شهرستان ادب: خبرگزاری فارس به تازگی به گفتگویی تفصیلی با جواد افهمی نویسندۀ رمان «سال گرگ» نشسته است. مشروح این گفتگو به شرح زیر است:
حسام آبنوس: جواد افهمی نویسندهای است که کمتر شناخته شده و آثار او کمتر مورد توجه قرار گرفته است. اما از میان سخنانی که میگوید عشق و علاقهاش به ادبیات روشن میشود. او نویسندهای توانمند است که دنبال هیاهو و جنجال نیست و مینویسد تا خوانده شود و اغلب از محافل رسانهای دور است. او برای یک کتابش کاندید جایزه جلال بوده و کتاب اخیرش نیز برگزیده جشنواره داستان انقلاب بوده است.
بعد از چند مرتبه پیگیری توانستیم با او یک قرار بگذاریم و چند ساعتی را بنشینیم و از ادبیات و کتابهایش (سوران سرد، خورشید بر شانه راستشان میتابید، ستارههای دب اصغر، تاکسی سمند و این اواخر سال گرگ) حرف بزنیم.
او در این گفتوگو خود را یک نویسنده خواند و از حرفهایی که پشت سر رمان «سال گرگ» زده میشود سخن گفت، به حوزه هنری و تقسیمبندی این نهاد از داستان انقلاب نیز اشاره کرد، حاصل این نشست بیش از دو ساعته گفتوگویی شد که در ادامه منتشر شده است.
*من نویسنده رمان هستم
فارس: جواد افهمی یک نویسنده تاریخی است یا نه؟
این سوال برای من مهم است. زمانی که رمان «سال گرگ» منتشر شد خودم یک اشتباه استراتژیک مرتکب شدم و آن را یک رمان تاریخی معرفی کردم غافل از این که این طور معرفی کردن موجب محدودیت بُرد رمان میشود. از من تاریخی نوشتن بر نمیآید و «سال گرگ» قبل از اینکه یک اثر تاریخی باشد یک رمان با تمام ویژگیهای رمان است.
در «سال گرگ» تلاش کردهام رمان بنویسم، بعد از آن پایه کارم یک فراز و مقطع تاریخی باشد.
من اصلا قائل به این نیستم که کارهایم رمان تاریخی است و این اجحاف بزرگی است در حق رمانهایی که نوشتهام. حقیقت این است که رمان تاریخی محدوده خاص و معینی دارد. من نویسنده رمان هستم ولی خب متأسفانه اینطور معرفی شدهام.
فارس: رمانی که در مورد یک واقعه تاریخی نوشته میشود در هر صورت به آن اتفاقات اشاره دارد هرچند شاید اشارهای به واقعه مشخص تاریخی نداشته باشد اما این وجه تمایز قائل شدن ممکن است دشوار باشد و خواننده میان تاریخنگار با خالق یک اثر ادبی نتواند فرق بگذارد.
اگر یک تاریخنگار بخواهد در مورد سال گرگ نظر بدهد حتما به وجوهات تاریخی در آن اذعان میکند اما اگر بخواهد در مورد اینکه این یک اثر تاریخی است نظر بدهد اگر فرد کارکشتهای باشد حتما اذعان میکند که این یک رمان تاریخی نیست زیرا در این کار ما شاهدیم که مرغ خیال نویسنده به دور دستها پر کشیده است. به طور مثال در سازمان مجاهدین خلق کجا این حالات عرفانی وجود داشته است. تا جایی که من اطلاع دارم و تاریخ معاصر بازگو میکند اعضای سازمان اصلا پا از حیطه منطق بیرون نمیگذاشتند. تکرار میکنم در «سال گرگ» وجوهات تاریخی دیده میشود ولی رمان تاریخی نیست.
*دلم میخواهد شخصیتهای رازآلودی داشته باشم
فارس: در اغلب آثار شما شاهدیم که به سراغ موضوعات دست نخورده و بکر میروید، این ناشی از علاقه شخصی شما است یا ریشه در چیز دیگری دارد؟
بکر بودن سوژه عمده دلایلی است که سراغ آنها رفتهام. جنگ در کردستان یکی از سوژههایی است که به نظرم حقش ادا نشده است. نویسندههای رمان در فضای اجتماعی همه چیز میتواند دست مایه خلق آثارشان شود و این به قدرت قلم یک نویسنده باز میگردد.
