنیم» را به عنوان حماسی‌ترین شعری که در سوگ امام خمینی (ره) سروده شده است، معرّفی می‌کنند: «زنده‌تر از تو کسی نیست، چرا گریه کنیم/ مرگ‌مان باد و مبادا که تو را گریه کنیم...»

آقای حدّادیان: «شما جوانانی که می‌خواهید در زمینۀ شعر آیینی کار کنید، باید بتوانید برای عنصر «حماسه» در دل سوگواره، یک موقعیت ویژه قائل باشید. شمایی که شعر آیینی کار می‌کنید، از سوی حضرت زهرا (س) انتخاب شده‌اید و به همه‌کس اجازه داده نمی‌شود که قلمش در مسیر شعر مذهبی روان شود و حرکت کند. نکتۀ دیگر این است که خانم‌های شاعر باید در هنگام خواندن شعر صلابت داشته باشند.»

آقای میر جعفری: «این‌که شاعران تازه‌کار از تجربیّات دیگران استفاده و تقلید کنند، در اوّلِ هر راهی طبیعی است، البتّه تا زمانی که شاعر خودش را پیدا کند. یک شاعر باید جرأتش بیش از این‌ها باشد و با حذف عناصرِ آشنا، بتواند شعر عاشورایی یا رضوی و... بگوید.»

بعد از صرف شام، کارگاه استاد «مرتضی امیری اسفندقه» با عنوان «شعر نیمایی» تشکیل می‌شود. شیرینی، صداقت و تواضعی که در کلام و رفتار این معلّم بزرگ موج می‌زند، آدم را عجیب مجذوب صحبت‌های ایشان می‌کند. از خداوند متعال برای این انسان، معلّم و شاعر بزرگ آرزوی توفیق روزافزون دارم و به قسمتی از اهمّ مباحث مطرح‌شده از زبان ایشان اشاره می‌کنم :

-  در آغازینۀ کلام، می‌خواهم از شعر نیمایی با شما سخن بگویم. سؤال این است که آیا شعر نیمایی فقط شکستن و بستن مصراع‌ها به شیوه‌ای جدید است؟ اگر قرار باشد از نظر کلاسیک، چند شاعر را نام ببریم که در ایجاد شعر نیمایی سهم بسزایی دارند؛ یکی «نظامی« است و یکی «سعدی». «آن‌چه در این پرده نشانت دهند/ گر نپسندی، به از آنت دهند»؛ به قول امروزی‌ها این مانیفست ادبی «نیما» است که از نظامی گرفته است و همینطور سعدی، چون‌که صنعت «مدرج» در شعر او، از تمام شاعران دیگر بیشتر است. بنابراین چه نیما سعدی را دوست داشته‌باشد و چه نداشته باشد، در شکستن تساوی طولی مصراع‌ها، وام‌دار اوست. شعر نیمایی فقط به‌هم‌زدن تساوی طولی مصراع‌ها نیست، بلکه یک نگاه تازه است به آن بخش از محیط پیرامون که در شعر هیچ‌کدام از شاعران گذشته نیامده است.

- تمنّای من این است که با فرجامینۀ عمر «فروغ فرخّزاد» آشنا شوید. طبق گفتۀ مقام معظّم رهبری (مدّظلّه)، فروغ عاقبت به خیر شد. در شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» و «تولّدی دیگر» با فروغ آشنا شوید. زندگیِ هنری فروغ فرّخزاد بعد از آشنایی با نیماست. این سخن اوست که: «نیما چشم‌های مرا باز کرد امّا دیدن را خودم آموختم.»

- بعضی‌ها فکر کردند که شاعری؛ یعنی زندگی ناموفّقی داشته باشی، یعنی ازدواج و طلاق‌های پیاپی. اتّفاقا کسی که هنرمند است، زندگی‌اش از شعرش جلو‌تر است. این زندگی است که به شاعر شعر می‌دهد؛ یعنی زندگی‌اش شعرش است، نه این‌که شعرش زندگی‌اش باشد.

- برخی به اشتباه تصوّر می‌کنند که نیما می‌خواهد، انسان را از آسمان جدا کرده و نفسانی کند. این اشتباه است. بلکه نیما خواسته است که چشم‌های شما را بر روی زمین باز کند. خواسته است که ما ناسروده‌های زمین را ببینیم. این وجه مهمّ شعر نیمایی است.

- غزل خانم «فاطمه سلیمان‌پور» الگوی خوب شعر عاشقانۀ دختر ایرانی است، چون از عجز و التماس نسبت به معشوق در شعر او خبری نیست: «در شهر من این نیست، راه و رسم دل‌داری/ باید بدانم تا کجا‌ها دوستم داری»

- از آوردن واژه‌های تازه در شعرتان نهراسید. هر واژه یک شخصیّت دارد. نترسیم از به‌کاربردن واژه‌های روستایی؛ خورشید هم از پشت کوه می‌آید. مهم نیست که دیگران چه می‌گویند. شعر باید خودش باشد.

 اوّلین روز اردو تمام می‌شود، امّا در اتاق ما شعرخوانی‌ها تا نزدیک صبح ادامه دارد.

****

صبح پنجشنبه/ دوّمین روز اردو/ جادّۀ چالوس

باز روزی نو در راه است. شروع دوّمین روز اردو. صبح خیلی زود بیدار می‌شویم و به قصد جادّۀ چالوس، اردوگاه را ترک می‌کنیم. آسمان آبی، هوای پاک، سرسبزی درختان و رودخانۀ خروشانی که از کنارمان می‌گذرد، هرکسی را سر ذوق می‌آورد، چه برسد به ما جماعت شاعر. دو ساعتی در آن رستوران سنّتی، به گپ وگفت و شعرخوانی و صرف صبحانه گذشت. در آخر هم چندتایی عکس دسته‌جمعی گرفتیم تا زیبایی لحظات این گردش شاعرانه را ثبت کرده باشیم. از طبیعت خداحافظی می‌کنیم و به سمت اردوگاه بازمی‌گردیم.

 عصر پنجشنبه

کارگاه شمارۀ دو با حضور آقای «علی داوودی»، خانم «عالیّه محرابی» و خانم «زهرا محدّثی خراسانی» و با شعرخوانی چند نفر از اعضا برگزار می‌شود. برخی نکات مطرح‌شده عبارتند از:

ویرایش بعدیِ هر شعری، از سرودن آن شعر مهم‌تر است. باید از حشویّات دوری کنیم و به چینش ابیات نظم بیشتری بدهیم. ابیات بهتر را نگه داریم و ضعیف‌تر‌ها را حذف کنیم. با مطالعه می‌توانیم دایرۀ واژگانی‌مان را گسترش دهیم. در شعر سپید باید کشف‌های بیشتری داشته باشیم. بخشی از ارتباط ما با موضوع، بر اساس ظواهر و نماد هاست، امّا نباید فقط به همین گزاره‌های آشنا متوسّل شویم.

برنامۀ بعدی، کلاس استاد «مؤدّب» است با موضوع «نوگرایی در شعر»

علی‌محمّد مؤدّب: «به قول مرحوم «قیصر امین‌پور»: به نام خدایی که نوآوری از سنّت اوست. سؤال: چگونه یک شاعر می‌تواند متمایز باشد؟ شعر یاد گرفتنی نیست. وقتی ما از سعدی تقلید می‌کنیم، در ‌‌نهایت بهترین مقلّد سعدی هستیم. اهمیت اصیل بودن را درک کنیم و به جای ...، اسم خودمان را بگذاریم. چه باید کرد که به نگاه خودمان برسیم؟ تربیت‌نشدن بهترین نوع تربیت است. راه متمایزشدنِ هرکس، نگاه‌کردن به صفحۀ اوّل شناسنامه‌اش است. وقتی‌که دقّت می‌کنیم، می‌بینیم که زندگی‌مان پُر از عناصری است که در زندگی دیگری نیست. اگر غم‌های قلّابی دیگران را در شعرمان بگوییم، کسی ما را نمی‌بیند. پس به دنبال غم و شادی‌های اصیل و درست بگردیم تا در یک اتاق، در فقدان خلّاقیت نمیریم. غم‌های الکی را دور بریزیم و گونه‌های خودمان را تمرین کنیم. چشم‌ها و گوش‌هایمان را پس بگیریم و عوالم خودمان را در شعرمان بیاوریم.»

دوکارگاه نقد شعر دیگر با حضور آقایان «ناصر فیض»، «محمّدمهدی سیّار«، «محمّدحسین نعمتی» و خانم‌ها «کبری موسوی قهفرّخی»، طیّبه سادات ثابت» و «راضیه رجایی» برگزار شد و اعضا به شعرخوانی پرداختند.

