به مناسبت چهلمین روز عزای حسینی
تعزیه؛ میعادگاه شعر و آهنگ و نمایش | یادداشتی از نیلوفر بختیاری
19 آبان 1394
23:51 |
2 نظر
|
امتیاز:
4.63 با 8 رای
شهرستان ادب: همزمان با چهلمین روز عزای حسینی، یادداشتی میخوانیم از خانم نیلوفر بختیاری، شاعر و پژوهشگر جوان، پیرامون تعزیه. ایشان این آیین ایرانی - اسلامی را از جهات شعری، داستانی، اسطورهای، ساختاری و... مورد بررسی و پژوهش قرار دادهاند.
همانگونه که از نام و ریشۀ آن پیداست، واژۀ تعزیه پیوندخورده با آیین عزا و سوگواری است. تعزیه یا شبیهخوانی تلفیقی است ایرانی، از شعر و موسیقی و قصه، که به مذهب شیعه و مصائب ائمه اطهار گره خورده است. این آیین به صورت عادی در ایام محرم و مراسم سوگواری معصومین به کار میرود؛ اما برخی نیز قابلیتها و گستردگی مجالس تعزیه را در حد مراسمی برای تمام روزهای سال (365 مجلس) میدانند.1
در تعریف این واژه، سخن بسیار است؛ اما آنچه میتوان از تمامی این تعاریف دریافت، تأثیر پذیرفتن این آیین از اسطورههای ایرانی و تاریخ و افسانههای شرقی است. تعزیه آنجا که سخن از شعر به میان میآید، به مقتلها و مرثیهها و ادبیات حماسی و آیینی ما گره خورده و آن هنگام که وجه قصهای و نمایشی آن در نظر است، یادآور قصص و افسانهها و اسطورههای ایرانی است. اسطورههایی که حتی گاه به قدیس شدن نزدیک میشوند و اعمال و رفتاری فرازمینی دارند. ادبیات ایران زمین بر اساس همین قهرمانان و یلان عرصههای کارزار عشق و معرفت شکل گرفته است و طبیعتاً ادبیات پس از اسلام نیز رنگی اسلامی - شرقی دارد. تا آنجا که برخی پژوهشگران معتقدند ریشۀ شکلگیری مراسم تعزیه، آیین چند هزارسالۀ سوگ سیاوش است. تشابهات میان قصص کهن ایران زمین با آیین تعزیه بسیار است و شاید به همین دلیل است که مراسمی با رنگ و بوی تعزیه در کمتر کشوری اجرا میشود و تعزیه سوغات ادبیات غنی و خاص ایران شیعی به شمار میآید.
پیشینه
پیشینۀ برگزاری مراسم تعزیه به درستی مشخص نیست؛ اما محققان رونق گرفتن آن را همزمان با دوران صفویه دانستهاند. رونقی که بیگمان یکی از مهمترین دلایل آن، رسمی شدن مذهب تشیع است. اوج این رونق در دوران قاجار اتفاق میافتد. تعزیه در این دوره از حمایت رسمی دولت برخوردار میشود و حتی عمارت مشهور تکیه دولت، به نیت اجرای این مراسم بنا میگردد. در این دوره، تعزیه با روندی علمیتر تکوین و تکامل مییابد. )تا جایی که شکلگیری مجالس آن با نظر شاعران و موسیقیدانانِ بهنام آن زمان انجام میشود.) همچنین در دوران قاجار، دایرۀ موضوعات اشعار تعزیه گستردهتر شده و مجالس و گوشههای فرعی و تزئینی بسیاری به آن اضافه میشود.2 مجالسی همچون خروج مختار، سلیمان و بلقیس، یوسف و زلیخا، عروسی دختر قریش، شست بستن دیو و گوشهها و فقرههای بسیار دیگر که قرار گرفتن آنها در کنار مجالس اصلی، بنا به انتخاب تعزیه گردان (معین البکا) و با توجه به میزان حوصلۀ مخاطب صورت میگرفته است.