روحیه من با شخصیت های محدود همخوانی ندارد و این را باید پای ناتوانی من گذاشت و در سال گرگ هم خیلی تلاش کردم که شخصیتهای کمتری داشته باشم اما حدود 13 شخصیت دارد.
شخصیتهای من از طیف های مختلف و قشرهای متفاوت است و سعی میکنم در تولید شخصیتهایم به اطرافم نگاه نکنم زیرا اطرافیان اغلب سطحی شدهاند. خیلی دلم میخواهد شخصیتهای رازآلودی داشته باشم علیرغم اینکه رازآلود بودن را نمیبینیم. شخصیتهای سطحی را دوست ندارم و سعی میکنم شخصیتهای چند لایه و عمیق خلق کنم.
فارس: در «سال گرگ» به نظر میرسد که برخی شخصیتها از آن عمق مد نظر شما بهره نمیبرند و حتی گاهی سرانجام روشنی ندارند و رها میشوند. برای مثال آن سروان در این رمان با توجه به نقش آفرینی که دارد اما ناگهان از مسیر داستان کنار گذاشته میشود و دیگر اثری از او دیده نمیشود، چه توضیحی برای این مسئله دارید؟
این رها شدن شخصیتها را در «سوران سرد» هم تجربه کردهام. آن دو سربازی که در ابتدای رمان از کوه بالا میآیند و خیلی خوب پرداخت میشوند ولی ناگهانی یکیشان حذف میشوند. اتفاقا همه میگویند که این شخصیتها حیف شدند و این حیف شدن متوجه نقص رمان نیست بلکه نشان از خروج پرقدرت شخصیت است. البته در «سال گرگ» این حذف شدن شخصیت سروان مانند «سوران سرد» نیست و از آن قدرت و توانایی انگار بهرهمند نشده است.
فارس: در «سال گرگ» این حذف شدنها محدود به یک شخصیت نیست و این حس را منتقل میکند که در جریان تصفیه سازمانی قرار میگیرند.
وجه تاریخی رمان به من اجازه نمیداد که هرکار دلم میخواهد بکنم. هر چند من قائل به تاریخ نیستم ولی گاهی نمیشود دست به تاریخ زد. اگر بخواهیم منصفانه در مورد این مسئله صحبت کنیم میتوان به چشم یک نقص به آن نگاه کنیم و زمانی که مطالعه میکردم همین حس به من دست میداد که مثلا شخصیت سروان خروج پرقدرتی ندارد و این مسئله از سوی دیگرانی هم که کار را خوانده بودند بیان شده بود. البته در تاریخ شخصیت سروان گم است و ناپدید شده است و شاید خودم را در بند تاریخ نگه داشتم.
فارس: در ابتدای داستان رئیس زندان به خوبی نشان داده نشده که تحت تاثیر شخصیت شهرام قرار میگیرد. یعنی سیر چرخش فکری سروان به خوبی نشان داده نشده است. این مسئله جا نداشت که بیشتر پرداخته شود؟ نویسنده گزارههای جزئی داده و زیاد اشاره به این تغییر اندیشهای نکرده است.
باید در این مورد پیرامون رمان مدرن صحبت کنیم و تعریف آن را مطرح کنیم. گاهی انتظار داریم که رمان تمام اطلاعات را بدهد ولی در مورد سروان باید گفت او قبل از آغاز رمان خودش تا یک نقطهای را آمده و بعد از آن رمان شروع شده است. این شخصیت در مرحله شک قرار دارد و مراحل تکامل را طی کرده و حرکت خود را آغاز کرده ولی به نقطه 100 نرسیده است. من لازم ندیدم که گریزی به گذشته سروان بزنم و این را به خواننده سپردم.
به این خاطر در مورد شخصیت کم اطلاعات دادم که خواننده خودش دنبال شخصیت برود و او را کشف کند.
