ویژۀ زادروز «نیکوس کازانتزاکیس» نویسندۀ یونانی
کازانتزاکیس و تعزیۀ مصائب مسیح
04 آبان 1394
18:12 |
1 نظر
|
امتیاز:
4.63 با 8 رای
شهرستان ادب: در زادروز نیکوس کازانتزاکیس نویسندۀ سرشناس اندیشمند یونانی نگاهی میاندازیم به یکی از کارهای داستانی شاخص او «مسیح باز مصلوب».
شروع چالش از گزارش به خاک یونان
«نیکوس کازانتزاکیس» در جزیره کرت به دنیا آمده و کودکی و نوجوانی را در آن گذرانده است. جزیره ای که هویتش را در کشمکش همیشگی ترک ها و یونانی ها تعریف کرده و آرزویی بزرگتر از آزادی ندارد. آزادی از سیطره ترک های مسلمان و بازگشت به دوران طلایی یونان. وضعیتی که هیچگاه رهایش نکرده و تصویر ادیان اسلام و مسیحیت را به نژادهای ترک و یونان پیوند زده است. اما مهمترین حادثه زندگی او مواجهه اش با نیوتن و داروین است. علم جدید در هیبت نظریات فیزیکی و زیست شناختی با همه باورهای او که از گذشتگان به ارث برده به مبارزه برمی خیزد. نوجوانی که به زعمش حقیقتی که در بیان علم هست را با باورها و ایمان مذهبی و تاریخی اش در تضاد می بیند و از همان دم تا آخر عمر دچار سرگشتگی و آوارگی می شود تا شاید بتواند التیامی بر زخم ناشی از جنگ بین دو امر مقدس شود. سفرهای دور و دراز به مرکز اروپا و روسیه و آشنایی با نیچه، لنین و بودا نگاهش را به مسیحیت زیر و رو کرده و همه بنیان های فکری اش را نابود می کند. پس از آن، کازانتزاکیس سعی می کند با بازخوانی مسیح از پس چهره های سرشناسی چون نیچه، مارکس و بودا، دین و باور مرده را زنده کند و هویت تاریخی خود را بازیابد. یکی از مهمترین این تلاش ها در اثری به نام «مسیح بازمصلوب» صورت گرفته است.
تعزیه مصائب مسیح و شروع ماجرا!
همه چیز از ماجرای یک تعزیه شروع میشود: تعزیهء مصائب مسیح. برای ما که تعزیه در فرهنگ مذهبی مان جایگاه قابل توجهی دارد، نقشی که تعزیهء مصائب مسیح در رمان "مسیح باز مصلوب" نیکوس کازانتزاکیس بازی میکند حائز اهمیت خواهدبود. در ابتدای اثر همهء بزرگان و ریش سفیدان روستای لیکووریسی را میبینیم که نزد کشیش گریگوریس جمع شده اند تا دربارهء تعیین نقش های بازیگران تعزیه تصمیم بگیرند. یک سال به برگزاری تعزیه باقی مانده است و بازیگرانی که انتخاب میشوند فرصت خواهند داشت در این یک سال خود را برای ایفای نقش در نظر گرفته شده آماده کنند.
نکتهء مهم اینجاست که بازیگران تعزیه هر کدام با برگزیده شدن برای ایفای نقشی خاص، ناخواسته در مسیری معنوی قرار میگیرند که هویت آنها را متحول میکند. مانولیوس اندک اندک به صفات نیک مسیح دست می یابد و پانایوتیس میرود که در منجلاب یهودا شدن غرق شود. سه تن دیگر هم به سه حواری بزرگ عیسی مبدل میشوند و البته می بینیم که همگی بر اساس شباهتی که در ذات خود با شخصیتهای تعزیه دارند انتخاب میشوند. کازانتزاکیس مفهوم رستگاری را با استفاده از این انتخاب به اراده ای بالاتر از ارادهء انسان پیوند میزند و اگرچه نقش تعیین کنندهء انسان را نادیده نمی انگارد. چنانکه برخورد معناگرایانه مانولیوس با ابتلا به جذام نشان دهندهء قبول تسلیم در برابر ارادهء الهی است و همچنین نقش وی در رهبری مردم مستضعف ساراکینا بر علیه اشراف لیکووریسی نیز این مفهوم را تایید میکند.
ظرفیت مسیحیت برای ورود به اجتماع در مسیح بازمصلوب
کازانتزاکیس بریده از سنت های مذهبی نژادی، چون حق طلبی چاقو و انجیل به دست، با نوشتن «مسیح بازمصلوب» به سراغ جامعه ارتدوکس خویش می رود تا مگر بتواند از دل جامعه در حال پوسیدن یونان، اجتماعی زنده برآورد. او مانند گوهرشناسی وسواسی و با گرد و خاک زیاد صفوف دو نوع مسیحیت را از هم جدا می کند. مسیحیتی که طعم فقر و محرومیت را چشیده و مظلوم واقع شده، و مسیحیتی که سر به آخور قدرت و ثروت دارد. یک صف مربوط به مسیحیانی است که سه عنصر مهم به آنها هویت بخشیده است و صف دیگر، مسیحیانی که سه عنصر از دین جداشان ساخته. هویت گروه اول وابسته به رنج، فقر و آزادی است و سرسپردگی و دین فروشی گروه دوم به خاطر زر، زور و تزویر. زر نشان فاصله تبلیغاتی جامعه ثروتمند فاسد سنتی است، زور از طرف ترکان بر یونانی ها اعمال می شود و خانه تزویر هم کلیساست. در آن طرف هم سه عنصر محوری مسیحیت از دل انجیل بیرون کشیده می شود تا مسیحیت مبارز آرمانی کازانتزاکیس را بسازد. رنج که عنصر اصلی آموزه های بوداست، فقر و محرومیت که عامل اصلی تزکیه و تغییر بنیادین زندگی است و مبنای بحث های مارکس قرار می گیرد، و آزادی که نمایانگر روح عصیانگر یونانی است و بیش از همه مورد توجه فیلسوف مهم آلمانی نیچه، بوده است.»
همسو شدن مسیحیت و چپ گرایی
مانولیوس که چهرهء مجسم مسیح در این روزگار است با اتهام چپ گرایی مواجه میشود و تلاشی برای برکندن این برچسب ندارد. بی شک در این برخورد وی میتوان گرایشات چپی نویسنده را دید. در صحنهء محاکمهء پایانی مانولیوس است که بالاخره او مجبور میشود در برابر این اتهام اظهار نظر کند و آنجا پس از دفاعیهء مختصری که از خود مینماید میگوید آنچه من میگویم همه کلام مسیح است و اگر این حرفها یعنی بلشویک بودن پس من بلشویک هستم. کازانتزاکیس تلاش دارد پیوندی میان مسیحیت ارتدوکس و مارکسیسم برقرار کند. البته مارکسیسم که پرطرفدارترین مکتب فکری عصر ما بود و شباهت زیادی به "دین" داشت نیز این فرصت را در اختیار نویسنده قرار داده، لکن ارائهء یک تصویر انقلابی از مسیحیت کار ساده ای نیست. از این رو با بالا گرفتن قیام مستضعفین ساراکینا بر علیه اشراف لیکووریسی، نماد مذهبی از حضرت عیسی به حضرت الیاس که چهره ای عبوس و خشمگین از او در کلیسا ترسیم شده واگذار میشود و شمایل او را میبینیم که قیام کنندگان در جلوی سپاه کم تعداد و گرسنگی کشیدهء خود برافراشته اند.