شهرستان ادب: تمام آبانهای شعر پس از آبان 86 بار اندوهی بر پشت روزهای خود دارند، که نام قیصر امینپور از آنها میتراود. در نهمین آبانی که فقدان قیصر شعر فارسی بر عالمِ شعر حس میشود، یادداشتی میخوانیم از سیدوحید سمنانی، درباب مهارت قیصر امینپور در قوالب شعر فارسی.
ادبیات پارسی در گستره هزار سالة خود ادبای فراوانی را به خود دیده است. در میان پیشتازان و ابرمردان این عرصه، انگشتشمارند شاعرانی که در بهرهمندی از قوالب گوناگون مورد توجه ادبا و مخاطبان قرار گرفته باشند و تعداد محدودی از شعرای ماضی این توفیق را داشتهاند که قلمفرساییشان در زمینههای مختلف، جزو بهترین آثار فارسی باشد و یا دستکم از سرآمدان روزگار خود به شمار بیاید.
صرفهنظر از طرح مباحث علمی، اغلب شاعران تنها در یکی دو قالب درخشیدهاند و وجه ممیز شخصیت آنها از دیگر شعرا را باید در نحوۀ بهرهمندی ایشان از یک قالب خاص دانست. چنانچه هنر خواجة شیراز، تنها به غزل او ختم میشود و در قصاید و قطعات منسوب به او بههیچعنوان ظرافت و بیمانندی غزلیاتش دیده نمیشود. از برخی شعرا مثل فردوسی و نظامی نیز تحقیقاً تنها در یک قالب ادبی اشعاری به جا مانده و دیگر ابیات منسوب به ایشان نیز لطافت و اهمیت اشعار معروفشان را ندارد. با این توصیف با آنکه در تسلط شاعران بزرگ بر زبان، ظرایف بیان و علوم روز شکی نیست، اما محدودند شاعرانی که زیبایی و رسایی مفاهیم در رقص قلمشان محدود به موسیقی، ساخت و آهنگ یک قالب شناخته شده نباشد.
بیتردید «سعدی» سرآمد شاعرانی است که قلمشان خوش به ساز مضامین و تعابیر مد نظرشان رقصیده است. زیبایی لفظ و معنا در آثار سعدی زبانزد است و اصرار و تکرار آن همه زیبایی جز واگویی حقیقتی شناخته شده نیست.
با این همه در شعر فارسی میتوان شاعرانی را نام برد که دستکم در حیطة زمانی خود، تسلطشان در قوالب گوناگون مثالزدنی باشد. کمالالدین اسماعیل و انوری ابیوردی غیر از قصیده در غزل و رباعی نیز از سرآمدان روزگار محسوباند. از شاعران متأخرتر نیز میتوان به ظهوری ترشیزی، طغرای مشهدی و بیدل دهلوی اشاره کرد که علاوه بر قصیده و غزل در نثر و رباعی نیز دستی داشته و نامی در آن عرصه نیز برآوردهاند. اما جامی بزرگترین شاعری است که بعد از سعدی در هر چه قلم زده از بهترینهای روزگار بوده است و اگر سعدی نبود، میشد او را یَل این میدان برشمرد.
اما به اعتقاد نگارنده، از بین شعرای سدة اخیر اگر قرار باشد تنها یک شاعر را در مدار احاطه بر این جنس تنوع و قدرت ادبی قرار داد، بیشک وی قیصر امینپور است.
او با رباعی شروع کرد؛ رباعیهایی او در راستای تحولات انقلابی روزگار و تحولات اجتماعی و سیاسی زمانه صورت گرفت و درکنار اشعار دیگر شاعران توانست در جسم مرده و تکیدة این قالب کهن روحی تازه بدمد. نقش قیصر را در احیای این قالب نمیتوان نادیده گرفت. وی اگر چه بعدها کمتر به رباعی دل داد اما در این قالب آثار قابل توجهی از خود به یادگار گذاشت. مسیر او در «از کوچه آفتاب» با لطافتی ملوس و تفاوتی آشکار بین رباعیهای او و رباعیهای همعصرانش شروع شد و در آخرین کتابش به اوج و پختگی قابل تمجیدی گره خورد:
دیشب باران قرار با پنچره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچپچ کرد
چکچک چکچک چکار با پنجره داشت؟
غزلهای او در شعر پس از انقلاب، آیینۀ اشعار سهلِ ممتنع است و اگرچه در بین غزلیات او آثار متوسط نیز دیده میشوند، اما بیتردید او یکی از کسانی است که در جغرافیای شعر کلاسیک بعد از انقلاب در این عرصه خوشدرخشیده و مسیر از «تنفس صبح» تا «دستور زبان عشق» را جز به رشد و پویایی طی نکرده است. غزل «آواز عاشقانه» او از نمونههای خوب و قابل طرح اشعار پس از جنگ است که در قالبی عاشقانه، نمایشگر یأس فضای فکری جامعه ادبی آن دوره است:
آواز عاشقانة ما در در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمیکند
تنها بهانة دل ما در گلو شکست
سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریههای عقده گشا در گلو شکست
ای داد، کس به داغ دل باغ، دل نداد
ای وای، هایهای عزا در گلو شکست
آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود
خوابم پرید و خاطرهها در گلو شکست
«باد...ا» مباد گشت و «مبادا» به باد رفت
«آیا» زیاد رفت و «چرا» در گلو شکست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست
از غزلهای قیصر میتوان به اشعار دیگری نیز اشاره کرد که در زاویۀ نگاه و چگونگی پرداخت موضوعی خاص پیشرو و قابل تحلیلاند. غزل کوچههای کوفه(امام علی)، پنجره(فلسطین) و بفرمایید فرودین شود اسفندهای ما (انتظار) جزو بهترین آثار ادبی خلق شده در این موضوعات است و راوی این حقیقت که اگر موضوع شعر دغدغة روح شاعر باشد، هیچ محدودیت و سدی در مقابل شاعرانگی کلام ایجاد نمیکند.