*راحتی را دوست ندارم
فارس: عاقبت شخصیتهای خود را در همان ابتدا مشخص میکنید؟
تلاشم را میکنم ولی معمولا 90 درصد به سرانجام مورد نظرم نمیرسد و از مسیر خارج میشود. منظورم مسیر ناخواستهای است که باعث ارتقای سطح و عمق رمان میشود. شاید اگر میتوانستم این کار را بکنم و شخصیتها را در مسیر از پیش تعیین شده پیش ببرم یک رمان شسته و رفته از من منتشر میشد و راحتتر بودم. ولی من راحتی را دوست ندارم.
فارس: از یک جهت این بهتر نیست؟
بله. رهایی بهتر است. اگر داستان خوب باشد خیلی زود استقلال پیدا میکند و از نویسنده جدا میشود و نویسنده تابع داستان میشود.
فارس: نگارش «سال گرگ» چقدر طول کشید؟
این رمان از زمان مطالعه منابع مورد نیاز تا پایان نوشتن یک سال و نیم طول کشید.
*رمان در بازنویسی شکل پیدا می کند
فارس: بازنویسی هم کردید؟
بله، طبق معمول همه کارهایم. اصلا رمان در بازنویسی شکل و شمایل درستش را پیدا میکند. پیش از نوشتن سال گرگ من رمان را تا انتها مینوشتم و بعد از ابتدا شروع به بازنویسی میکردم. اما اکنون فصل به فصل بازنویسی میکنم.
فارس: قبل از چاپ هم کارتان را به کسی برای مطالعه میدهید؟
بله. سعی میکنم افرادی را پیدا کنم تا کار را بخوانند که اگر نظری دادند کارشناسی باشد و بعد از نظر آنها اصلاحات انجام میدهم تا بعد از چاپ دیگر کسی نتواند اشکالی از کار بگیرد.
یادم هست در جلسات نقد آقای محمدعلی شرکت میکردم. همان موقع بود که «سوران سرد» را نوشتم و از ایشان خواستم که کارم را بخواند و نظر بدهد. اما ایشان قبول نکرد که حتما به خاطر مشغله زیاد کاری بوده. اما خانم زرگر امینی را به من معرفی کرد و ایشان رمان سوران سرد من را بارها و بارها خواندند و نظر دادند و کار به نتیجه رسید. «سوران سرد» اولین کاری بود که نوشتم.
فارس: برگردیم به «سال گرگ». من به عنوان خواننده حس میکنم بخشهایی در کار هست که به اثر نمیچسبد و به نوعی اضافه است. مثلا فصل اول رمان این حس را القا میکند.
این یک تاکتیک نوشتاری است. باید در ابتدا یک ضربه به ذهن خواننده بزنی تا در فضا قرار بگیرد. که البته خیلی بیربط هم نیست. گاهی اوقات برخی شخصیتها حضورشان ربطی به ماجرا ندارد ولی قرار است یک کارکردی در متن داشته باشد. فصل اول قرار است که فضای جریانات سیاسی را ترسیم کند تا محرکی برای ادامه رمان باشد. این فصل یک مقدمه پر قدرت است که رمان را انتها جذاب و پرکشش میکند.
*اشتباه است میگویند «سال گرگ» آب تطهیر بر سر مجاهدین میریزد
فارس: جواد افهمی سراغ بازه مهمی از تاریخ رفته که حرف پیرامون آن بسیار زده شده و روایتهای مختلفی در مورد آن دیده شده است. از اینکه سراغ این دوره رفتید هراس نداشتید؟ و دیگر اینکه بالاخره هر جریان فکری قائل به یکی از روایتهای تاریخی است و شما ابائی نداشتید که گفته شود «سال گرگ» مدافع یک جریان تفکری خاص است؟
این سوال دارای دو وجه است. یک وقت هست که من به عنوان نویسنده ملتزم به یک سری اصول هستم که ورای فضای ادبی است. به طور مثال من میتوانم نویسندهای باشم که تفکرات امام خمینی(ره)، تفکرات من را شکل میدهد و رد یا قبول کلیه مسائل تاریخی و سیاسی و اصلا همه حوزهها را منوط به تایید یا رد امام خمینی(ره) قرار دهم. یک وقتی هم هست که من نویسندهای هستم خلاف این جریان. که خب من شق دوم این قضیه را قبول دارم.