تعزیه و اساطیر ایرانی
مهمترین اسطورهای که در ایران زمین، هر ساله در روزی مقرر برای او مراسم عزا برگزار میشود، سیاوش است. سیاوش، پسر کیکاووس و پدر کیخسرو، از قهرمانانی است که در شاهنامه مکرر از او سخن به میان آمده است. به گفتۀ ابوبکر محمد بی جعفر نرشخی، مولف کتاب تاریخ بخارا، که در قرن چهارم هجری نوشته شده است، مراسم سوگ سیاوش تا روزگار نگارش این کتاب حدود سه هزار سال قدمت داشته است .در این مراسم مردم جامۀ نیلی میکردند، که عبارت جامه «نیلی کردن و سیاه پوشی» از همین مراسم گرفته شده است. رسمی که مختصّ ایرانیان است. پژوهشگران، تشابهات زیادی میان عناصر این اسطوره با عناصر مذهبی موجود در تعزیه و بالاخص شخصیت امام حسین (ع) یافتهاند. مثلاً علاقۀ ایرانیان به حواشی حادثۀ عاشورا و وفاداری اسب امام «ذوالجناح » را ربط میدهند به حادثۀ مرگ سیاوش و وفاداری اسب او «شبرنگ »3. دانستن این نکات با آنکه جالب توجه است، در عین حال نیازمند به این یادآوری است که داستان عاشورا و تقدس آن قطعاً در قلب ما از یگانگی و تعلق خاطری جدا از این تشابهات برخوردار است. قصۀ عاشورا روایتی است که خود تمام خصوصیات و ویژگیهای ماندگار شدن را دارد و در قلب و روح شیعیان و غیر شیعیان آگاه نقش بسته است. اما در توجیه این تشابهات، چه مطلبی روشنتر از آنکه عشق و ارادت به امام حسین (ع) عشقی است که بذر آن در ازل و هنگام بسته شدن عهد الست در تمام جانهای آگاه نقش بسته است و تجلیگاه آن از پیش از عاشورا تا پس از آن وجود دارد. این مسأله سبب میشود تشابهات موجود را نیز یاریدهنده و یادآور لامکانی اولیای خدا بدانیم. یکی دیگر از این ویژگیهای مشترک، که میان اسطورههای ایرانی و شبیههای تعزیه وجود دارد، تقابل نیروهای خیر و شر است که در تعزیه تحت عنوان مخالفخوان و موافقخوان به کار میروند. عناصری که در ادبیات ایران زمین، گاه متأثر از آیین زرتشتی، تحت عنوان نیروهای اهورایی و اهریمن، میشناسیم، در نمایش تعزیه نیز به صورت گروه اولیا و اشقیا حضور دارند، تا نمایانگر آیین ایرانیان شیعه مذهب باشند.4 این تشابهاتند که شاید انگیزۀ سرودن حماسههایی چون حملۀ حیدری میشوند و تأثیر خود را در نمایش تعزیه آشکار میکنند.
تعزیه و تقدیرگرایی
تقدیرگرایی ایرانیان و اعتقاد و اعتماد آنها به سرنوشت و قضا و قدر، در عروق ادبیات کهن ما جاریست. شاعران مکرراً این مسأله را در عاشقانهها و حبسیههای خود بیان کرده و از بیثباتی فلک گله میکنند. 5 که نمونۀ آن را میتوان از شعر رودکی در قرن سوم تا شعر معاصر امروز جستجو کرد:
جهانا چنینی تو با بچگان/ که گه مادری گاه مادندرا
نه پاذیر باید تو را نه ستون/ نه دیوار خشت و نه آهن درا... 6
بنابراین این اندیشهها که در اشعار و قصص ایرانی وجود دارد، به نسخهها و فردهای تعزیه نیز راه یافتهاند و تأثیر خود را نیز نشان دادهاند. ابیاتی از مجلس تعزیۀ حرکت امام به سوی کربلا (حجة الوداع دوم):
امام: «ای روزگار، مهر تو را در مدار کو/ آزادمردی از تو دلش کامکار کو»
حضرت زینب: «ای فلک جور و جفا چند روا بر زینب/ نیست آسایشم از تو نه روز و نه شب»
یا آنجا که حضرت زینب به زیبایی شکوه سر میدهد: «ای فلک دانی که من داغ برادر دیدهام/ کس نبیند آنکه من از قوم کافر دیدهام/ من چنین بیکس نبودم، بیکسم کردی فلک/ روزگاری مرحمت از شش برادر دیدهام»
و همچنین در تکگوییهای دیگر قهرمانان عاشورا:
حضرت عباس(ع): «تو چرا بر ما لوای غم فلک افراشتی/ داغ حیدر بر دل ما بیکسان بگذاشتی»
حضرت علی اکبر: «ای جفاجو فلکِ کجروشِ کینهشعار/ دست از این ستم و جور و جفایت بردار»
تعزیه و ادبیات عرفانی
در ادبیات عرفانی ما واژههای نور به صور گوناگون اعم از خورشید و آفتاب و پرتو و ...اهمیت بسیاری دارد.7 عارفان میگویند «نور مکاشفهایست که بر دل عارف از جانب حضرت حق عارض میشود و جان وی را روشن میسازد.» اما پرتو این واژه، پیش از ادب عرفانی ما، از قرآن کریم آغاز میشود. از آیتالکرسی تا سورۀ نور، و اصلاً تمامی سورههای کتاب آسمانی سرشار از نورند و متجلی در اشعار شاعرانی چون مولانا:
«نور تویی، سور تویی، دولت منصور تویی/ مرغ کُهِ طور تویی، خسته به منقار مرا»
نمود این واژه در تعزیه نیز بسیار است؛ مثلاً در مجلس تعزیۀ منصور حلاج: «آنکه موسی است طور میخواهد/ از تجلیش نور میخواهد/ نور حق را ظهور میخواهد/ منم آن لا اله الا هو» یا مجلس شهادت حر، زمینۀ کاشان، که خطاب به امام میفرماید: «سلام من به تو ای سبط احمد مختار/ چراغ راه هدایت، ستارۀ شب تار/ تو آفتابی و من با شتاب آمدهام/ چو ذره در طلب آفتاب آمدهام.»
نکتۀ دیگری که در تعزیهها نمود دارد، مسألۀ شفاعت کردن امام حسین (ع) در کنار امام زمان، منجی بشریت، است. تعزیه وقتی به اوج خود میرسد، دیگر زمان و مکان نمیشناسد و نهتنها به واقعهگویی عاشورا میپردازد، بلکه سرگذشت جهانی را از ابتدای خلقت (از روزگار عهد الست) تا روز حشر به تصویر میکشد. همین اعتقاد به شفاعت مسلمین توسط امام مظلوم در کنار آخرین منجی بشر در روز قیامت، مجلسی به نام مجلس «جام الست» را به وجود آورده است : 8
هاتف (خطاب به جبرئیل): «جوید هر آنکه قرب خداوند لایزال/ باید به دهر دست بشوید ز جان و مال/ تکلیف را رسان به تمامی خاص و عام/ تا قرب حق که خواهد و گردد سرامقام»
ویژگیهای قصهگونه و نمایشی تعزیه