پایان روز دوّم اردو

*****

صبح جمعه/ ششم شهریور/ شروع سوّمین روز اردو/ گلزار شهدا

باورش سخت است، امّا زیارت مزار پاک شهدا، رؤیایی بود که به لطف شهرستان ادب به واقعیّت تبدیل شده بود. باورش سخت است، امّا حقیقت دارد این همه شهید گمنام. اصلاً این‌ها خودِ خودِ حقیقتند؛ شهیدِ صیّاد دل‌ها، شهید سپهبد «علی صیّاد شیرازی»، شهید «سیّد احمد پلارک» که مزار پاکش فضا را معطّر می‌کند، شهید «حسین فهمیده» که امام (ره) از وی به عنوان رهبرشان یاد می‌کنند، شهید «سیّد مرتضی آوینی» که راوی فتح است و سیّد شهیدان اهل قلم، «شهید مصطفی چمران» که بنیان‌گذار جنگ‌های نامنظّم است در ایران و عراق، شهیدِ فاتح خیبر ایران؛ «محمّدابراهیم همّت»، شهیدِ نهی از منکر؛ شهید «علی خلیلی» که گفت: «به عشق لبخند حضرت آقا جلو رفتم» و »ننه علی»؛ مادر بزرگوار شهید «قربان‌علی رخشانی» که هفده سال بر سر قبر پسر شهیدش زندگی کرد، اوکه مادرِ تمام شهدا بود.

«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ»

 [ای پیامبر!] هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. (سورۀ مبارکۀ آل‌عمران، آیه ۱۶۹)

  در ادامۀ برنامه، بر مزار هفتاد و دو تن شهدای دولت حاضر می‌شویم که محلّ برگزاری همایش «حدیث حماسه» و شعرخوانی حماسی بانوان شاعر بر مزار شهدای بهشت زهرا (س) است که با موضوع تداوم مقاومت ملّت ایران و گرامی‌داشت حماسۀ شهدای مسلمان جهان و به همّت مؤسّسۀ فرهنگی هنری شهرستان ادب و سازمان بهشت زهرا(س)ی تهران برگزار می‌شود. خوشبختانه من نیز در این مراسم افتخار شعرخوانی دارم و غزلی را تقدیم می‌کنم به ۱۷۵ شهیدِ عملیات «کربلای چهار». مجری برنامه؛ آقای عرفان‌پور، مراسم را با یک رباعی زیبا از استاد «محمّدرضا سهرابی‌نژاد» آغاز می‌کنند:

کی غیرت مردانۀ ما بگذارد
دشمن به حریم خانه پا بگذارد

هرکس به حریم خانه پا بگذارد
باید سرِ خویش را به جا بگذارد

بعد از مراسم شعرخوانی، اساتید و اعضای دوره با تقدیم گل بر مزار شهیدان «بهشتی»، «رجایی» و «باهنر» یاد و خاطره‌شان را گرامی می‌دارند. برنامۀ بعدی، زیارت مرقد مطهّر بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران؛ امام خمینی (ره) است که با تقدیم شاخه‌های گل سرخ به ساحت مقدّس ایشان، ادای احترام می‌کنیم. نماز ظهر و عصر را در حرم می‌خوانیم و برای صرف ناهار، مجدّدا به بهشت زهرا (س) بازمی‌گردیم.


 عصر جمعه/ مجتمع آدینه

کلاس آقای عرفان‌پور با عنوان غلط‌های رایج در شعر جوان امروز

الف)  ایرادهای کلّی بر ذهنیّت و تفکّر شعر جوان که عمومی‌تر است و تأثیر مخرّب بیشتری دارد:

1- ضعف مطالعاتی و مطالعات غلط

2- نقاب‌وارگی و عدم صدق

3- رسانه‌زدگی و جریان‌زدگی

 4- فقدان زیست شاعرانه

 5- غرور و خودبر‌ترپنداری

 ۶- بی‌همّتی و دوری از فضای جدّی شعر

 ۷- عدم شناخت شأن و کیستیِ شاعر

ب) ایرادهای جزئی‌تر که بُعد فنّی دارد، امّا به طور مکرّر در شعر جوان تکرار می‌شود:

1- جدّی‌نگرفتن زبان و کلمه

2- ابهام و ضعف تألیف

3- عدم تعادل عینیّت و ذهنیّت

4- افراط و تفریط در زبان

5- ضعف اندیشه

6- ازدحام تصویر

۷- ضعف موسیقیایی

۸-کژتابی

9- عدم شناخت ساختار

اگر شاعر خود، به این موارد و نقطه‌ضعف‌ها آگاهی پیدا کند، می‌تواند بهترین تحلیل‌گر شعر خویش باشد.

ویژگی شاعران از دیدگاه قرآن کریم، در سورۀ مبارکۀ «شعرا»:

وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ (۲۲۴) أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ (۲۲۵) وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ (۲۲۶) إِلَّا الَّذِینَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ (۲۲۷)

«شعرا کسانی هستند که گمراهان از آنان پیروی می‌‏کنند. آیا نمی‌‏بینی آن‌ها در هر وادی سرگردانند. و سخنانی می‌‏گویند که عمل نمی‌‏کنند. مگر کسانی که ایمان آورده‏اند و عمل صالح انجام می‌‏دهند و یاد خدا بسیار می‌‏کنند و به هنگامی‌که مورد ستم واقع می‌‏شوند، به دفاع از خویشتن (و مؤ منان) برمی‌‏خیزند (و از ذوقِ شعری خود کمک می‌‏گیرند) و بزودی آن‌ها که ستم کردند، می‌‏دانند که بازگشت‌شان به کجاست.»


 شب «شعر و خاطره»

در شب شعر و خاطره، استاد مؤدّب خاطراتی از دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خود نقل می‌کند...

آدما همیشه بین شادی و غم میمونن
شادی و غم‌، ‌تن‌ها جفتی‌ان که با هم میمونن

اونا که بین غم و شادی باشنف بهشتی‌ان
اونا که غرق یکی‌شَن، تو جهنّم میمونن

بعضی دردا رو با گریه می‌گی و خلاص می‌شی
بعضی از غصّه‌ها هستن که با آدم میمونن

یه چیزایی هس که باید با نگفتن بگی‌شون
مثّ بی‌گناهیِ حضرت مریم میمونن

ابرا کوهای بخارن‌، ‌کو‌ها ابرِ سنگی‌ان
نه که ابرا رو گمون کنی که محکم میمونن

نه که مثل ابرا از راه ببرن بادا تو رو
نکنه گمون کنی بادای عالم میمونن

دلاشون هزارتای چشمه و دریاس‌ ‌آدما
پشت شیشه‌های دنیا، قدّ شبنم میمونن

دلاشون تنگه برای جاهای دور آدما
مرغای دریا کنار برکه‌ها کم میمونن

استاد مؤدّب در پاسخ به سؤال حاضران، در مورد چگونگی شکل‌گیری شهرستان ادب، گفتند: «شهرستان ادب یک دهکدۀ رؤیایی، در خیالات من بود. یک دهکدۀ رؤیایی به نام شهرستان ادب و هنر که در آن همۀ شاعران، نویسندگان و منتقدین با هم در یک شهرک ادبی زندگی کنند. تا این‌که دفتر کوچکی تأسیس کردیم و این اسم روی آن ماند و امروز، الحمدلله یک نام شناخته شده‌است که به گفتۀ بزرگان ما، با همّت هنرجویان و اساتید، رؤیای بزرگ‌مان برای ادبیات را پی‌جویی می‌کند. همچنین از کتاب جدیدشان، با نام «منظومۀ دستخون»که به‌زودی منتشر می‌شود، خبر دادند.

پایانِ روز سوّم اردو

****

صبح جمعه/ چهارمین روز اردو

کلاس استاد «اسماعیل امینی» با عنوان «شاعر در دنیای رسانه‌ها» :

«امروزه ارتباط نزدیک شاعر و مخاطب، بر روی ذائقه شاعر تأثیر زیادی می‌گذارد، امّا این بسیار لطمه زننده‌است. اگر شاعر متوجّه پسند هنری و شخصیّت هنری خودش نباشد، دست‌ها، تشویق‌ها و لایک‌های مخاطبان است که شخصیّت او را به سمت خودش می‌کشد. برخی شاعران به جای این‌که شعر بگویند، گویی برای سرگرم‌کردن مخاطب آمده‌اند. امّا کار شعر خیلی فرا‌تر از سرگرمی است و خیلی حوصله می‌خواهد. نسبت شاعر با شعرش، یک نسبت عارضی نیست که شاعر فقط تا زمانی‌که منافعش تأمین می‌شود، شعر بگوید، بلکه شاعر ناگزیر شعر می‌گوید. در دورۀ ما شاعران تازه‌کاری هستند که می‌گویند، ما تلاش می‌کنیم، مثل فلانی شعر بگوییم. این حرف باطلی است؛ غزل‌گفتن عین سعدی و عین حافظ، وجود مکرّر سعدی و حافظ‌بودن است و هیچ لطفی ندارد. شاعر خوب زیاد کار می‌کند و زیاد هم دور می‌ریزد. خوب‌ها را انتخاب می‌کند و اگر این کار را نکند، شعرهای خوبش در میان شعرهای دیگر گم می‌شود. هر شعری که می‌نویسیم یا می‌خوانیم، باید این سؤال را طرح کنیم که چه عاملی به یک کلام معمولی، حیثیّت شعری می‌بخشد؟ مجموعه‌ای از مشخّصه‌ها و دلایل وجود دارد، امّا در هر شعری، یکی از این عوامل برجسته‌تر از سایر عوامل است که می‌تواند عاطفۀ قوی، زبان یا حتّی قافیۀ شگفت‌انگیز باشد. باید این بررسی را انجام دهیم تا بفهمیم، چه چیزی برای این همه مخاطبِ پُرشمار جذّاب بوده است.»