من تایید یا رد یک مسئله را، آن هم در همه حوزهها، منوط به تایید یا رد امام نمیدانم. این به معنای ایستادن در برابر جریان امام نیست. این اشتباهی است که برخی مرتکب میشوند و میگویند وقتی امام خمینی(ره) موضع روشنی نسبت به مجاهدین گرفته است تو چرا تلاش میکنی آب تطهیر بر سر این جریان بریزی و با «سال گرگ» میخواهی چهره مجاهدین را درست کنی. ارشاد و برخی دوستان که این رمان را خوانده بودند میگفتند که پیام این رمان تطهیر سازمان مجاهدین خلق است.
من معتقدم که تاریخ در مورد سازمان مجاهدین خلق قبل از تغییر مشی درست منعکس نشده است. هسته تشکیل دهنده سازمان پس از انشعاب از نهضت آزادی معتقد به کار ایدئولوژیک بودند و اعتقادی به اقدام چریکی نداشتند و آن را منوط به کار ایدئولوژیک کرده بودند و فضای فکری آنها متاثر از مباحث اسلامی بود.
اگر برآیند رمان «سال گرگ» این تصویر را در ذهن شما درست کرده باشد که سازمان مجاهدین خلق قبل از تغییر مشی، افراد موجهی بودند و همچنین بر نفرت شما به عنوان خواننده نسبت به این سازمان و جنایتهای آنها پس از تغییر مشی مخصوصا در زمان جنگ افزوده، باز من موفق بودهام.
*وقتی اسم رمان انقلاب میآید ذهن به سمت حوزه هنری میرود
فارس: رمان «سال گرگ» را میتوان ذیل گونه رمان انقلاب قرار داد؟ و آیا اصلا این گونه را قبول دارید؟
در مورد ادبیات انقلاب باید گفت که ادبیات کشورهای انقلابی را میتوان ذیل ادبیات انقلاب تعریف کرد. ادبیات شیلی، کوبا، الجزایر و ... از این جمله هستند و اگر به این تعریف ارجاع داده شود من دوست دارم که رمانم ذیل ادبیات انقلاب قرار بگیرد ولی وقتی نهادها و ارگانها این تعریف را تشکیلاتی میکنند و محدودیت برای ادبیات قائل میشوند آن وقت دیگر یک تعریف تشکیلاتی از ادبیات انقلاب درست میشود که شاید نتوان «سال گرگ» را ذیل آن قرار داد. مثلا حوزه هنری یک پوشه با عنوان رمان انقلاب دارد و «سال گرگ» را درون آن قرار نمیدهد و میگوید آن چیزی که ما میخواهیم باید بنویسید.
برای همین دوست ندارم «سال گرگ» رمان انقلاب باشد. زیرا این تعریف مانند بسیاری از تعریفهای با ارزش ما که در نهادها و ادارات دولتی دستمالی شده امروز لوث شده است. واژه انقلاب و رمان انقلاب هیچگاه دستخوش این تلاطمها و تغییرات نمیشود ولی آنقدر این تعاریف را دستمالی کردهاند که وقتی به یک نفر میگویید یک رمان انقلاب دارم پس میزند و فوری ذهنش سمت حوزه هنری کشیده میشود.
در مجموع فایلبندی کردن اثر موجب ریزش مخاطب میشود و چرا باید با این کار موجب ریزش خواننده شویم. البته من در صدد پایین آوردن ارزش رمان انقلاب نیستم.
فارس: چه زمانی راضی میشوید و دست از نوشتن بر میدارید؟
ناراضی بودن ابزار نوشتن است و تا زمانی که نویسنده ناراضی است میتواند بنویسد. البته کاری که خودم دوست داشته باشم را هنوز ننوشتم. احمد دهقان بعد از خواندن رمان «خورشید بر شانه راستشان میتابید» تماس گرفت و گفت که حالا وقتش شده که رمان آخر خود را بنویسی. البته فکر میکردم که «سال گرگ» کار آخرم باشد و فکر میکنم کاری که هم اکنون در دست نگارش دارم کار آخرم باشد!