در ایام عاشورا هر شهر و محله و روستایی به شکل خاص خود به اجرای مراسم عزاداری میپردازند و قطعاً نوع روایتها (در بیان اشعار و شیوههای نمایشی) در هر شهر، متفاوت با دیگر دیار است. اما نکتۀ مشترکی که در تمام تعزیهها یافت میشود، ساختار قصهدرقصه و حکایتدرحکایتی است که برخی ریشۀ آن را در سنت دیرینۀ نقالی میدانند. 9 این در حالیست که در نمایشنامۀ غربی آنچه وجود دارد، ساختار علت و معلولی و تعلیقی روایت و در اختیار نهادن سرنخهای پیدرپی به مخاطب است تا سر منزل کشف مجهول. مطلبی که در ساختار تعزیه نامهها تقریباً وجود ندارد؛ چرا که مخاطب از پیش پایان واقعه را میداند و با این حال همچنان هر سال پای این مجالس مینشیند و برای اولیای خدا اشک میریزد و اشقیا و مخالفان را لعن میکند. بنابراین کارگردان تعزیه نیز از شبیهخوانان میخواهد در نقش خود فرو نروند؛ چون برای اولیاخوانان شبیه دانستن خود با امامان و پیامبران معصوم هرگز در عالم وقوع امکان ندارد و برای اشقیا نیز یکی دانستن خود با شخصیتهایی چون شمر ذی الجوشن و یزید و ...علاوه بر آنکه ممکن است در مخاطب آسیب روحی ایجاد کند، به نوعی سبب قساوت قلب نیز میگردد. به همین دلیل فاصله گرفتن شبیهخوان از نقش خود از قوانین اجرای تعزیه است. قانونی که در تحریر و نگارش متون تعزیه نیز به چشم میخورد و اغلب اشعار موجود در فردهای تعزیه، روایتی دانایکلگونه و بیطرف دارند. این مسأله سبب میشود حتی شمر نیز در سخنانش خطاب به اولیا الله، به نیت شوم و پلید خود و صفات اخلاقیاش اعتراف کند و حتی در اجرای نمایش، بارها گریه کردنها و سینهزدنهای این بازیگران را که دل و جانشان با امام معصوم است، می بینیم.
الگوهای مشترک میان حماسههای ایرانی و تعزیه
الگوهای بسیاری در داستانهای حماسی ایرانی وجود دارد که ردپای آن را در تعزیه نیز میتوان یافت. این مبحث با ذکر سیزده عنوان در پژوهش محمد حسین ناصر بخت، بهتفصیل مورد بررسی قرار گرفته است. چهار نمونه از اصلیترین این عناصر را با ذکر شاهد مثال در متون پارسی و نسخ تعزیه ذکر میکنیم.
نبرد پهلوانان: از جمله اسلوب و الگوهایی که در شاهنامۀ فردوسی به چشم میخورد، نبرد پهلوانان است؛ برای مثال نبرد رستم و اشکبوس، یا رستم و اسفندیار؛ نبردهای پیدرپی که حتی گاه مقابلۀ پدر و پسری است. مطلبی که در تعزیه بهشکل جنگ میان لشکریان یزید و سپاهیان اندک و شجاع امام حسین(ع) رخ میدهد. این نبردها هرچند محور اصلی تعزیه است، اما با نیت آزادی و آزادگی انسانها انجام میشود. درخصوص این مبارزهطلبیها میتوان به مجلس تعزیۀ عمرو بن عبدود اشاره کرد و اذن خواستن حضرت علی (ع) و شباهت آن به کسب اجازۀ قهرمان شاهنامه، بیژن، از پدرش (گیو) برای رفتن به میدان جنگ:
امیر: «یا محمد من به میدان میروم/ مثل ببر و شیر غران میروم
یا رسول الله بده بر من علم/ تا علم بر جانب میدان زنم
اذن ده تا رو به میدانش کنم/ وارهانم من تو را از وهم و غم....»
حضرت رسول (ص): یا علی ای نوجوان تازهجنگ / رفته از روی دلیران آب (و) رنگ
کیست ای یاران رود میدان جنگ/ بر محمد عرصه گردیدهست تنگ
امیر: «یا رسول الله شوم قربان تو/ گردم از جان من بلاگردان تو
اذن ده تا در میان خشم و کین/ خون نحسش را بریزم بر زمین»
انتقام: انتقام گرفتن نیز از مضمونهای مورد توجه ادبیات حماسی ایران است. آنجا که کیخسرو به کینخواهی خون سیاوش به دنبال کشندگان پدر خویش میگردد. که این صحنه بسیار شبیه دستگیری و انتقام از شمر توسط مختار ثقفی است.
خواب: استفاده از این عنصر نیز در ادبیات، شاید به دلیل رجوع به روایات تاریخی، سابقهای طولانی دارد. از معروفترین این خوابها، میشود به خواب دیدن فرعون مصر در خصوص خشکسالی اشاره کرد. اما به عنوان مثال در حماسۀ شاهنامه، خواب دیدن افراسیاب اتفاق میافتد که آیندۀ وی را پیشبینی میکند:
«بیابان پر از مار دیدم به خواب/ جهان پر ز گرد، آسمان پر عقاب
سراپردۀ من زده بر کران/ به گِردش سپاهی ز کندآوران
یکی باد برخاستی پر ز گرد/ درفش مرا سرنگون ساز کرد...»
خوابی که نمونهاش را میتوان در مجلس شهادت امام حسین (ع) جستجو کرد:
«خواب میدیدم ریاض مشک بو نگذاشتی/ داشتم با جد و بابم گفتگو، نگذاشتی
مادرم میگفت فرداشب حسین مهمان ماست/ با برادر گشته بودم روبهرو نگذاشتی»
همچنین خواب دیدن یزید در مجلس پشیمانیاش که همسر وی نیز همزمان همان خواب را میبیند:
«وای چه خواب سهمگینی بود/ که جهنم به من دهان بگشود
بس که این خواب بود شورانگیز/ گوییا شد قیام رستاخیز
وای بر حال و بر خیال تباه/ وای من، لا اله الا الله»
آزمون: مورد آزمایش قرار گرفتن قهرمان و ضدقهرمان در متون حماسی، همواره اتفاق میافتد. یکی از مشهورترین این آزمونها، گذر کردن سیاوش از آتش است. (یادآور گذر حضرت ابراهیم از آتش)
در تعزیه شاید یکی از تأثیرگذارترین این آزمونها، قرار گرفتن سر امام حسین (ع) در تنور خولی است، که در مجلسی به همین نام اجرا میشود تا بار دیگر بر باطل بودن و پستی دشمنان امام (ع) صحه بگذارد. این آتش بر امام پاک، گلستانی دیگر است و فقط سبب رسواتر شدن دشمن لعین میشود.
خولی لعین: «این چه نوری است تتق میکشد از کنج تنور/ گوییا منزل ما گشته کنون وادی طور
ید و بیضای کلیم است عیان در دل شب/ یا که باشد ز سما گشته عیان لمعۀ نور
که در این نور یقین باعث رسوایی هست/ بر سرم آید از این نور هزاران شر و شور
چارهای نیست بریزم به سرش خاکستر/ تا که پنهان بشود نور عیان، زیر تنور
لایق من بود انعام امیر و خلعت/ هست لایق به تو خاکستر و این کنج تنور»
شعر تعزیه:
شاعر یا تعزیهسرا شاید در پیش از دورۀ قاجار، فردی بود با اندکی ذوق شاعری که به عشق حضرت اباعبدالله الحسین و به نیت کسب اجر اخروی، قدم در این راه مینهاد تا بتواند در زنده نگاه داشتن نهضت خونین عاشورا، قدم کوچکی بردارد. اینچنین است که در میان این نسخهها، اغلب غلطهای وزنی و دستوری زیادی دیده میشود؛ اما در دورۀ قاجار با حمایت دربار از این مراسم، تعزیه به صورت جدیتری پیگیری میشود و طبعاً شاعران کارآزمودهتر و عالیرتبهتر قدم به این عرصه مینهند.10 این شاید یکی از دلایلی باشد که اشعار فاخر و پر قدرت در کنار یکدیگر در مجالس تعزیۀ هر شهر به چشم میخورند. اما مطلبی که باید مورد توجه تعزیهپژوهان قرار بگیرد، این نکته است که مسلماً تعزیهسرا وظیفهای جدا از وظیفۀ شاعران آیینی دارد. او شعر را به گونهای میسراید تا برای اجرا در صحنه و ادا شدن در اوزان خاصی که برای هر یک از شخصیتهای تعزیه انتخاب میشود، مناسب باشد. مخالفخوانان باید اشعارشان را خشن و به دور از معصومیت و ظرافت بخوانند و اولیاخوانان مسلماً شمرده و آهنگین به ادای مطلب میپردازند. پس تعزیهسرا باید بحور عروضی و دستگاههای موسیقی را نیز در نظر داشته باشد. علاوه بر این، مخاطبان این نمایش عواماند و تعزیه، بیشترین تأثیر را از جانب ایشان میگیرد. پس قصد و نیت اصلی تعزیهسرا لفّاظی و بهرخکشیدن اطلاعات ادبی خود نیست. بلکه خاطر مجموع عام و خاص را، که به برکت وجود حضرت حق و سیدالشهدا نصیب او شده است، میخواهد.
تأثیر و نفوذ شعر کلاسیک بر تعزیه
تعزیه از اشعار تاریخ ادبیات ایران، از گذشتگان تا معاصران تأثیر پذیرفته است. تأثیری که گاه در حد مضمون و یا استقبال از وزن و قافیهای خاص اتفاق افتاده و گاه به شکل استفادۀ ابیاتی از شاعران که عیناً لابهلای اشعار تعزیهسرا یا تعزیهسرایان راه یافته است. برخی دلیل آن را قاصر بودن زبان تعزیهسرا از بیان آن مطلب خاص میدانند و برخی نیز دلیل بر اندیشههای مقلدانه و ضعف شعر تعزیهسرا! البته اینگونه استفادهها به نوعی حسن تعزیه نیز به شمار میرفته؛ چرا که تعزیهسرایان معمولاٌ از ابیات مشهور شاعران پارسی یاد میکردند و این ابیات طبیعتاً به گوش مردم عام نیز آشنا مینموده و به همین دلیل مجالس تعزیه بیشتر مورد اقبال و استقبال عمومی واقع میشده است.
نمونهای از این استفادهها که در قالب استقبال انجام شده است، استقبال از وزن و قافیآ بیت «نسیم خلد میوزد مگر ز جویبارها/ که بوی مشک میدهد هوای جویبارها» از قصیدآ قاآنی در مدح امیرکبیر است، برای سرودن مجلس شهادت امام حسین(ع):
شمر: «الا شهی که چاکر ِدر تو شهریارها/ برون بیا ز خیمهگه، عیان ببین شرارها
یلان تهمتن وشی فتاده در کشاکش اند/ شرار تیغ آتشین گذشت از ستارهها
ز هر طرف دلاوری سوار پیل پیکری/ به کف گرفته خنجری چو ابروی نگارها
...
بزن ره سپاس را یزید دون اساس را/ سیه مکن لباس را بس است گیر و دارها...»
یا این ابیات در مجلسی دیگر: «خوش آن شخصی که سر در پای تو ای شاه دین دارد/ گر اهریمن بود ملک سلیمان در نگین دارد
به درباری که مثل من سیاهی روسفید آید/ چرا باید سفیدش دل ز غم اندوهگین دارد
زهی تخت و زهی طالع، زهی رسم و زهی آیین/ زهی عشق و زهی عاشق که معشوقی چنین دارد...» 11
ناگفتههای شعر و کیفیت اشعار تعزیه، همچنان باقیست که خود پژوهشی جداگانه را میطلبد. امروز شاید چیزی به نام تعزیهسرایی وجود نداشته باشد و خیلی از اشعاری که در تعزیههای سالانه گاه میشنویم، بازماندۀ نسخ کهنی باشند که نسل به نسل، دست به دست شده اند. - البته حفظ آنها نیز خود مسئولیتی است که بر دوش ادبدوستان و تعزیهپژوهان قرار دارد.- اما امروزی شدن تعزیه و افزودن به جذابیتهای آن میتواند به بازیابی و زندهتر کردن این آیین شیعی کمک شایانی کند. مطلبی که با سرایش اشعار تازه و تدوین اصول تعزیهگردانی نوین و خلاقانه محقق خواهد شد.
«آیندۀ تعزیه ...»
هیچکس نمیداند آیا در قرنهای آینده نیز تعزیه به حیات خود ادامه میدهد یا نه؛ اما آنچه عیان است، کمتر شدن اجراهای تعزیه در ایام محرم و عزاداری معصومین است. اجراهایی که گاه محدود به چند مکان خاص میشوند. امروز مراسم نخلگردانی یزد، تشتگذاری آذریها، چهلمنبرون کرمان و خیلی از مراسم و مناسک دیگر همچنان در جایجای ایران به قوت خود باقی هستند. امروز تعزیه نیز هست، اما کمی از نفسافتادهتر و گوشهگیرتر. کجای جهان پیدا کنیم این هدیۀ دیرین را که هم آهنگ داشته باشد، هم شعر و هم روایت و هم نمایش؛ و آشتیدهندۀ اینهمه هنر هم باشد که یکجا جمع میشوند و بدل میشوند به چنین گنج دیریاب و نایابی. مسلماً این همه هنر، هنرمندان زیادی را به یاری میطلبد که جمع شوند و به احیای یک آیین کمر همت بندند. «اینچنین باد! اینچنین تر باد!...»
در پایان برخی نمادها و اصطلاحات مورد استفاده در تعزیه را میخوانیم:12
تشت: رود فرات
عصا: تجربه و عقل و دانش
حجله: نماد عروسی و شهادت حضرت قاسم
کاه و خاک بر سر ریختن: نماد تواضع و تأثر
کفن سفید: شهادت و خاکسپاری
شمشیر: جنگ و مبارزه
رنگ سبز: لباس اولیا و نشانۀ فراوانی
رنگ سفید: نماد پاکی
رنگ قرمز: لباس اشقیا و نماد خورشید و قحطی و سوزندگی
برخی اصطلاحات رایج در نمایش تعزیه:
معین البکا: کارگردان تعزیه
اولیا: مقدسین و الگوهای خیر
اشقیا: نقشهای منفی و ضد قهرمان
مجلس: مکان اجرای تعزیه و موضوع هر داستان
زمینه: منطقهای که تعزیه در آن اجرا میشود.
گوشه: مجالس کوتاه تعزیه که قصههای فرعی هستند در دل ماجرای اصلی.
فقره: مجموعهای از کلام و رفتار، حول یک محور و موضوع خاص که مترادف صحنه است در تئاتر
شبیهخوان: بازیگرتعزیه
فرد: نسخه و متن تعزیه
منابع:
1- خیمه، شهریور 1387، شماره 44، تعزیه؛ هنری اساطیری و ایرانی، گفت وگو با داوود فتحعلی بیگی
2- کتاب « تأثیر ادبیات مکتوب بر مجالس شبیهخوانی»، محمدحسین ناصربخت، ص 15 و 16
3- همان، ص 132
4- همان، ص 34
5- همان، ص 40
6- دیوان رودکی سمرقندی
7- کتاب « تأثیر ادبیات مکتوب بر مجالس شبیه خوانی»، محمدحسین ناصربخت، ص 43
8- همان، ص 45
9- همان، ص 253
10- همان، ص 378
11- همان، ص 360
12- آیین اسطورهای تعزیه و نمادهایش، مقالۀ دکتر حسین طوسی