از قیصر مثنویهای زیادی در دست نیست، اما مثنوی تمثیلی «نینامه« وی جزو مشهورترین اشعار عاشورایی بعد از انقلاب است:
خوشا از دل نم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن
خوشا زان عشقبازان یاد کردن
زبان را زخمۀ فریاد کردن
خوشا از نی، خوشا از سر سرودن
خوشا نینامهای دیگر سرودن...
قیصر هیچگاه قدم در حریم شعر سپید نگذاشت، اما نیمایی سرودههای وی جزو بهترین آثار اویند و این دسته از اشعار وی ویژگیهایی مختص به ذوق قیصر را به نمایش گذاشتهاند و حتی اگر او در هیچ قالب دیگری نیز شعری نداشت، میشد آنها را امضای ماندگار شاعر دانست در دفتر تاریخ ادبیات، و شکی نیست که در بررسی شعر انقلاب نمیتوان از کنار نوآوریها و تازهپنداریهای قیصر بیتوقفی محترمانه عبور کرد. بااینهمه تأثیر وی از منظر نیماییسرایی بر شاعران همدوره و نسلهای بعدیاش بسیار کمتر و نامحسوستر از میزان توفیق و تسلط او بر این قالب نوین است. خصوصیت سهلِ ممتنعگویی شاید مهمترین دلیلی باشد که بسیاری از شاعران را از تقلید شیوة او ناامید میکند. نوسرودههای وی وجه ممیز شخصیت ادبی اوست و بخش عمدهای از توفیق ادبی قیصر را باید در این فضا جستجو کرد. اگر در دیگر قالبها، بتوان شاعرانی را در پس از انقلاب با او برابر نهاد در نیماییها وی شاعری سرآمد از دیگران است و به گمان نگارنده همین نیماییها حیات شخصیت ادبی شاعر را در تاریخ ادبیات فارسی تضمین میکند. «شعری برای جنگ»، «حکایت همیشگی»، «دردوارهها» و «ایستگاه» تنها بخشی از اشعار موفق اویند که از بس در زبان روزگار حل شدهاند، گاه لمس وزن نیمایی را در آنها دشوار میکند. شاید کمتر شاعری در طول عمر این قالب موفق شده باشد تا این میزان عنصر وزن را با زبان هماهنگ کند و هارمونی و نظم کلمات در برخی از سرودههای او تا جایی است که حتی برخی از اهل فن از سپیدسرودههای قیصر صحبت کردهاند، درحالیکه در این قالب به طور رسمی هیچ اثر مکتوبی از وی در دست نیست.
رویکرد قیصر در ادبیات کودک و نوجوان عمر زیادی نداشت و فعالیت او در این عرصه در محدود به دورهای نه چندان طولانی از زندگی ادبی اوست؛ با این حال در بررسی نثر ادبی نوجوان بعد از انقلاب نمیتوان از «بیبال پریدن» نگفت و برخی از شعرهای کودک و نوجوان او را در طبقهبندی آن گروه سنی خاص، جزو آثار برتر ادبی سالهای بعد از انقلاب قرار نداد.
بیماری و مشغلة تدریس موانعی بودند که تا واپسین روزهای حیات دست از دامن شاعر برنداشتند؛ اما او با این حال در زمینة پژوهش ادبی نیز خاموش نماند و نشان داد که اگر مجال بیشتری مییافت میتوانست در این عرصه نیز حرفهای تازهای داشته باشد. در تقابل سنت و نوآوری در شعر معاصر باید سری هم به گفتههای قیصر زد و طرفهگفتههای او میتواند دریچهای باشد برای به تماشا نشستن چگونگی شعر بعد از نیما و رویکرد شاعران نیمایی- اعم از نوپردازان و کلاسیکسرایان- بعد از انقلاب.
هدف از این نوشتار برجستهسازی شاعری فقید نیست؛ که قیصر را چه نیاز به تعریف این کمترین؟ نیازی به انکار نقاط ضعف آثار او نیز نیست؛ چرا که آثار او را مثل هر شاعر دیگری، نمیتوان خالی از فراز و فرود دانست. نگارنده سالگرد درگذشت او را او را بهانهای کرد تا از واپیسن شاعری بگوید که به زعم وی، قلمش محدود به قالبی خاص نبوده و اینک پس از سالها ادبیات فارسی فرزندی اینچنین به خود دیده است. با عنایت به تعداد انگشتشمار شاعران توانمند این عرصه، در مقام مقایسه با گسترة عظیم زبان فارسی، حضور در چنین جمعی را باید توفیقی عظیم دانست.