  آخرین کارگاه نقد شعرِ اردو، با حضور آقای اسماعیل امینی، آقای «سعید بیابانکی» و خانم «مریم کرباسی» و با شعرخوانی اعضا برگزار می‌شود. نوبت به شعرخوانی من می‌رسد. غزلم با ردیف «در این اتاق» را می‌خوانم و بعد از این‌که اساتید، غزلم را موفّق ارزیابی می‌کنند، نفس راحتی می‌کشم. آقای بیابانکی عمده‌ترین دلیل موفّقیّت غزل را استفاده از ردیف عنوان می‌کنند که به عنوان پاشنۀ مرکزی شعر، نقش خوبی ایفا کرده است. این‌که قافیه میخ مطلب است و ردیف معنا و مضمون را نگه می‌دارد. از نظر آقای اسماعیل امینی، نگاه شاعر در این شعر یک نگاه  objective به عالم واقعیّات است که از طریق آن، ذهنیّات را ساخته است. همچنین تأکید کردند که بهتر است، قید‌ها و حروف ربط با دقّت بیشتری انتخاب شوند. در آخر به عنوان تمرین، پیشنهاد کردند که ابیات مشهور را بنویسیم و قید‌ها و حروف ربط را تغییر دهیم.


 آخرین برنامه: اختتامیّه و پرسش و پاسخ

آقای عرفان‌پور برخی مسائل را یادآوری می‌کنند؛ مانند: حضور در اردو‌ها، رعایت نظم، جدّیّت و پشتکار، فعّالیّت چشم‌گیر، پیشرفت شعری، شرکت در برنامه‌های نقد تلفنی، پویایی و... که همگی در ارزیابی نهاییِ عمل‌کردِ اعضا تأثیرگذار است.

آقای مؤدّب به عنوان حسن‌ختام می‌گویند: «شاعر باید انتخاب‌گر باشد. شاعر باید املا و دستور زبان را رعایت کند، زیرا این‌ها حیثیّت شاعرند. «آداب المتألّمین»، اثر خواجه «نصیرالدّین طوسی« را بخوانید. آن کسی که نامش در صفحۀ اوّل شناسنامۀ شماست را پیدا کنید. دست پدر و مادرتان را ببوسید.»

 دوّمین اردوی آموزشی چهارمین دورۀ آفتاب‌گردان‌ها به پایان می‌رسد و من از تمام اساتید خوبم بی‌‌‌نهایت سپاس‌گزارم. کاش لایق این همه توجّه و محبّت باشیم. کاش بتوانیم آفتاب‌گردانی‌های واقعی باشیم؛ با انگیزه، مصمّم، جست‌و‌جوگر و خستگی‌ناپذیر.

 

«نفست شکفته بادا و
ترانه‌ات شنیدم
گل آفتاب‌گردان!
نگهت خجسته بادا و
شکفتن تو دیدم
گل آفتاب‌گردان!
 به سحر که خفته در باغ، صنوبر و ستاره،
تو به آب‌ها سپاری، همه صبر و خواب خود را
و رصد کنی ز هر سو، ره آفتاب خود را
 نه بنفشه داند این راز، نه بید و رازیانه
دم همّتی شگرف است، تو را درین میانه.
 تو همه در این تکاپو
که حضور زندگی نیست،
به غیر آرزو‌ها
و به راه آرزو‌ها،
همه عمر،
جست‌و‌جو‌ها.
من و پویهء رهایی،
وگرم به نوبت عمر،
رهیدنی نباشد،
تو و جست‌و‌جو
وگر چند، رسیدنی نباشد.
چه دعات گویم، ‌ای گل!
تویی آن دعای خورشید که مستجاب گشتی
شده اتّحاد معشوق به عاشق از تو، رمزی
نگهی به خویشتن کن که خود آفتاب گشتی»

(محمّدرضا شفیعی کدکنی)

****

ترمینال جنوب/  اتوبوس تهران-کاشمر

****

عصر یکشنبه/ هشتم شهریور/ انجمن« تاک» شهرستان ادب کاشمر

 دوستان شاعرم بی‌صبرانه منتظرند تا برایشان از ره‌آورد سفر بگویم...

 

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • گزارشی دیگر از آخرین اردوی بانوان آفتابگردان
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: