موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
روایت انتقال ضریح جدید امام حسین (ع) از قم به کربلا

روایتی از زبان پنجره‌های تشنه

11 آذر 1394 19:28 | 4 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 8 رای
روایتی از زبان پنجره‌های تشنه

شهرستان ادب: سال گذشته، درست در چنین روزی، در مجاورت بارگاه ملکوتی حضرت اباعبدالله علیه‌السلام، از تقریظ مقام معظم رهبری بر کتابی حسینی رونمایی شد. در متن این تقریظ که بیشتر، دلنوشته‌ای است از جان مشتاق حضرت آقا خطاب به امام حسین علیه‌السلام، چنین آمده است:

«بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌

این حسین کیست که عالم همه دیوانۀ اوست‌
این چه شمعی است که جانها همه پروانۀ اوست‌

اى شعلۀ فروزان، اى فروغ تابان، اى گرمابخش دل‌هاى خلایق! تو کیستى با این شکوه و جلال، با این شیرینى و دلنشینى، با این هیبت و اقتدار، با این‌همه لشکر دل‌به‌همراه، با غلغلۀ فرشتگان که در کنار موکب تو با آدمیان رقابت می‌کنند؟ تو کیستى اى نور خدا، اى نداى حقیقت، اى فرقان، و اى سفینةالنجاة؟ چه کرده‌اى در راه خدایت که پاداش آن خدایى‌شدنِ هر آن چیزى است که به تو نسبت می‌رساند؟ بنفسى انت، بروحى انت، بِمُهجَةِ قلبى انت، و سلام الله علیکَ یومَ وُلِدتَ و یوم اُستُشهِدتَ مظلوماً و یوم تُبعَثُ فاخِراً و مَفخَراً. ۹۳/۲/۲۹
بسیار خوب و با ذوق و سلیقه نوشته شده است؛ و با نگاه هنرمندانه و کنجکاو و نکته‌یاب. خواندم تا ۹۳/۲/۲۸.»

شاید در نظر اول، پیش از هر چیز دیگری، طرح جلد زیبا و متفاوتش به چشم بیاید. طرحی که گرچه قیمت کتاب را بالا برده و توان خرید خوانندگان را پایین، اما به خواننده نوید می‌دهد کتابی که در دست دارد، مانند ظاهرش، باطنی متفاوت و درخور توجه دارد و «پنجره‌های تشنه» به حق نیز، چنین است.

ماجرا از سال 91 آغاز می‌شود، از زمانی که قرار است ضریح جدید حرم مطهر امام حسین علیه‌السلام را از قم به کربلا انتقال دهند. همین حادثه که شاید در هر قرن، یک بار رخ بدهد، به خودی خود داستانی است سراسر عشق و اشک و عاطفه! حال اگر روایت‌گر قهاری همچون «مهدی قزلی» در حاشیۀ این حادثه به نوشتن مشغول باشد، بی‌شک حاصل، کتابی خواندنی و به یاد ماندنی خواهد بود.

مهدی قزلی که پیشتر به مجموعه داستان‌های خوبش شناخته شده بود، در «پنجره‌های تشنه» نشان داده است که قلم روایت‌نویسی او یک سر و گردن بالاتر از داستان‌های کوتاهش است. او با نگاهی دقیق و هنرمندانه، خاطرات انتقال ضریح مطهر حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام را در این مسیر طولانی ثبت کرده است. شاید در نظر اول مخاطب احساس کند این خاطرات چیزی بیشتر از شوق و شور مردم برای زیارت و وداع با این حرم و همراهی تریلی حامل ضریح در سراسر مسیر نخواهد بود، اما مهدی قزلی نشان داده است که نگاه متفاوت و زاویۀ دید خاص او چقدر به مدد آمده تا کتاب، از یک خاطره‌نگاری صرف فراتر رود و «چهرۀ حقیقی مردم» را به تصویر بکشد. او در این کتاب، مردم را نوشته است؛ همین مردم کوچه و بازار که قلبشان برای امام حسین علیه‌السلام می‌تپد. مهدی قزلی در «پنجره‌های تشنه» از آشپزی نوشته است که از شوق زیارت ضریح، حتی فراموش کرده است کلاه آشپزی را از سر بردارد و با همان لباس‌های سفید کار به کوچه دویده. از «پژمان» نوشته است، از پسری که برسرزنان التماسش می‌کند در کربلا او را «به‌نام» دعا کند، از آقارضا نوشته است، رانندۀ مشتی تریلی که توفیق حمل ضریح نصیبش شده و از پیرزن و پیرمردهایی که آرزوی زیارت کربلا در دل داشته‌اند و به خواب هم نمی‌دیده‌اند ضریح را این‌گونه از نزدیک ببینند و بدرقه کنند.

روایت «پنجره‌های تشنه» روایتی صمیمی و آسان است. قزلی به دنبال خلق یک شاهکار هنری نبوده و شاید همین نگاه به او کمک کرده است با قلمی صادق و مردمی، عاشقانۀ زلالی را بیافریند که همسفرنامه است، هم داستان و هم خاطره‌نگاری زیباترین بدرقۀ مردم ایران.

گفتنی است انتشارات سورۀ مهر این کتاب را در 313 صفحه چاپ کرده است. در صفحۀ 105 کتاب، روایت «مرد تعمیرکار» را چنین می‌خوانیم:
« اطراف ضریح کاملاً خلوت بود. مرد تعمیرکاری، که مغازه‌ مکانیکی‌اش همان‌جا بود، با تعجب بیرون آمد و مات مات کمی نگاه کرد و وقتی فهمید ماجرا چیست، دوید توی خیابان. صورتش را شش تیغه کرده بود و تمام لباس‌هایش روغنی بود. خواست دست‌هایش را بگذارد روی شیشه‌های جلوی ضریح که خودش هم متوجه سیاهی و روغن روی دست‌هایش شد. دست‌هایش را پشت کمرش برد و صورت خیسش را گذاشت روی شیشه. آن‌طرف‌تر، دو آشپز از رستوران کنار خیابان بیرون آمده بودند، با لباس‌های سفید کار و یکی‌شان فرصت نکرده بود کلاهش را هم بردارد. کم‌کم مردم جمع می‌شوند. تعمیرکار برای این‌که مردم به لباس‌هایش برخورد نکنند و روغنی نشوند، عقب‌تر ایستاده بود. حال خوبی پیدا کرده بود. روزیِ تعمیرکار از خیلی‌ها مثل من بیشتر بود آن روز.»


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • روایتی از زبان پنجره‌های تشنه
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: